ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





صفحه 1 از 2 1 2 آخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12

کتاب: سیم‌ها

    سیم‌ها

    • نویسنده کتاب: کیان
    • ژانر: فانتزی
    • دنبال کننده: 2
    • ایجاد شده در: 2019/07/27
    • امتیاز:
    • کتاب کامل نیست!
    • فرستنده،نویسنده کتاب است
    • دارای مسائل 18+
    • تک جلدی
    مطالعه‌ی این اثر به افراد زیر 18 سال توصیه نمی‌شود.

    خلاصه‌ی داستان: آرمین، یک موزیسین شکست خورده، با افسردگی شدید است که زندگی خود را بر لبه‌ی پرتگاه می‌بیند. او برای رسیدن به اهدافش و تمام چیزهایی که از دست داده مجبور می‌شود بر سر روحش معامله کند. (خلاصه‌ی داستان بزودی بروز می‌شود)
    simha cover.jpg
    (حتما مطالعه کنین و لطفا نظر بدین)
    قسمت اول
    قسمت دوم
    قسمت سوم
    ویرایش توسط The Holy Nobody : 2019/07/30 در ساعت 12:35
  1. 4
  2. #2
    تاریخ عضویت
    2016/07/27
    نوشته‌ها
    108
    امتیاز
    6,601
    شهرت
    0
    354
    کاربر انجمن
    قسمت دوم قرار گرفت. منتظر نظراتتون هستم. (یه جایی تو این قسمت اشتباها به جای آرمین اسم رامتین نوشته شده که به زودی ویرایش میشه)
    ویرایش توسط The Holy Nobody : 2019/07/27 در ساعت 17:41
    - تو از من میخوای مثل اون باشم. اونکه از مرگ نمی‌ترسید... ولی من اون نیستم. من می‌ترسم!

    - تو باید بترسی رایان! ترس زنده نگهت می‌داره. اگه میخوای مثل اون الگوی احمقی که برات ترسیم کردم نمیری، باید بترسی!

    «مرگ عزیز - به زودی»
  3. #3
    تاریخ عضویت
    2013/08/23
    محل سکونت
    تهران
    نوشته‌ها
    495
    امتیاز
    97,773
    شهرت
    8
    3,651
    مدیر تایپ و اسکن
    قلم خوبی داری ایده ام به نظر میاد حالا حالا ها ما رو دنبال خودش بکشونه. به نظرم از هر لحاظ ماهرانه نوشته شده. مرسی از قلمت و همین جور ادامه بده، خیر ببینی (جون گیتار شخصیتت به اخر برسونش )
    ...though the truth me vary, this ship will carry out body safe to shore

    little talks - the monsters and men
  4. #4
    تاریخ عضویت
    2018/09/15
    نوشته‌ها
    81
    امتیاز
    370
    شهرت
    0
    39
    کاربر انجمن
    آقا من دو پارت رو خوندم. قلمت واقعاً دلنشینه ولی یه چیز عجیبی توی فصل دوم بود:
    آخه مگه راننده تاکسی ها بیکارن که چهار ساعت منتظر یه نفر بمونن؟ اونم کسی که بهشون گفته یه ربع دیگه برمیگردم؟ به جز این، به نظرم داستانت ایراد خاصی نداشت.
    آفرین ادامه بده و هرگز تسلیم نشو!
  5. #5
    تاریخ عضویت
    2016/07/27
    نوشته‌ها
    108
    امتیاز
    6,601
    شهرت
    0
    354
    کاربر انجمن
    نقل قول نوشته اصلی توسط Violet J Aron نمایش پست ها
    آقا من دو پارت رو خوندم. قلمت واقعاً دلنشینه ولی یه چیز عجیبی توی فصل دوم بود:
    آخه مگه راننده تاکسی ها بیکارن که چهار ساعت منتظر یه نفر بمونن؟ اونم کسی که بهشون گفته یه ربع دیگه برمیگردم؟ به جز این، به نظرم داستانت ایراد خاصی نداشت.
    آفرین ادامه بده و هرگز تسلیم نشو!
    مسیر طولانی بوده و منتظر مونده پولش، به علاوه‌ی هزینه‌ی منتظر موندنو بگیره. این وسط یه ماشینم کوبیده بهش و منطقش حکم کرده که یجوری شخصیت اصلیو بیشتر بچاپه و خب اعصابم نداشته و اینجوری میشه.

    ممنون از وقتی که گذاشتی

    - - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست‌ها ادغام شدند - - - - - - - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط The Holy Nobody نمایش پست ها
    مسیر طولانی بوده و منتظر مونده پولش، به علاوه‌ی هزینه‌ی منتظر موندنو بگیره. این وسط یه ماشینم کوبیده بهش و منطقش حکم کرده که یجوری شخصیت اصلیو بیشتر بچاپه و خب اعصابم نداشته و اینجوری میشه.

    ممنون از وقتی که گذاشتی
    نقل قول نوشته اصلی توسط Leyla نمایش پست ها
    قلم خوبی داری ایده ام به نظر میاد حالا حالا ها ما رو دنبال خودش بکشونه. به نظرم از هر لحاظ ماهرانه نوشته شده. مرسی از قلمت و همین جور ادامه بده، خیر ببینی (جون گیتار شخصیتت به اخر برسونش )
    مرسی از اینکه وقت گذاشتی لیلا جان. حتما به جاهای خوبی میرسونمش
    - تو از من میخوای مثل اون باشم. اونکه از مرگ نمی‌ترسید... ولی من اون نیستم. من می‌ترسم!

    - تو باید بترسی رایان! ترس زنده نگهت می‌داره. اگه میخوای مثل اون الگوی احمقی که برات ترسیم کردم نمیری، باید بترسی!

    «مرگ عزیز - به زودی»
  6. #6
    تاریخ عضویت
    2016/07/27
    نوشته‌ها
    108
    امتیاز
    6,601
    شهرت
    0
    354
    کاربر انجمن
    قسمت سوم قرار گرفت. لطفا مطالعه کنین و حتما نظر بدین.
    دانلود: قسمت سوم
    - تو از من میخوای مثل اون باشم. اونکه از مرگ نمی‌ترسید... ولی من اون نیستم. من می‌ترسم!

    - تو باید بترسی رایان! ترس زنده نگهت می‌داره. اگه میخوای مثل اون الگوی احمقی که برات ترسیم کردم نمیری، باید بترسی!

    «مرگ عزیز - به زودی»
  7. #7
    تاریخ عضویت
    2013/09/01
    نوشته‌ها
    775
    امتیاز
    12,072
    شهرت
    0
    4,813
    کاربر انجمن
    هر 3 قسمتو خوندم و شدیدا جذب داستان شدم
    با قدرت ادامه بده
    منتظریم
    [CENTER][FONT=B Koodak][SIZE=5]خودتو تغییر بده، عالم برات تغییر می کنه[/SIZE][/FONT]
    [/CENTER]
  8. #8
    تاریخ عضویت
    2016/07/27
    نوشته‌ها
    108
    امتیاز
    6,601
    شهرت
    0
    354
    کاربر انجمن
    نقل قول نوشته اصلی توسط Ajam نمایش پست ها
    هر 3 قسمتو خوندم و شدیدا جذب داستان شدم
    با قدرت ادامه بده
    منتظریم
    ممنونم از وقتی که گذاشتی. خداروشکر که دوست داشتی
    ویرایش توسط The Holy Nobody : 2019/07/30 در ساعت 22:51
    - تو از من میخوای مثل اون باشم. اونکه از مرگ نمی‌ترسید... ولی من اون نیستم. من می‌ترسم!

    - تو باید بترسی رایان! ترس زنده نگهت می‌داره. اگه میخوای مثل اون الگوی احمقی که برات ترسیم کردم نمیری، باید بترسی!

    «مرگ عزیز - به زودی»
  9. #9
    تاریخ عضویت
    2018/09/15
    نوشته‌ها
    81
    امتیاز
    370
    شهرت
    0
    39
    کاربر انجمن
    خیلی خوبه. واقعاً خوبه!
    کی میرسه به جاهای ماورائیش؟ منظورم اون جاست که روحش رو معامله می کنه.
  10. #10
    تاریخ عضویت
    2016/07/27
    نوشته‌ها
    108
    امتیاز
    6,601
    شهرت
    0
    354
    کاربر انجمن
    نقل قول نوشته اصلی توسط Violet J Aron نمایش پست ها
    خیلی خوبه. واقعاً خوبه!
    کی میرسه به جاهای ماورائیش؟ منظورم اون جاست که روحش رو معامله می کنه.
    اسپویل نمیکنم ولی این اتفاق یهو نمیفته و به مرور هست. همین الانم چندتا سرنخ دادم که قطعا الان قابل تشخیص نیست براتون ولی خب قول میدم چند قسمت دیگه وقتی برگردین عقب تر و دوباره کتابو بخونین کلک از بنان بیفکنین =)
    - تو از من میخوای مثل اون باشم. اونکه از مرگ نمی‌ترسید... ولی من اون نیستم. من می‌ترسم!

    - تو باید بترسی رایان! ترس زنده نگهت می‌داره. اگه میخوای مثل اون الگوی احمقی که برات ترسیم کردم نمیری، باید بترسی!

    «مرگ عزیز - به زودی»
صفحه 1 از 2 1 2 آخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. هفت سین‌نما-سین دوم: سه‌تار
    توسط Fateme در انجمن بایگانی
    پاسخ: 7
    آخرین نوشته: 2017/03/31, 20:27
  2. هفت سین‌نما-سین اول: سوختن
    توسط Fateme در انجمن بایگانی
    پاسخ: 5
    آخرین نوشته: 2017/03/22, 13:58
  3. پاسخ: 0
    آخرین نوشته: 2016/03/31, 02:47
  4. پاسخ: 12
    آخرین نوشته: 2015/12/10, 17:43
  5. سیمین بهبهانی
    توسط joojoo در انجمن حکایات و اشعار
    پاسخ: 3
    آخرین نوشته: 2014/05/09, 10:26

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •