سلام
نثرت به شدت مشکل داره
طوری که خواننده از همون اول داستان زده میشه وگرایش پیدا نمیکنه به خوندن مثال:
شمشیر زنی همیشه راحت نیست، گاهی اوقات باید برای نجات جون خودت یا دیگران شمشیر بزنی یا گاهی برای بردن تو مسابقه ای که آرزو ها رو برآورده میکنه.
بله آرزو ها، آرزو هایی که گاهی دنیا رو به تباهی میکشونه یا گاهی به مردم زندگی میبخشه.
اگه دلی پاک داشته باشی قطعا به خواسته هات خواهی رسید و بهترین خواهی بود تو جمع دیگران.
پس هرگز اجازه نده که سیاهی قلبت رو تیره کنه و پاکی رو ازش بگیره.
اگه اینجوری مینوشتی خیلی بهتر بود البته نظرمنه:
شمشیر زنی همیشه راحت نیست گاهی باید برای نجات جان خودت یادیگران شمشیر بزنی گاهی برای پیروزی درمسابقه ای که سبب تحقق ارزوهاست
بله ارزوها ارزوهایی که گاهی دنیارا به تباهی میکشاند یا گاهی به مردم زندگی میبخشد
اگردلی پاک داشته باشی قطعاً به خواسته هایت خواهی رسید ودرجمع خواهی درخشید
پس هرگز تاریکی را درقلبت راه نده ونگذار قلب روشنت را تیره وتار کند
فک کنم میخوای خودمونی بنویسی وباخوانندهارتباط بهتری برقرار کنی اما متاسفانه این راهش نیست بهتره کتابی بنویسی
تنها راهی که میتونی بهتر بنویسی یه چیزه
اینه که :بخونی بخونی بخونی بخونی بخونی وفقط بخونییییییی
ارزوی موفقیت