ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    تاریخ عضویت
    2017/06/16
    محل سکونت
    جهنم
    نوشته‌ها
    351
    امتیاز
    9,855
    شهرت
    12
    593
    ویراستار

    دیوانه‌خانه

    خب چرت و پرت شد یکم ولی بخونید


    من یک دیوانه‌ام. البته از نظر تو ها! خودم خویش را علامه‌ی دهر میدانم. منی که در تاریکی جهلم گم شده‌ام. البته آن قدرها هم بد نیست. مگر هر کس دنیای خویش را دوست ندارد؟ خب منم عاشق دنیای خودم هستم دیگر! دنیای دیوانه‌ها نه و دنیای
    دیوانه. دنیایی تنها مختص به خودم که در تاریکی غرق شده البته، لذت هم دارد ها!
    لذت دیدن تابش نور در تاریکی که خودش هم درد است البته. مگر آن نیست که تاریکی پوششی است بر حقیقت‌های آشکار دهشتناک نور؟
    می‌بینی؟ همه جا درد است. همه جا. این مادری که او که نه آغوشش را عاشقانه میپرستی به خیال خودت، خودش دردی است که جهان را مختل کرده است. وقتی در
    آغوشش آرام گرفته‌ای، به این حقیقت دست می‌یابی که نیست روزی بالاخره. این درد است برای تو و درد نبود مادر و نبود آغوش مادر برای دیگری دردی جداست.
    اما دیوانگی این حرف‌ها را ندارد که ...!
    در دیوانگی خودت هستی و خودت و تنهایی و تاریکی. ترکیب دلنشینی است نه؟
    البته که نه.
    برای تویی که در دنیایی دیگر هستی من جنون دارم. آخر اگر درد و رنج و سختی و تنهایی را دوست بداری اینجا دیوانه‌ای.
    خب خیالتان را راحت کنم! منم شما را دیوانه می‌پندارم. خوب است همزاد پنداری شد. برای منی که در دنیای تو نیستم، تو دیوانه‌ای و من نیز. دیگری نیز. اصلا اگر این طور باشد همه دیوانه‌ایم!
    اوه!
    یک مشت دیوانه در چنگال بیرحم روزگاری که حتی آن را هم دیوانه می‌پندارند.
    خنده دار است نه؟
    در یک دنیا هستیم ولی هر کدام در دنیایی بسر می‌بریم و همه هم هم را دیوانه می‌پنداریم. خب حالا که فهمیدی با خیال راحت و بدون عذاب وجدان مرا دیوانه بپندار.
    می‌گفتم.
    کم کم دارم به نقطه‌ای می‌رسم به نام هیچ. هیچی خالی از هیچ و پر از هیچ! جالب است ها! هم پر است و هم خالی! اه، به این می‌گویند متناقض‌نما! محشر است این لعنتی اصلا اگر از من بپرسی می‌گویم بهترین است!
    آه!
    دارم مثل دیوانه‌ها سخن می‌گویم. آه، آه و آه.
    این دنیای ساکن برای من دیوانه پر است از هیجان.
    وای!
    یک متناقض‌نمای دیگر!
    ای بابا متناقض‌نامه شد این دیوانه نوشته که ...!
    به هر حال زندگی پر از تناقض است دیگر. لبالب. لبخند می‌زنی و در درون می‌گریی می‌گریی و در درون میخندی. تبریک می‌گویی و نقشه می‌کشی!
    نه نه!
    نترس دیوانه نشده‌ای.
    دنیایت است دیگر دوستش داری خوش باش با آن اصلا. نظر دیگران هم که مهم
    نیست. حرف یک مشت دیوانه که این کارها را ندارد، بیخیال!
    وای خدایا!
    مثل دیوانه‌ها همه چیز را پیچ و تاب داده‌ام. یک کلام دیوانه جانم:
    دیوانه باش.
    همین لعنتی قبول کن. اینجا اصال سرزمین دیوانههاست اگر دیوانه نباشی دیوانه‌ای ها! البته اگر نظر یک مشت دیوانه برایت اهمیت دارد و آنقدر به خود اعتماد داری که در عاقل بودنت شک نکنی!
    منم نمی‌گویم دیوانه شدی‌ها!
    من فعلا در هیچ غرق شده‌ام. این هیچ لعنتی همه‌ی دنیایم را ربوده ...!
    البته من دوستش دارم!
    نخند دیوانه، نخند. خب دیوانه‌ام دیگر، نمی‌شود کاری کرد. هر چقدر هم که بگویم باز هم در نظرت یک دیوانه‌ام. آخر، این جا دنیای دیوانه‌هاست.
    این جا، دیوانه‌خانه است.
    دل‌های رفته را بگذارید در اوج افتخار بمیرند ...
  2. #2
    تاریخ عضویت
    2013/12/27
    محل سکونت
    شمال شمال، غرب غرب، اورمیه
    نوشته‌ها
    540
    امتیاز
    48,951
    شهرت
    4
    1,673
    سردبیر نشریه
    هرکس توی دنیای خودش یه دیوونه‌ست!
    امضا:

    A.Gh

    والا
  3. #3
    تاریخ عضویت
    2015/03/29
    محل سکونت
    جایی که کانون خورشیده
    نوشته‌ها
    321
    امتیاز
    24,395
    شهرت
    0
    1,123
    نویسنده
    چه جالب بود! تاحالا متن این شکلی نخونده و ندیده بودم
    عذرا ک گفت هرکس تو دنیای خودش دیوونس، تازه متوجه شدم ک من عجب دیوونه روانی هستم تو دنیای خودم میام ملتو تا سر حد مرگ شکنجه میدم
    پ.ن: درحال ایده پردازی برای داستان جدید
    .
    .
    .
    .
    وقتی منتشرش میکنم که یه قلم نوری درست و حسابی داشته باشم
  4. #4
    تاریخ عضویت
    2016/08/19
    نوشته‌ها
    52
    امتیاز
    9,207
    شهرت
    0
    102
    کاربر انجمن
    درود
    خیلی جالب بود! تا حدی هم قبول دارم چیزایی که گفتی رو
    الان خودمم مدت هاست قبول دارم دیوونم، البته از نوع دیگه
    فقط این یه تیکه یه جورایی فهمش سخت بود:
    این مادری که او که نه آغوشش را عاشقانه میپرستی به خیال خودت، خودش دردی است که جهان را مختل کرده است.
    دیوانه ای شاد و ازاد باشی
    [CENTER][COLOR=#008080][SIZE=3][FONT=b mitra]رها کردیم خالق را
    گرفتاران ادیانیم!
    تعصب چیست در مذهب؟!
    مگر نه این که انسانیم؟!

    اگر روح خدا در ماست
    خدا گر مفرد و تنهاست
    ستیز پس برای چیست؟
    برای خودپرستی هاست...

    من از عقرب نمی ترسم
    ولی از نیش میترسم
    از آن گرگی که می پوشد
    لباس میش می ترسم

    سیمین بهبهانی[/FONT][/SIZE][/COLOR][/CENTER]
  5. #5
    تاریخ عضویت
    2017/06/16
    محل سکونت
    جهنم
    نوشته‌ها
    351
    امتیاز
    9,855
    شهرت
    12
    593
    ویراستار
    نقل قول نوشته اصلی توسط girl of wind نمایش پست ها
    درود
    خیلی جالب بود! تا حدی هم قبول دارم چیزایی که گفتی رو
    الان خودمم مدت هاست قبول دارم دیوونم، البته از نوع دیگه
    فقط این یه تیکه یه جورایی فهمش سخت بود:
    این مادری که او که نه آغوشش را عاشقانه میپرستی به خیال خودت، خودش دردی است که جهان را مختل کرده است.
    دیوانه ای شاد و ازاد باشی
    سلام.
    ممنون دوستم ^_____^
    اممم.
    قسمت بعدی هم مرتبط به همین جمله‌اس:
    وقتی در آغوشش آرام گرفته‌ای، به این حقیقت دست می‌یابی که نیست روزی بالاخره. این درد است برای تو و درد نبود مادر و نبود آغوش مادر برای دیگری دردی جداست.
    باید بگم که این تیکه مفهوم از این داره:
    همونطور که میدونید همه‌ی جهان از آغوش مادر و آرامشش و ... صحبت می‌کنن.
    وقتی تو آغوش مادر هستید، ازش لذت می‌برین ولی نگرانید از این‌که روزی نداشته باشینش و حسرتشو بخورید.
    بعضی‌ها هم هستند که مادر ندارن، حالا چه اونایی که یه روز این آغوشو چشیدن چه اونایی که از همون اول مادر نداشتن.
    یه عده هم هستن که کلا مادر دارن ولی آغوش اونو نخ که این هم پر از حسرته و حسرت یعنی درد ...
    و این دردی است که جهان را مختل کرده.

    البته تفسیر من نویسنده اینه. هر کس یه جور هر کدوم از این عبارات رو با توجه به افکار و عقاید خودش معنا می‌کنه. باید بینی خودت چی برداشت می‌کنی ؛)
    دل‌های رفته را بگذارید در اوج افتخار بمیرند ...
  6. #6
    تاریخ عضویت
    2017/12/30
    محل سکونت
    تهران
    نوشته‌ها
    58
    امتیاز
    5,548
    شهرت
    0
    48
    کاربر انجمن
    یه جورایی فقط با کلمات بازی کردی، من متوجه نشدم که قراره یه متنه رسمی باشه یا دلی کاملا شاید برای همین خیلی واقعی به نظرم نرسید ولی در کل قدرت نگارش خوبی داری و توی بازی با کلمات مهارتت زیاده.
    Mindreader
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. افسانه آز:تالیور
    توسط Envelope در انجمن داستان‌های بلند نویسندگان جوان
    پاسخ: 61
    آخرین نوشته: 2018/06/18, 22:17
  2. کودکان و حیوانات (:
    توسط F@teme در انجمن مطالب جالب و دانستنی‌ها
    پاسخ: 3
    آخرین نوشته: 2016/02/17, 15:41
  3. بیو گرافی ایوان چهارم( ایوان مخوف)
    توسط MaRs در انجمن بایگانی
    پاسخ: 0
    آخرین نوشته: 2014/08/03, 14:06
  4. شعر طنز حقوق حیوانات
    توسط neo در انجمن حکایات و اشعار
    پاسخ: 1
    آخرین نوشته: 2014/01/31, 01:10
  5. دیوان ایرج میرزا
    توسط lionheart در انجمن حکایات و اشعار
    پاسخ: 6
    آخرین نوشته: 2012/06/11, 05:42

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •