جالب بود
جالب بود و ارزش خوندن داشت
خوبه که نوشتن رو شروع کردی و امیدوارم همین طور هم ادامش بدی
اگه اولین داستانته همون توصیه ی همیشگی رو میکنم:دوباره و دوباره و دوباره بخونش!وقتی همه کاراشم کردی فقط خواستی تاپیک رو بزنی هم یه بار دیگه بخون،هیچ چی بیشتر ازین کار تو بهتر کردن نوشته هات بهت کمک نمیکنه
قبل هرچی یه سوال:چرا آدولف!؟
بعد اینکه کتابخونه سرهمه
تا وسط داستان فکر میکردم اسمش "کتابِ خانه" باشه و یه کتاب خاصیه یا مثلا قراره کتاب خونشو تو این کتابخونه پیدا کنه
"نمی توانست صحنه ای را که در روبرویش می بیند باور کند . آنها در کتاب خانه بودند . نمی توانست آنچه می دید باور کند " نمیدونم این تکرار رو عمدی اوردی یا از دستت دررفته،اگه عمدیه خب..نباید به کار میبردی و اگرم از دستت در رفته که باهمون دوباره خوندنا درست میشه
"
والبته هیجان انگیز تر هر کتاب نوشته نشده نیز هم " چی شده؟!
"همه کتاب هایی که جایگشتی از کلمات هستند که ممکن است معنی بدهد ."این رو هم متوجه نشدم،ولی یه مفهوم قشنگ به ذهنم رسید با این عنوان که:"تمام کلمات جایگشتی از حروف اند که معنا داده اند" یا حالا یه چیزی تو همین مایه ها،ولی به هرحال با اینکه درست متوجه منظورت نشدم جمله ی قشنگی بود
یا مثلا "
را به سرعت به نشانه موفقیت تکان می دهد ." این موفقیت/موافقت با دوباره خونی حل میشه
بازم ممنون که به اشتراک گذاشتی،برامون بنویس،استقبال میکنیم
موفق و پیشتاز باشی