ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2
  1. #1
    تاریخ عضویت
    2014/09/20
    محل سکونت
    طهران
    نوشته‌ها
    20
    امتیاز
    8,491
    شهرت
    0
    21
    کاربر انجمن

    ƭнє ɗαяк mємσяуѕ

    به نام خدا
    با عرض سلام خدمت دوستان گرامی سایت زندگی پیشتاز
    قبل از هرچیز باید چند تا چیز رو بگم
    این نوشته رو من ننوشتم برای عزیزترین فرد زندگیمه
    دوست دارم بعد از خوندم نظرات خودتون رو بگین مهم نیست نظرتون چیه هرچی باشه برای ما قابل احترامه
    هرنکته ای هم به ذهنتون رسید رو هم بگید تا سطح نویسندگی ایشون بالا بره
    خیلی ممنون مخلص همتون
    mohamad.psp80
    دلنوشته
    پارت اول
    برگه ای دیگر از دفتر خاطره هایم را سیاه میکنم... آری دلتنگ شده ام...دلواپسی هایم خالی میشود روی قلم و باز هم از نبودن هایت می نویسم..موزک تکرار میشود ؛ تکرار و تکرار و تکرار...در ذهنم چاله ای عمیق هست که رفتنت را در آن چال کرده ام .سنگ قبری ساخته ام از جنسِ سنگِ قلبم..
    هر روز بر سر مزارِ ذهنم میروم و همان جایی که تو آرام خوابیده ای برروی همان سنگ،خاطره هایمان را حک میکنم..
    بسیار است،خاطره هایمان و بسیار است غمگین است این فراغ
    در ذهنم نمی گنجد...
    صادقانه تر بگویم هر روز در افسوس از دست دادنت هستم..
    دروغ است که میگویند:از دل برود هر آنکه از دیده برفت...باور ندارم
    نازنینم تو خود از من گذشته ای اما هیچ گاه فراموشم نخواهی شد.
    جانا غمگینم مانند اشک های خدا که بر زمین میرزد،آری قانعم،قانعم به خاطره هایمان به خیال بافی های با تو بودن مانند مادری که به پلاک شهید گمنامش هم راضی شد.
    مانند کودکی شده ام که گمشده است و در هیاهو حتی به دستان غریبه ای نیز اعتماد میکند بله من هم به تو اعتماد کردم،اما چه شد؟! چه شد انتهای مسیر با تو بودن؟ دزدیده شدم ،مثل همان کودک ! نه روحم! نه جسمم بلکه قلب و وجودم را دزدیدی...راه چارهای نیست😣
    زمانی موهای لخت و مشکی تو لابه لای انگشتان ظریفم گره میخورد؛ اما حالا بگو ببینم تو از آنِ چه کسی شده ای؟ سرت را روی شانه های چه کسی می گذاری که اینقدر آرامی؟ آرامش من کنار او اسمی از من هم می آوری یا گاهی حس میکنی که مرا کم داری؟ تو هم مثل من در بازی سرنوشت کم آورده ای یا نه؟ هنوز هم وی صندلی چرخ و فلک نشسته ای؟ چگونه تو را طلب کنم؟ به چه زبانی بودنت را بخواهم؟
    سخت است؛سخت است زیر آوار کسی خراب شوی که روزی تکیه گاهت بود..
    دشوار است هرروز دیده بگشایم وفقط از آن همه عاشقی خاطراتت را بر جای گذاشته باشی
    دیگر عطرِ خوش بویِ تنت را حس نمیکنم، پیراهنت بوی تنهایی میدهد
    ای کاش باری دیگر رهگذری میشدم وتو را در همان کوچه میدیدم آن وقت به پایت می افتادم،التماست میکردم که برگردی...نه! خجالت نمیکشم مگر این تن جز قلب چه میخواهد؟
    سرت را درد نیاورم با این همه تنهایی نمیدانم چه کنم؟ میدانم میدانم که صبح های زندگی شب میشوند و شب ها از نیمه میگذرند و من با چشم های خیس
    درد و دل هایم را جمله میکنم و اشک هایم را خستگی هایم را چاشنی کار میکنم بلکه به گوشت برسد و ...
    Ƭнє Ɗαяк Mємσяуѕ
    Ɲαяgєѕ.ρѕρ80
    اگه دنیا آسون بود با درد شروع نمیشد!!
  2. #2
    تاریخ عضویت
    2013/12/27
    محل سکونت
    شمال شمال، غرب غرب، اورمیه
    نوشته‌ها
    540
    امتیاز
    48,951
    شهرت
    4
    1,673
    سردبیر نشریه
    متن زیبایی بود
    چطور میشه حرفی رو که از دل براومده، نقد کرد؟!
    همین‌جوریش هم دلنشینه
    امضا:

    A.Gh

    والا
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •