فصل دوم
از اتاق بیرون امدم . با سوال های زیادی مواجه شدم که چرا اصلان گفت من شجاع هستم من ترسوترین بچه در مدرسه بودم
در همین فکر بودم که پیتر پرسید: جک اصلان بهت چی گفت؟
غیر ممکنه اینهمه طول کشید بعد چیز خاصی نبود -
همین که گفتم پیتر چیز خاصی بهم نگفت +
باشه نمیخواد عصبانی بشی -
از پله ها پایین امدم با موجود عجیبی روبرو شدم یک کوتوله
-تو برای چی به اینجا اومدی ؟
+باید بهت جواب پس بدم ؟ این رو با عصبانیت تمام بهش گفتم
-بفهم با کی حرف میزنی من زمانی در دربار ملکه مقام
+ اگه ملکه قدرت مند بود به اون اسونی شکست نمیخورد
اهای اهای ... شما دو نفر چه خبرتونه ؟
یک سنتور بود که این جمله رو گفته بود .سنتور بدنی مشکی و ریشی بلند داشت و ساق های پاهایش به رنگ سفید بود با لحنی طلبکارانه گفتم : به شماربطی داره اقای نیمه انسان؟
سنتور که عصبانی شده بود صدایش را بلند کرد و گفت:
اصلا تو کی هستی ؟ من فرمانده گارد سلطنتی هستم تو کی هستی ؟
در همین لحظه صدایی که ارامش را در دل همه ایجاد میکرد گفت:اون پسر اسمش جکه و به دستور من اینجا اومده اون فرمانروای پنجم هست.
اصلان بود به محض تمام شدن حرف هاش همه زانو زدن من هم بی اختیار زانو زدم وقتی بلند شدم سنتور با لحنی که شرمندگی در ان بود گفت : سرورم گستاخی و بی ادبی من رو ببخشید من هویت شمارو نمیدونستم.
+عیب نداره بلند شو من هم با لحن بدی با تو صحبت کردم من هم معذرت میخوام . حالا میشه اسمت رو بدونم؟
-بله قربان اسم من تام هست .دوست دارید الان همراه با فرانک و سایمون به گردش بریم ؟
با لحن دوستانه ای گفتم :بله حتما خیلی خوشحال میشم فقط یه سوال فرانک وسایمون کی هستن ؟
صدای کلفتی بود وقتی دقیق نگاه کردم فهمیدم یک گاو ادم هست .
این یکی متضاد فرانک بود یک موش با صدای نازک پوستی سفید و قدی کوچک .
+از اشنایی با هر دوتون خوشبختم .اصلان من میرم گردش .
اصلان یال هایش را تکان داد و گفت : برو ولی مواظب خطرات باش
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پستها ادغام شدند - - - - - - - - -
نظر فراموش نشه سعی کردم اشکالاتش برطرف شه
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پستها ادغام شدند - - - - - - - - -
دانلود فایل فصل-دوم.pdf | آپلود سنتر آپلودر