ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





صفحه 1 از 2 1 2 آخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 20

    جلد اول فرزند عدالت:ناجی نارنیا

    • نویسنده کتاب:
    • ژانر: انتخاب نشده
    • دنبال کننده: 0
    • ایجاد شده در: 2017/08/05
    • امتیاز:
    • کتاب کامل نیست!
    سلام.این دومین تجربه داستانی من هست که در ادامه ی کتاب نارنیا :شیر.کمد.جادوگر نوشته اقای لویس هست وقایع پنج سال بعد از نبرد با ملکه سفید هست که پسری به نام جک وارد نارنیا میشه .gfh.jpg

    - - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست‌ها ادغام شدند - - - - - - - - -

    دانلود فایل فصل-اول1.pdf | آپلود سنتر آپلودر

    - - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست‌ها ادغام شدند - - - - - - - - -

    فصل دوم رو سه شنبه منتشر می کنم

    تصاویر پیوست شده

    gffg.jpg  


    ویرایش توسط amirrezaaa : 2017/08/05 در ساعت 21:49
  1. 4
  2. #2
    تاریخ عضویت
    2017/08/03
    محل سکونت
    قله ی المپ
    نوشته‌ها
    23
    امتیاز
    900
    شهرت
    0
    18
    کاربر انجمن
    این داستان 20 عدد فصل خواهد داشت و 100 صفحه خواهد بود پس از انتشار هر فصل لینک دانلود ان قرار می گیرد

    - - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست‌ها ادغام شدند - - - - - - - - -

    لطفا هرکس فصل اول رو خوند دربارش نظر بده برام مهمه بدوم محبوبیت داره یا نه
    رفاقت رو از هندوانه یاد گرفتم
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    .
    .
    .
    .
    ..
    .
    .
    .

    ..
    هیچ دلیلی هم نداره دوست دارم از هندوانه یاد بگیرم اصن به شما چه؟
    پاسخ با نقل قول پاسخ با نقل قول دنبال کننده
  3. #3
    تاریخ عضویت
    2017/08/03
    محل سکونت
    قله ی المپ
    نوشته‌ها
    23
    امتیاز
    900
    شهرت
    0
    18
    کاربر انجمن
    پس چرا کسی نظر نمیده؟؟؟؟
    رفاقت رو از هندوانه یاد گرفتم
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    .
    .
    .
    .
    ..
    .
    .
    .

    ..
    هیچ دلیلی هم نداره دوست دارم از هندوانه یاد بگیرم اصن به شما چه؟
    پاسخ با نقل قول پاسخ با نقل قول دنبال کننده
  4. #4
    تاریخ عضویت
    2017/08/03
    محل سکونت
    قله ی المپ
    نوشته‌ها
    23
    امتیاز
    900
    شهرت
    0
    18
    کاربر انجمن
    ممنون که با نظرات بسیار زیادتون امیدوارم کردید به ادامه داستان
    رفاقت رو از هندوانه یاد گرفتم
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    .
    .
    .
    .
    ..
    .
    .
    .

    ..
    هیچ دلیلی هم نداره دوست دارم از هندوانه یاد بگیرم اصن به شما چه؟
    پاسخ با نقل قول پاسخ با نقل قول دنبال کننده
  5. #5
    تاریخ عضویت
    2017/03/18
    محل سکونت
    شمال غربی
    نوشته‌ها
    75
    امتیاز
    7,955
    شهرت
    9
    121
    تایپیست
    داداش

    یکنواخت بود و خیلی سریع اتفاق افتاد یکم بهش کش بدی خوبه اما زیاد طولانی روی یک مسأله مانور نده
    دیالوگ ها زیاد خوشم نیومد یکم با داستان درهمش کن
    بهش پیچیدگی بده
    سعی کن بهترش کنی
    دمت جیییز
    S.D.B

    اسمم هم مثل خودم یک برنده
    والا


  6. #6
    تاریخ عضویت
    2017/08/03
    محل سکونت
    قله ی المپ
    نوشته‌ها
    23
    امتیاز
    900
    شهرت
    0
    18
    کاربر انجمن
    خیلی ممنون خوبه حداقل یک نفر نظر داد
    رفاقت رو از هندوانه یاد گرفتم
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    .
    .
    .
    .
    ..
    .
    .
    .

    ..
    هیچ دلیلی هم نداره دوست دارم از هندوانه یاد بگیرم اصن به شما چه؟
    پاسخ با نقل قول پاسخ با نقل قول دنبال کننده
  7. #7
    تاریخ عضویت
    2017/08/03
    محل سکونت
    قله ی المپ
    نوشته‌ها
    23
    امتیاز
    900
    شهرت
    0
    18
    کاربر انجمن
    فصل دومgfh.jpg
    گردش من
    از اتاق بیرون امدم . با سوال های زیادی مواجه شدم که چرا اصلان گفت من شجاع هستم من ترسوترین بچه در مدرسه بودم
    در همین فکر بودم که پیتر پرسید: جک اصلان بهت چی گفت؟
    هیچی چیز خاصی نبود +
    غیر ممکنه اینهمه طول کشید بعد چیز خاصی نبود -
    همین که گفتم پیتر چیز خاصی بهم نگفت +
    باشه نمیخواد عصبانی بشی -
    از پله ها پایین امدم با موجود عجیبی روبرو شدم یک کوتوله
    اهای فرزند ادم -
    بله +
    -تو برای چی به اینجا اومدی ؟
    +باید بهت جواب پس بدم ؟ این رو با عصبانیت تمام بهش گفتم
    -بفهم با کی حرف میزنی من زمانی در دربار ملکه مقام
    بالایی داشتم
    + اگه ملکه قدرت مند بود به اون اسونی شکست نمیخورد
    اهای اهای ... شما دو نفر چه خبرتونه ؟
    یک سنتور بود که این جمله رو گفته بود .سنتور بدنی مشکی و ریشی بلند داشت و ساق های پاهایش به رنگ سفید بود با لحنی طلبکارانه گفتم : به شماربطی داره اقای نیمه انسان؟
    سنتور که عصبانی شده بود صدایش را بلند کرد و گفت:
    اصلا تو کی هستی ؟ من فرمانده گارد سلطنتی هستم تو کی هستی ؟
    در همین لحظه صدایی که ارامش را در دل همه ایجاد میکرد گفت:اون پسر اسمش جکه و به دستور من اینجا اومده اون فرمانروای پنجم هست.
    اصلان بود به محض تمام شدن حرف هاش همه زانو زدن من هم بی اختیار زانو زدم وقتی بلند شدم سنتور با لحنی که شرمندگی در ان بود گفت : سرورم گستاخی و بی ادبی من رو ببخشید من هویت شمارو نمیدونستم.
    +عیب نداره بلند شو من هم با لحن بدی با تو صحبت کردم من هم معذرت میخوام . حالا میشه اسمت رو بدونم؟
    -بله قربان اسم من تام هست .دوست دارید الان همراه با فرانک و سایمون به گردش بریم ؟
    با لحن دوستانه ای گفتم :بله حتما خیلی خوشحال میشم فقط یه سوال فرانک وسایمون کی هستن ؟
    -من فرانک هستم .
    صدای کلفتی بود وقتی دقیق نگاه کردم فهمیدم یک گاو ادم هست .
    -من هم سایمون هست .
    این یکی متضاد فرانک بود یک موش با صدای نازک پوستی سفید و قدی کوچک .
    +از اشنایی با هر دوتون خوشبختم .اصلان من میرم گردش .
    اصلان یال هایش را تکان داد و گفت : برو ولی مواظب خطرات باش

    - - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست‌ها ادغام شدند - - - - - - - - -

    نظر فراموش نشه سعی کردم اشکالاتش برطرف شه

    - - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست‌ها ادغام شدند - - - - - - - - -

    دانلود فایل فصل-دوم.pdf | آپلود سنتر آپلودر
    رفاقت رو از هندوانه یاد گرفتم
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    .
    .
    .
    .
    ..
    .
    .
    .

    ..
    هیچ دلیلی هم نداره دوست دارم از هندوانه یاد بگیرم اصن به شما چه؟
  8. #8
    تاریخ عضویت
    2017/06/16
    محل سکونت
    جهنم
    نوشته‌ها
    351
    امتیاز
    9,855
    شهرت
    12
    593
    ویراستار
    یه حسی بهم میگه قبل از گذاشتن شما باید اینو به من میدادید ویراست میکردم.
    و یه حس دیگه بم میگه فصلا خیلی کوتاهن. خیلی.
    و یه حس دیگه...
    نه حالا که میبینم حس دیگه‌ای فعلا ندارم.
    تا بعد.
    دل‌های رفته را بگذارید در اوج افتخار بمیرند ...
  9. #9
    تاریخ عضویت
    2017/06/16
    محل سکونت
    جهنم
    نوشته‌ها
    351
    امتیاز
    9,855
    شهرت
    12
    593
    ویراستار
    این عصل خیلی بهتر بود ولی اگه مایلید من ویرایش رو انجام بدم و بفرستم براتون، تا شما ویرایش کنید پستتونو.

    - - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست‌ها ادغام شدند - - - - - - - - -

    با توجه به حرف سامان، شما برو دوباره نارنیا رو بخون حداقل یه کتابشو، به دیالوگ ها و فضای داستان هم خوب توجه کن. در حدی که بدونی نویسنده از داستان و دیالوگا چی میخواسته. اینجوری میتونی منطق نارنیا رو درک کمی و با توجه به اون منطق داستانتو پیش ببری.
    دل‌های رفته را بگذارید در اوج افتخار بمیرند ...
  10. #10
    تاریخ عضویت
    2017/08/03
    محل سکونت
    قله ی المپ
    نوشته‌ها
    23
    امتیاز
    900
    شهرت
    0
    18
    کاربر انجمن
    باشه اگه زحمتی نیست شما ویرایشش کن

    - - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست‌ها ادغام شدند - - - - - - - - -

    نارنیا رو خوندم منتهی من این سبکی دوست دارم و لازمه بگم که این داستان دیگه فن فیکیشن نیست بلکه من خواستم دوره زمانی و فضای داستان در نارنیا باشه داشته باشه و تو جلد دوم شما دیگر 4 شاه و ملکه رو نخواهید دید و داستان خودش مستقل میشه اینکه در جلد اول از 4 شاه و ملکه استفاده کردم بخاطر این بود که داستانم خالی نباشه و الان هم شما کمرنگ شدن اون شخصیت هارو میبینید

    - - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست‌ها ادغام شدند - - - - - - - - -

    متاسفانه این فصل کوتاه بود چون من در روزهای پیش رو کارهای زیادی دارم برای همین فصل رو زودتر دادم و به همین دلیل این فصل خیلی کمتر شد ولی فصل های بعد 6الی 8 صفحه خواهند بود

    - - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست‌ها ادغام شدند - - - - - - - - -

    ممنونم که داستان رو دنبال میکنید

    - - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست‌ها ادغام شدند - - - - - - - - -

    خب نوبت میرسه به نکته جلد اول دوپایان داره یک پایان بد یک پایان خوب که پایان خوب پایان اصلی خواهد بود
    ویرایش توسط amirrezaaa : 2017/08/06 در ساعت 21:01
    رفاقت رو از هندوانه یاد گرفتم
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .

    .
    .
    .
    .
    ..
    .
    .
    .

    ..
    هیچ دلیلی هم نداره دوست دارم از هندوانه یاد بگیرم اصن به شما چه؟
صفحه 1 از 2 1 2 آخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 20

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •