من معلم دبیرستانم اما ی روز یکی از دوستام ازم خواهش کرد که به جاش برم مدرسشون که صد البته دبیرستان نبود. با کمال تأسف باید بگم که دبستان بود. میفهمید؟ دبستاااااان
از هر زنگ میخوام براتون خاطره بگم.
زنگ اول رفتم سر کلاس اولیا. وای اول دبستاااان
ی پسره بود از این شیطونا. خودش رو سر میداد لبۀ صندلی بعد میفتاد پایین.
بهش گفتم برو پشت در کلاس روی ی پا وایسا، مثل کلاه قرمزی
. آقا این هی تلوتلو میخورد و منم نمیتونستم کاریش بکنم. دبیرستانی بود که لهش کرده بودم
در همین حین یدفعه ناظم مدرسه اومد پشت در کلاس و به من اشاره کرد که میخواد بیاد تو؛ منم حواسم نبود این وروجک پشت دره. ناظم در رو باز کرد و کوبید تو صورت این پسره
وروجک پشت در کلاس موند. ناظم که رفت اومد بیرون و دماغش رو گرفته بود و میخندید
خلاصه زنگ اول اینا رو فرستادیم رفتن اردو؛ رفتیم تو حیاط یکی دیگه از وروجکا با مخ خورد زمین کلش باد کرد ناجور
مثل این شکلکه گریه میکرد. بردیمش تو دفتر ناظم و کلی آرومش کردیم و یخ گذاشتیمش رو کلش که بیشتر باد نکنه. در همین حین که داشت گریه میکرد چی گفته باشه خوبه؟
وروجک گفت: زنگ بزنید خونه مامانم بیاد برم خونه. میخوام امروز استراحت کنم. من و میگی
اون وروجک که در حال گریه حالا ناظم رو دریابید
رفتیم سر کلاس ساعت آخر. خوردیم به پست کلاس پنجمیا یا چهارمیا. معلم اینا رفته بود عیادت یکی از شاگرداش که مریض بود و هیچ کس نمیتونست اینا رو ساکت کنه. مدیر اومد گفت آقای فلانی شما مردی میتونی از پس این پسربچه ها بربیای. بیا برو سر کلاس. ما هم رفتیم. من کلا آدم بداخمی هستم. دبیرستان با اون عظمت رو با اخم و گاها دو سه تا چک جمعش میکنم. اینا که بچه از طرفی هم من رو نمیشناختن. با اخم رفتم سر کلاس و گفتم جیک کسی درنیاد. در همین حین دیدم نه اینجوری نمیشه خیلی جواب گرفت، چکم که نمیشه زد. از اون جا که نزدیک عید بود با جذبه گفتم:
تا سه میشمرم. هر کسی صداش دربیاد تکلیف عید بهش میدم.
بعد شروع کردم شمردن:
یک، دو، سه.
آقا از دیوار صدا دمیومد از اینا صدای نفس کشیدن درنمیومد. ی بدبختی ی چیزی به بغل دستیش گفت، بهش گفتم:
بلند شو ببینم.
پسره بلند شد چهار ستونش بدنش میلرزید. تا اومدم بهش گیر بدم معلمشون در رو باز کرد اومد تو. ی نگاه به من کرد، ی نگاه به بچه ها. در حالی که بغض داشت توی گلوش جمع میشد گفت
200))
من تا حالا کلاسم رو انقدر ساکت ندیده بودم. آقای فلانی چی کار کردی با بچه ها. ازتون ممنونم.(نقل به محتوا کردما).
هیچی منم با ی اخم کلاسیک کلاس رو تحویل دادم و اومدم بیرون.
از اون تاریخ به بعد طرف دبستان پیدام نشد