سال 83 یا 84 بود. بچه های مدرسه رو برده بودیم شمال اردو. البته یکی از روستاهای شمال طرفای بلده نور . ی منطقۀ دنج نیمه کوهستانی و جنگلی. روستایی که ما رفته بودیم به طور کل خلوت بود و منطقه ای که به وفور توش جن دیده بودن. یکی از شاگردای مدرسه به اسم شایان که خیلی ریزه میزه بود( البته نسبت به سنش که 16 ساله بود) خیلی نترس بود. طوری که بچه ها توی ظلمات شب بردنش بیرون روستا با دستو پای بسته ولش کردن اون خودش رو باز کرد و برگشت و ما رو مسخره میکرد که خیلی ترسویید.
روز یکی مونده به آخر 10 - 12 کیلومتری از روستا رفتیم بیرون . بعد از کلی خوشگذرونی موقعی که هوا تاریک شده بود برگشتیم. هوا تاریک بود و قسمتایی از مسیر بین کوه و دره بود و ما هم برای اینکه بچه ها تو تاریکی نیفتن توی دره مربیا دو دسته شدیم. چند نفری رفتن جلو و من و چند نفر دیگه موندیم عقب. بچه ها رو هم بین خودمون نگه میداشتیم. وسطای مسیر بودیم که صدای شایان از پشت سرمون اومد که داد میزد و میگفت:
-آقارضااااااااا، کمکککککککک.
حالا فکرش رو بکنید هوا تاریک، چشم چشم رو نمی بینه، ماهم توی آسمون نیست؛ ما بیست و خرده ای آدمیم با ی دونه چراغ قوه. یکی از بچه ها با چراغ قوه بدو بدو اومد عقب که شایان افتاده توی دره. ما باور نمیکردیم، من خودم نفر آخر بودم و هیچ کسی هم پشت سرم نبود. شروع کردم داد و زدن و صدا کردن. گفتم:
-شایااااان.
همون موقع ی نفر از جلوی جمع گفت:
-چیه؟
آقا ما رو میگی
با عصبانیت رفتیم جلو و دیدیم شایان اونجاست. من با عصبانیت گفتم:
-پسرۀ بی شعور. چرا تو این تاریکی و این وضعیت مسخره بازی درمیاری.
آقا بنده خدا کپ کرده بود. یکی از بچه ها گفت:
-بابا شاین ده دقیقه است ساکته و من دارم باهاش صحبت میکنم.
ما گفتیم:
-پس این صدایی که اومد و گفت آقا رضا کمک چی بود.
اونجا بود که دوزاریمون افتاد. بچه ها روزای قبل کلی به جنا بد و بیراه گفته بودن و اونا هم تو بدترین موقعیت تلافی کردن. من هنوز با این شایان ارتباط دارم تا همین چند سال پیش فکر میکرد که ما میخواستیم بترسونیمش تا اینکه بالاخره متقاعدش کردیم که اون اتفاق واقعا افتاده.
حالا از شمال برگشتیم یکی از بچه ها توهم زده بود و شبا کلا نمیخوابید که اون داستان خودش رو داره.
ولی باور کنید توی اون شرایط توهم و صدای باد و اینا برای چند نفر به طور همزمان اتفاق نمیفته و شک نکنید چیزی که شنیدیم صدای طبیعت یا بچه ها و اینا نبود.
از این دست اردوها ما زیاد بچه ها رو بردیم فعلا اینو داشته باشید تا بعد