سلام دوست عزیز
من تونستم دو قسمت از فصل اول رو بخونم.
داستان خوبیه، از رمزآلودی کافی برخورداره، اما شتابزدگی که توی توصیفات اعمال شده، داستان رو گنگ کرده.
حداقل از نظر من، لازمه که بیشتر بهش پرداخته بشه.
بذار برات مثال بیارم:
توی قسمت اول گفتی دو تا اژدها هست، بعد گفتی یکی بلبل، یکی عقاب و یکی شیر سنگی. که یکی پشت سر اون یکیه.
توی قسمت دوم هم یه بار از خواب بیدار شده و با دیدن یه اژدها که پشت سر اون یکیه دوباره از خواب بیدار شده. پاشده رفته توی آشپزخونه و حالا همسایه هم اونجا بوده (وات؟!)
بعد رضا اژدهای جلویی رو به سمت دیوار پرت میکنه، خب چرا؟
یه دست نامرئی هم پای رضا رو میگیره. خوناشام داستان میتونه نامرئی بشه؟
اینجا اژدها وارد میشود و پای مرد (همسایه یا خوناشام) رو گاز میگیره. (ویت عه مینیت، مگه اژدها یه اسباب بازی نبود؟)
و نهایتا رضا وارد یه سیاهچاله میشه و احمد ازش میاد بیرون. (احمد کیه؟)
تا حالا که این دو قسمت پر از گنگی و سردرگمی بود. امیدوارم در ادامه، داستان از این حالت دربیاد ولی پیشنهاد میکنم حتما کار رو قبل از ارائه به یه ویراستار بسپاری و روی توصیفاتت هم کار کنی
موفق باشی