ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    تاریخ عضویت
    2016/11/27
    نوشته‌ها
    69
    امتیاز
    2,542
    شهرت
    0
    122
    کاربر انجمن

    Unhappy بانو(نه به خشونت علیه زنان)

    ‎(من از حکایت عشق تو بس کنم؟هیهات مگر عجل ببندد زبان گفتارم)
    بانو,بانو,بانو

    ‎ناکام دو عالم ام اگر به تو بد کنم/اگر لحظه ای ناخواسته فکر بد کنم
    ‎میشود مگر تو باشی و مستت نباشم/چه طور گر لحظه ای نباشی و زنده باشم
    ‎مگر میشود شبی بدون خیالت سر شود/مگر میشود روزی دلم از تو سرد شود
    ‎خدایا بگو چگونه دستم بلند شد/خدایا بگو چگونه این مرد عوض شد
    ‎وای آی جیغ داد فریاد /لعنت خدا براین مرد باید فرستاد
    ‎شرم سارم از اینگونه بودنم/از این حرف ها رفتار ها,جاهل بودنم
    ‎ببخش گر ز آدم تا خاتم ظلم وجفا شد/ببخش گر پیکرت خدشه دار شد
    ‎تو زن باش و بر این نامرد بزرگی کن/تو ای بانو بر این نامرد خدایی کن
  2. #2
    تاریخ عضویت
    2016/03/30
    محل سکونت
    ابادانجلس
    نوشته‌ها
    315
    امتیاز
    9,283
    شهرت
    0
    760
    تایپیست
    یکی منو بگیره
    منو میکشی با این طبع باحال نوشتارت!خیلی جا داری واسه پخته تر نوشتن و وزن دادن ولی موضوعاتت،چینش کلمات و توصیفات خیلی دلنشینه!
    خیلی دوس داشتم.مرسی.
    اصلا حسین جنس غمش فرق میکند.
  3. #3
    تاریخ عضویت
    2016/11/27
    نوشته‌ها
    69
    امتیاز
    2,542
    شهرت
    0
    122
    کاربر انجمن
    ممنون
    مرسی از نقدت
    سعی میکنم که در آینده مشکلات کمتری داشته باشم
  4. #4
    تاریخ عضویت
    2016/07/20
    نوشته‌ها
    69
    امتیاز
    7,264
    شهرت
    0
    210
    تایپیست
    خب با ریحانه ک گفت ناپخته است موافقم
    جا داره خیلی بهتر شه با توجه به این ک مدت زیادی هم نیست ک شروع کردی
    نمیدونم دقیقا میخواستی قالب شعرت از قالب های کلاسیک باشه یا نه
    اما من حس کردم میخواستی کلاسیک باشه چون مصراع بندی کردی و بیت بیت مصراع ها رو جدا کردی
    برای شعر کلاسیک بودن قافیه هاش نامنظم بود و بعضی جاها ک ردیف داشت قافیه نداشت
    اما برای شعر نو بودن از قالب مثلا نیمایی
    خیلی اوکی بود و وزن و قافیه داشت (چون تو شعر نیمایی قافیه ها منظم نیستن دیگه...)

    خلاصه ک موفق باشی
    لذت بردم
    ایستادی سر چهارراه تردید
    درگیری
    که بمونم و
    مظلوم تر شم بذارم همه از روم رد شن
    یا بشم یه
    نامرد که با طبیعت خودشو وقف داد با مرگ آدمیت

  5. #5
    تاریخ عضویت
    2016/11/27
    نوشته‌ها
    69
    امتیاز
    2,542
    شهرت
    0
    122
    کاربر انجمن
    مرسی،آره خودمم فکر میکنم اگه تو قالب نو
    مینوشتم بهتر میشد
  6. #6
    تاریخ عضویت
    2012/02/07
    نوشته‌ها
    524
    امتیاز
    14,029
    شهرت
    8
    3,225
    مدیریت کل سایت
    سلام
    خب شعر چندتا بخش داره كه بايد به همه اش پرداخته شه.
    ١. ساختار: توي ادبيات همونطوري كه حتما آشنايي دارين دو قالب كلي شعر داريم. سنتي و نو. توي قابب هاي سنتي وزن، عروض و قافيه اركان خيلي مهمين. متاسفانه به اشتباه تصور مي شه كه اين عناصر توي شعر نو اهميتي ندارن. در واقع شعر نو(خصوصا شعر نوي نيمايي) كاملا به قافيه و وزن اهميت مي ده فقط نوع وزنش متفاوته.
    توي عروض سنتي وزن مشهوده و توي عروض شعر نو مشهود نيست ولي وجود داره.

    من از حكايت عشق تو بس كنم؟ هيهات
    مگر عجل كه ببندد زبان گفتارم
    |_|_||_||_|___
    |_|_||__|_|___
    اين تقطيع بيتيه كه از سعدي اوردين. | هجاي كوتاهه و _ هجاي بلند. تنها بي نظمي كه توش هست متعلق به مصرع اوله كه دوتا هجاي كوتاه كنار هم اومدن. كه اون توي اختياري شاهري قِ رو بلند مي خونن و درست ميشه.
    اما حالا دو بيت اول شما:
    _ _ | | _ | _ | _ | | _ | _
    | _ _ | _ _ _ | | _ | _ | _
    _ | _ | _ | _ _ _ _ | _ _
    | _ _ _ | _ | _ _ _ _ | _ _
    بي نظميشو مي بينيد؟ اين چيزيه كه وزن شعرو مي شكنه و خاصيت شعريشو ازش مي گيره.
    شعر نو(نيمايي) هم از اين نظم خارج نيست:
    سلامت را نمي خواهند پاسخ گفت
    سرها در گريبان است
    |_ _ _ | _ _ _ | _ _ _ |
    _ _ _ | _ _ _
    نظمشو مي بينيد؟
    حالا ممكنه بگين شعر سپيده يا موج نو. چرا ما توي اين دو سبك شعري وزن رو تا حد زيادي حذف مي كنيم؟ به خاطر تخيل شاعرانه اشونه و البته كه توشون اهنگ شعري حفظ شده.
    رویم را بر می گردانم
    و نیمی از جهان را از دست می دهم
    معشوق رو به نيمي از جهان تشبيه كرده، كلي جرف عاشقانه در لفافه زده ولي وزن هم نداره. اينو توي بخش آرايه بيشتر متوجهش مي شين.

    خب اين از نظر ساختاري. حالا ايا براي شعر گفتن بايد عروض ياد گرفت؟ من معتقدم نه، يك گوش تيز كافيه اما قطعا و بدون شك دونستن عروض گوش رو حساس تر مي كنه و بعدش مي بينيد كه خواهي نخواهي دارين خيلي منظم تر شعر مي گين.

    بي نظمي و بي قاعدگي قافيه رو هم كه خودتون تشخيص مي دين ديگه صحبتي نمي كنم راجع بهش.

    ٢. ادبيات و زبان: هر سبك و نوشتاري ادبيات خاص خودشو داره. يك متن تاريخي با متن داستاني فرق داره و يك شعر به خصوص خيلي متفاوت تر از متن بايد باشه. شعر براي رعايت وزنش غالبا مجبوره كه جاي كلمات رو جا به جا كنه و نظمشون رو به هم بريزه. اما اين نكته فقط به خاطر وزن نيست. تغيير مكان كلمات روي تاكيدي كه روشون مي شه و تصويري كه مي سازن تاثير گذاره و خصوصا به خاطر عادت شكنيش باعث مي شه ذهن بيشتر درگير شعر بشه و شعر براش جالب تر ميشه.
    ابيات شما بيشتر همون حالت جمله اي خودشون رو حفظ كردن.
    بعد تكرار كلمات در يك فاصله ي نزديك به هم، توي متن هم ايراد محسوب مي شه(مثلا هيچوقت نبايد چندتا جمله ي پشت هم رو با است تموم كرد) چه برسه توي شعر كه واقعا فضاي شعري رو به هم مي ريزه توي هشت بيت شما ٥ بار از اگر استفاده كردين و سه بار مگر. اين خيلي زياده.

    ٣. آرايه:
    آرايه مهم ترين ركن يك شعره. شعر يك سري تصوير جديد به آدم ها مي ده. يك تشبيه، استعاره. چيزي كه براي ذهن جالب باشه. شعر شما از آرايه خاليه متاسفانه.
    ممكنه بگين خب اين تقريبا يك حالت داستاني داره. باز هم آرايه مهمه اينقدر كه هيچ كدوم از مثنوي هاي داستاني هم ازش خالي نيستن.
    اگرم مي خواين وارد حوزه هاي شعر نو بكنيدش كه اصلا از نون شب واجب تره آرايه.

    ٤. محتوا:
    اولش يك شعر عاشقانه است، بعد يهو بدون هيچ پيش زمينه ي داستاني يا هرچي مي فهميم اين آدم معشوقه اشو مي زنه و حالا ازش طلب بخشش داره. مشكلش كجاست؟ اينجاست كه بين سه بيت اول و بقيه ي شعر گره ي لازم وجود نداره. اگه مثلا سه بيت اول اينطوري بود كه الان معشوقه نيست و داره دق مي كنه يا مثلا هميشه توي جوونيش اينطوري فكر مي كرد و حالا نمي دونه چي شده كه شخصيتش عوض شده ارتباط لازم برقرار مي شد.
    اين از نظر ادبيش.
    از نظر شخصي خودم هم درباره ي محتوا بايد بگم اينطوري كه شعر پيش ميره و تموم مي شه، درباره ي نه به خشونت زنان نيست، درباره ي اينه كه حالا خانوما به بزرگواري خودشون مثل هميشه ببخشن و و خونه زندگيو حفظ كنن. نه قولي داده ميشه بابت تكرار نشدن اين خشونت، نه اين ادم تنبيه مي شه. فقط از تنهايي و بي رنگ و بويي خونه ةاسه صبرش لبريز شده و ميخواد معشوقه برگرده. حتي اخر قصه اينطوري تموم نميشه كه معشوقه برنگردم و اين نكته رو برسونه كه بعضي زخما درست نميشن. و كلي حالت داستاني ديگه كه نه به خشونت عليه زنان منتهي مي شه.


    پي نوشت: ببخشيد اگه نظر خيلي جدي و گاها خشني بود.
    اين كه اين همه هم حرف زدم نشونه اي خفن بودن من نيست كه خودم هنوز اندر خم يك كوچه ام. صرفا اطلاعاتي ان كه به خاطر رشته ام و علاقه هام و معلم ها و دوستام به دست اوردم و دارم به اشتراك مي ذارم.
    همين كه اين جسارتو داشتين كه شعر به اشتراك بذارين و روش نقد بشنوين خودش بزرگ ترين قدمه.
    قلمتون سبز
    ویرایش توسط Fateme : 2017/03/10 در ساعت 19:55
    لايمكن الفرار از عشق
  7. #7
    تاریخ عضویت
    2015/03/29
    محل سکونت
    جایی که کانون خورشیده
    نوشته‌ها
    321
    امتیاز
    24,395
    شهرت
    0
    1,123
    نویسنده
    در عین حال که میگیم ناپخته‌س و وزن نداره، اما در جای خودش، به دل میشینه!
    درسته که حس میکنیم انگار مصرع ها باهم جور در نمیان، ولی معنایی که هر مصرع و بیت باهم دارن، خیلی شیرینه!
    بازم بنویس
    پ.ن: درحال ایده پردازی برای داستان جدید
    .
    .
    .
    .
    وقتی منتشرش میکنم که یه قلم نوری درست و حسابی داشته باشم
  8. #8
    تاریخ عضویت
    2016/11/27
    نوشته‌ها
    69
    امتیاز
    2,542
    شهرت
    0
    122
    کاربر انجمن
    ممنون از نقدتون باعث خوشحالیه که مشکلات رو بهم نشون دادین،امیدوارم با کمک های شما دوستان بهتر بنویسم
    من چون. رشته تحصیلیم ریاضی بوده هیچ اطلاعاتی از ادبیات به صورت حرفه ای ندارم
    و هر چی مینویسم از دل مینویسم ولی
    باید. بیشتر مطالعه داشته باشم
    ممنون واقعا از این که روشنم کردید
  9. #9
    تاریخ عضویت
    2016/08/19
    نوشته‌ها
    52
    امتیاز
    9,207
    شهرت
    0
    102
    کاربر انجمن
    شعر زیبایی بود ممنون که گذاشتیش
    در مورد وزن وقافیه هم که دوستان توضیحات کاملی دادن که فک کنم منم باید چند بار بخونم یادبگیرم
    همونطور که fateme گفتن نیاز نیست حتما عروض یاد بگیریم تا بهتر شعر بگیم. جز این که در حین شعر گفتن حواست باشه وزنش حفظ بشه بعدش خودت بشین یه دور بخون و یه دید منتقدانه نسبت به شعرت داشته باش من خودم این کارو میکردم کلی مشکل تو شعرام پیدا میکردم...(بگم کلا مشکل بودن فک کنم بهتره)
    و بیت دوم بود گفته بودی:
    میشود مگر تو باشی و مستت نباشم/چه طور گر لحظه ای نباشی و زنده باشم

    خب فک میکنم اولا برای جلوگیری از تعداد اگر دوما برای این که فک میکنم یه ذره تاثیر بدی روی معنی گذاشته بهتره گر رو تو مصرع دوم حذف کنی (پرسش انکاریه دیگه. فک کنم چطور لحظه ای نباشی و زنده باشم بهتر از چطور اگر لحظه ایی نباشی و زنده باشمه. البته شاید من نتونستم درست بفهمم...)
    فک میکنم اگه اینطور بنویسی وزنش بعد از برداشتن گر خراب نشه:
    میشود مگر تو باشی و مستت نباشم/چه طور لحظه ای نباشی و من زنده باشم
    ( البته خودت بهتر میدونی چه شعر گفتی و چجوری بهتره )
    بازم ممنون بابت شعرت
    [CENTER][COLOR=#008080][SIZE=3][FONT=b mitra]رها کردیم خالق را
    گرفتاران ادیانیم!
    تعصب چیست در مذهب؟!
    مگر نه این که انسانیم؟!

    اگر روح خدا در ماست
    خدا گر مفرد و تنهاست
    ستیز پس برای چیست؟
    برای خودپرستی هاست...

    من از عقرب نمی ترسم
    ولی از نیش میترسم
    از آن گرگی که می پوشد
    لباس میش می ترسم

    سیمین بهبهانی[/FONT][/SIZE][/COLOR][/CENTER]
  10. #10
    تاریخ عضویت
    2016/11/27
    نوشته‌ها
    69
    امتیاز
    2,542
    شهرت
    0
    122
    کاربر انجمن
    ممنون از راهنمایت مرسی که کمکم میکنید
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •