ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





صفحه 3 از 3 نخست 1 2 3
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 25 , از مجموع 25
  1. #1
    تاریخ عضویت
    2016/03/30
    محل سکونت
    ابادانجلس
    نوشته‌ها
    315
    امتیاز
    9,283
    شهرت
    0
    760
    تایپیست

    ارس_خدای جنگ

    سلام دوستان!اومدم با ارس اشناتون کنم.این خدا خیلی جذابه (خیلی دوسش دارم ^_____^) و امیدوارم خوشتون بیاد ^_________^ ی قسمتشم درمورد عشقو عاشقی های ارسه ک خیلی زیاده.دو قسمتش کردم.
    قسمت اول:
    سرنوشت_جنگ ها

    پسر قلدر اشوب طلب خدای خدایان دائما به دنبال جنگ و جدال بود و اتش افروزی می کرد.مردم روی زمین را به جان یکدیگر می انداخت و از کشتار و خون و ویرانی لذت می برد.او فرزند ارس(مریخ،مارس)خداوند جنگ و سلحشوری است.یکی از سه رب النوع بزرگیست که با اسم ستارگان توام است:مشتری یا ژوپیتر(زئوس،خدای خدایان) زهره یا ونوس(افرودیته،الهه عشق) مریخ یا مارس(ارس،خدای جنگ).
    چهره ی اصلی که یونانیان برایش ترسیم کرده اند به صورت جوانی قوی هیکل و خوش اندام و تقریبا برهنه است که موهای حلقه حلقه داشته و قیافه ی زیبا ولی خشن و نگاهی جنگجویانه و پیکار طلب دارد. واکنش های او عاطفی بود و محرک هایش برای جنگ، وفاداری و انتقام جویی بود. آرس تصویری است از قدرت بدنی مردانه، نیرومندی و عمل بی درنگ. او با بدن خود واکنش نشان می دهد و به عواقب آن هم فکر نمی کند.
    یونانیان همواره به این خدا به چشم رعب و وحشت نگاه می کردند.مقام این خدا فقط زمانی بالا رفت که ازه یونان به رم رفت و نام مارس به خود گرفت.رومیان او را جایگاهی برتر دادند و بعد از زئوس (خدای خدایان) اورا می پرستیدند و او را به عنوان رب النوع ملی خود برگزیدند و به پرستش مطلق او پرداختند.
    ارس اصلا یک خدای یونانی نبود!زیرا ائین پرستش این خدا از سرزمین سیت ها که قبائل ایرانی نژاد بودند به یونان رفته بود.شاید بتوان گفت وی متعلق به اساطیر ایران بوده و طبعا سمت خدایی نیز نداشته بلکه مظهر یکی از عناصر طبیعت بوده و بعد از راه ترکیه به یونان رفته و تغیر شکل داده.چنان که در انتقال از یونان به رم نیز تحول یافته و در این نقل و انتقال ها پیوسته بر هیبت وی افزوده شده تا جایی که به صورت بزرگترین خدای بزرگترین امپراطوری جهان در امده است.
    هومر شاعر بزرگ یونان در منظومه ایلیاد از زبان زئوس خدای خدایان به ارس چنین می گوید:دریان کسانی که در المپ خانه دارند تنها تو من را اینقدر عاجز کرده ای! تو مرتبا به دنبال شر بلند کردن اتش افروختن و به این و ان پریدن هستی.این الاق زننده و تحمل ناپذیرت را از مادرت هرا به ارث برده ایی که هیچ وقت حرف حساب سرش نمی شود و همیشه مثل خروس جنگی سر دعوا مرافعه داری.ان شب در المپ هیچکس به طرفداری از ارس بلند نشد.به نظر نمی امد کسی به بزن بهادری چون او علاقه ی چندانی داشته باشد.
    وی قالبا لباس فولادی رزم بر تن داشت و کلاخودش را از سر جدا نمی کرد.همیشه نیزه ی بزرگی بر دست می گرفت و بر پشت اسبان نیرو مند می نشست و چپ و راست حمله می برد و میکشت.دو ملازم همیشگی او ریموس (ترس) و فبوض (وحشت) که اغلب ان دو را پسرانش می دانند به همراه اریس(اختلاف) و اینو(ویرانی)همیشه به همراه خدای جنگ به میدان پیکار می رفتند .
    ارس با اتنا نیز سر جنگ داشت.اتنا یکی از خدایان جنگجو بود که فقط برای عدالت می جنگید و در پی کشتن گناهکاران و ظالمان بود با ارس که تشنه ی خون و شهوت کشتن داشت در تناقض می نمود. تمامی خدایان در جبهه ی مخالف ارس بودند و پشت اتنا به تمامی ان ها گرم بود.ارس از نظر جنگاوری شاید دلیر باشد اما تمام صحبت هایش به گونه ای کری خواندن و قلدری محسوب میشد به اینگونه که هر بار با دیدن اتنا خشمگین می گشت و کشمکش هایشان در میگرفت:
    زن فاسد براخلاق! چرا همیشه خداها از تو جانبداری می کنند و برای تو با من به زد و خورد می پردازند ولی هیچکس سمت من را نمیگیرد؟گمان میکنم امروز باید تکلیفم برا با تو یکسره کنم!
    و با نیزه ی سنگین خودش که کوه را به دو نیم می کرد بر زره ی اتنا کوفت.اما این زره از جنس پوست دیو گورگون بود که حتی صاعقه ی زئوس نیز بر ان تاثیری نداشت.اتنا سراسیمه سنگی بر گردن او زد و ارس بر روی دو زانو افتاد و اسلحه از دستش ولو شد.اتنا لبخند زنان فریاد زد:
    حالا دیدی که فقط قلدری و گردن کلفتی برای پیش بردن منظور کافی نیست؟
    ارس نه تنها به اتنا بلکه به دیگر خداهای المپ نیز زورش نمی رسید!حتی دو برادر پهلوان زمینی به نام های اتوس و اوفالیتس او را زمین زدند.یک بار که وی به هرکول دشنام داده بود ان نیمه خدا با ارس گلاویز شد و ارس با بدنی زخمی و نالان به المپ بازگشت.می گویند زئوس نمیخواست هیچ کدام از این دورا مغلوب ببیند به همین دلیل صاعقه ی خود را میان ان دو افکند و ان هارا از هم جدا کرد.
    منابع:
    کتاب افسانه ی خدایان.(امم فک کنم صفحات 57 تا 64)
    قهرمانان و کهن الگو ها.(بخش اسطوره ی ارس)

    اصلا حسین جنس غمش فرق میکند.
  2. #21
    تاریخ عضویت
    2017/03/09
    محل سکونت
    زنجان
    نوشته‌ها
    4
    امتیاز
    1,160
    شهرت
    0
    5
    کاربر انجمن
    همه ایپا رو بی خی مهم اینه کریتوس زد پدر ارس و زعوسو ... رو در اورد دمش گرم خخخخخ😀😀😂
    [CENTER]دورم آدمای بدیـــــــــــــــن که
    خوبـــــــــــــــمو میـــــــــــــــــــخوان

    [IMG]http://www.pic98.ir/upload/ybv8_picsart_۰۳-۰۹-۰۸.۲۱.۳۱.jpg[/IMG][/CENTER]
  3. #22
    تاریخ عضویت
    2015/12/14
    محل سکونت
    Hell!
    نوشته‌ها
    87
    امتیاز
    11,268
    شهرت
    14
    224
    مترجم
    جالب بود خیلیم جالب بود ولی به شخصه با آرتمیس بیشتر حال میکنم
    هرچند تو پرسی جکسون شخصیت ارس کاملا خورد شد و آرتمیسم کلا حضور چندانی نداشت|:
    هاا دیگه دستت درد نکنه جالب بود دی:
    [CENTER][SIZE=2]دردریایی از ناگفته های زندگیم
    قایقی میسازم از دلواپسی
    بردوسوی پرچمش خواهم نوشت
    یک مسافر ازدیار بی کسی [/SIZE][/CENTER]
  4. #23
    تاریخ عضویت
    2016/03/30
    محل سکونت
    ابادانجلس
    نوشته‌ها
    315
    امتیاز
    9,283
    شهرت
    0
    760
    تایپیست
    نقل قول نوشته اصلی توسط Nina-kh نمایش پست ها
    جالب بود خیلیم جالب بود ولی به شخصه با آرتمیس بیشتر حال میکنم
    هرچند تو پرسی جکسون شخصیت ارس کاملا خورد شد و آرتمیسم کلا حضور چندانی نداشت|:
    هاا دیگه دستت درد نکنه جالب بود دی:
    ها مرسی خوندی جیگر!
    درمورد این ارتمیسه هم میزارم حتمن!اصن یادم رفته بود قسمت دوم ارسو بزارم خوبه اوردی بالا تاپیکو!
    اتفاق ی چیز جالب هم درمورد "دیا" دارم مخصوص مخصوص خودت! هرچند چیز خوشایندی نیس زئوس مخشو میزنه میبرش تو جنگل اهم..
    پرسی رو نخوندم!ولی ب همه میگم فیلمشو دیدم! ک اونم ندیدم! هیچ وقت نمیشه شخصیت های ب این بزرگی رو تو فیلم محدود کرد (:
    اصلا حسین جنس غمش فرق میکند.
  5. #24
    تاریخ عضویت
    2016/03/30
    محل سکونت
    ابادانجلس
    نوشته‌ها
    315
    امتیاز
    9,283
    شهرت
    0
    760
    تایپیست
    سلام دوستان!اومدم با اخرین قسمت و قسمت اخر!ایشالا ک بخونین ب دانایی هاتون افزوده بشه!
    این خدای بدبخت و بیچاره از نظر عشق و عاشقی هم شانس نیاورد.پر پیچ و خم ترین رابطه ی زندگی این خدا با افرودیته الهه ی شهوت و عشق و زیبایی بود.بدین صورت که افرودیته همسر یکی از زشت ترین خداهای المپ بود.و از انجا که قلب داغی برای عاشق شدن و عشق ورزیدن داشت ،زمانی که متوجه شد ارس به او به چشم خریداری نگام میکند او نیز از خدا خاسته بود و با چشمکی ب او فهماند ک خودش نیز خاطر خواهش شده.افسانه ها میگویند که این افرودیته بود که ارس را از راه به در کرد.

    اولین رابطه ی ان ها شبی بود که هفاستوس ب دلیل کار های خود ب خانه نیامد.ارس به خانه ی افرودیته راه یافت و شب را در بستر او ب سر برد.و به یکی از قدرمتند ترین خدایان خیانت کرد.
    ب راوایتی از هومر،هلیوس(خورشید)که خدای فضولی بود از عشق بازی های ارس و افرودیت خبر دار می شود و به هفاستوس خبر می دهد.هفاستوس بدون انکه عکس العملی نشان دهد خشم خود را فرو خورد و شروع ب ساخت توری کرد از مو باریک تر و از فولاد استوار تر.سپس شبی به افرودیته گفت که میخواد برای چند صباحی به لمئوس برود و افرودیته هم ب ظاهر اشک و اه راه انداخت و اورا بوسید و گفت ک چقدر دلش برای او تنگ می شود و زود بازگردد.هفاستوس به کمین گاه خود رفت و منتظر ماند.
    عاشق ب معشوق خود خبر رفتن همسرش را داد و شب هنگام ارس مشتاق و خوشحال به خانه ی افرودیته امد و از همان دم در اعلام کرد:افرو،بیا ب بستر این شوهر احمقت برویم ک هیچ جایی بهتر از ان جزیره ی خراب شده برای مسافرت پیدا نکرده است.اما ب محضی ک رفتند و در هم خفتند زنجیر هفاستوس ب پای ان ها محکم شد و در خود گرفت.هرچقدر ک تقلا کردند گره ها محکم تر شد.هفاستوس زرنگ و با مهارت از کمینگاه خود بیورن پرید و انقدر بلند داد زد که اسمان ها و زمین لرزیدند:ای خدای خدایان!بیا و این معرکه ی زیبار ا تماشا کن ک چون من لنگ و زشت رو هستم همسرم مرد دیگری را ب بستر خود راه داده.ان هم ارس!بهتر است همه تان ب تماشا بیایید.این گره هارا باز نمیکنم مگر تا زمانی که تمام خرج هایی ک برای این زن هرجایی کرده ام را پسم دهید.
    خدایان ب شهادت امدند و پوزیدون از هفاستوس درخواست کرد ک ان هارا باز کند.هفاستوس پذیرفت و بعد از ان افرودیته به قبرس و ارس به تراس تبعید شدند.در قبرس افرودیته از ارس حامل فرزندی شد و وقتی ب دنیا اومد اورا هارمونیا نامید.دختری زیبا که با پادشاه تب ازدواج کرد.
    یکی دیگر از معشوقه های ارس پری زیبای جنگل اگلوروس بود که ثمره ی عشقشان دختری ب نام اسکیپه شد.روزی پسر پوزیدون اسکیپه را فریفت و با او همبستر شد.ارس ب خشم امد و پسر را کشت و پوزیدن ب دادخواهی ب محکمه ی خدایان رفت.ده خدا ب ارس رای دادند و او تبرئه شد.محکمه در تپه ی اکروپل اتن بود و زیان پس ان مکان محل متداوم قضاوت ها جای گرفت.
    یک فرزند دیگر ارس فلگیاس به دست اپولو کشته شد.پسر دیگرش دیومد که پادشان بیستن شده بود به دست هرکول ب قتل رسید.کوکنوس پسر دیگر وی ک مثل پدرش قلدر و اهل دعوا مرافعه بود نیز ب دلیل جنایاتی که بر سر تمپه یکی از کاروان های قدیمی یونان در می اورد به دست هرکول کشته شد.ارس چند همسر زمینی نیز داشت که یکی از ان ها ائوتروپ بود.ولی در وضع حمل مرد اما پسری از وی ب دنیا امد ک ائوپروس نام گرفت.
    اصلا حسین جنس غمش فرق میکند.
  6. #25
    تاریخ عضویت
    2015/12/14
    محل سکونت
    Hell!
    نوشته‌ها
    87
    امتیاز
    11,268
    شهرت
    14
    224
    مترجم
    نقل قول نوشته اصلی توسط MIS_REIHANE نمایش پست ها
    اتفاق ی چیز جالب هم درمورد "دیا" دارم مخصوص مخصوص خودت!
    پرسی رو نخوندم!ولی ب همه میگم فیلمشو دیدم! ک اونم ندیدم! هیچ وقت نمیشه شخصیت های ب این بزرگی رو تو فیلم محدود کرد (:
    هرگونه شباهت اسمی ازروی تصادف بوده و من اصلا ایشونو نمیشناسم!((((:
    (نزن آقا تاپیکشو )
    راجب حرف بعدیتم بگم چیز خاصی رو از دست ندادی نگرانش نباش... و اینکه مرسی بابت پست بعدی که گذاشتی جالب بود...
    [CENTER][SIZE=2]دردریایی از ناگفته های زندگیم
    قایقی میسازم از دلواپسی
    بردوسوی پرچمش خواهم نوشت
    یک مسافر ازدیار بی کسی [/SIZE][/CENTER]
صفحه 3 از 3 نخست 1 2 3
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 25 , از مجموع 25

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •