خب من حقیقتش حوصله ایراد جزئی گرفتن ندارم و به نظرم ایراد گرفتن از ویراست صرفا نقد به قلم نویسنده ای ک هنوز فرصت نکرده باز نویسی کنه نیست
بریم سراغ داستان کوتاه
اه خسته شدم بس ک اینو گفتم
نمی دونم چرا نویسنده های ایرانی احتمالا ناخواسته وسط متن هم به جای افعال درست از زبان عامه استفاده می کنن
البته با بازخوانی و اصلاح برطرف میشه ولی اذیت می کنه جدا. منظورم قسمت خوددرگیری شخصیت نیست. وقتیه ک داری فضا سازی می کنی.
با تشبیهاتت مشکل دارم
قابل تصور نیستن
ارتباط بین این جمله که باید با جمله بعد مرتبط باشه نا واضح ب نظر می رسه
دو سه توصیفی که کردی خوب بودن
قبل اینکه به مواد الکی اشاره کنی نوستالوژی خوبی داشت ولی یه کم بعد زدی ترکوندی حالمو
شاید خیلیا فکر کنن ادم مست احساساتش خنثی هست ولی باید بدونی مورفین ک نزده:/
یه شخص مست نا متعادله
احساسات پست یا بلند داره
با طاها موافقم
اینجا رو کم لطفی کردی در حق متن
خب پایانش جا داشت برای بهتر وصف شدن
در مورد قسمتاییم ک مرگ داشت چی بگم که گفتنی نیست فقط ناراضیم ازون تیکه ها. لب مطلب خوب در نیاوردیش
متن تقریبا چند خط از اول ک میای پایین و اخراش سکته داشت
دو حالت داره یا عجله ای نوشتی
یا خواستی روند تند به داستان بدی
ولی در کل خودکشی ایده جالبی نیست
هدف داستان کوتاه به شکل جا افتاده بین نویسنده ها رسوندن یه پیامه
شایدم مال تو پیامی داشت و من نگرفتم
نمی دونم
در کل خوشم اومد از دید یه خواننده عادی، نه یه منتقد عادی
به امید پیشرفتت