ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





صفحه 1 از 4 1 2 3 ... آخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 34
  1. #1
    تاریخ عضویت
    2016/07/27
    نوشته‌ها
    108
    امتیاز
    6,601
    شهرت
    0
    354
    کاربر انجمن

    Lightbulb بداهه سرایی!

    درود
    این تاپیکو تو سایت ندیدم راستش!
    تصمیم گرفتم اینجا رو تاسیس کنم ) که توش یه حرکتی بزنیم (نمیدونم جای درستی زدمش یا نه)
    شما میاید متن های کوتاه و بداهه �از چند خط تا یکی دو پاراگراف� رو می‌نویسید و قرار می‌دید دقت کنید که باید متن ها بداهه باشن! یعنی به هیچ وجه ویراستاری نکات نگارشی و تغییر متن نوشته شده رو ندارید! من که نمیفهمم ولی با این کار به هدف تاپیک احترام نمی‌ذارین :/
    مهم ترین نکته اینکه متن هاتون �باید� ادبی باشند یا بار ادبی داشته باشن!!!
    هر هفته با کمک یه سری از دوستان نقاد، بهترین بداهه نویسی انتخاب قراره بشه
    مثال متن بداهه به این صورته که مثلا:
    منم و یک مهمانی سه نفره: من، من و من
    هوایی که هرکدام آن ها در آن نفس می‌کشند، دم و بازدمش حرام است...
    سه دشمن سر یک میز...
    کاش هیچکدامشان زنده نماند.�
    یا تو این مایه ها...
    با تچکر!
    ویرایش توسط The Holy Nobody : 2016/11/09 در ساعت 23:09
    - تو از من میخوای مثل اون باشم. اونکه از مرگ نمی‌ترسید... ولی من اون نیستم. من می‌ترسم!

    - تو باید بترسی رایان! ترس زنده نگهت می‌داره. اگه میخوای مثل اون الگوی احمقی که برات ترسیم کردم نمیری، باید بترسی!

    «مرگ عزیز - به زودی»
  2. #2
    تاریخ عضویت
    2016/07/20
    نوشته‌ها
    69
    امتیاز
    7,264
    شهرت
    0
    210
    تایپیست
    بسم الاـه
    ابتدا کمی اسپم بزنیم در غیر یان صورت اهداف شیطانی مان از درون ما را خواهند خورد
    سپس بسیـــــــــــــــــــــا ر سپاس گزار از همچی تاپیکی
    و بعد از آن:

    خیلی وقت است، رو به رویم در آینه، پیرزنی می ایستد که من می دانم کمتر از سی سال سن دارد . . .
    ایستادی سر چهارراه تردید
    درگیری
    که بمونم و
    مظلوم تر شم بذارم همه از روم رد شن
    یا بشم یه
    نامرد که با طبیعت خودشو وقف داد با مرگ آدمیت

  3. #3
    تاریخ عضویت
    2016/07/27
    نوشته‌ها
    108
    امتیاز
    6,601
    شهرت
    0
    354
    کاربر انجمن
    گاهی می‌شود شده باشیم کسی دور از خودمان
    کسی که خود قبلیمان نگاهش کند و
    همانطور که اشکش را پاک می‌کند بگوید: این من جدید بهتر است، منِ واقعی نمی‌آیم به این مردم...
    و رگش را هزاران بار بزند...


    - - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

    دوستان طبع ادبیتون کجا رفته؟! بشتابید و چیزی بنویسید...
    - تو از من میخوای مثل اون باشم. اونکه از مرگ نمی‌ترسید... ولی من اون نیستم. من می‌ترسم!

    - تو باید بترسی رایان! ترس زنده نگهت می‌داره. اگه میخوای مثل اون الگوی احمقی که برات ترسیم کردم نمیری، باید بترسی!

    «مرگ عزیز - به زودی»
  4. #4
    تاریخ عضویت
    2013/12/27
    محل سکونت
    شمال شمال، غرب غرب، اورمیه
    نوشته‌ها
    540
    امتیاز
    48,951
    شهرت
    4
    1,673
    سردبیر نشریه
    هر روز
    بیش‌تر از نان شب
    فریب می‌خوریم
    تا سر گرسنه بر بالین نگذاریم
    امضا:

    A.Gh

    والا
  5. #5
    تاریخ عضویت
    2013/08/31
    محل سکونت
    تهران
    نوشته‌ها
    423
    امتیاز
    30,869
    شهرت
    0
    1,777
    کاربر انجمن
    گذر زمان اصطکاکی دارد با ورقه ی واقعیت
    و گرمای حاصلش
    به آتش میکشد روح و جان مرا
    (اثرات فیزیک خوندن زیاده )
    [CENTER]viva la vida
    vive la vie
    long live the life
    زنده باد زندگی
    人生を生きます
    [/CENTER]
  6. #6
    تاریخ عضویت
    2016/07/27
    نوشته‌ها
    108
    امتیاز
    6,601
    شهرت
    0
    354
    کاربر انجمن
    سردرگمم؛
    می‌چرخم؛ درون خودم اما، جسمم ساکن است...
    می‌گریم، درون خودم اما؛ جسمم ساکت است...
    کودکم، درون خودم اما؛ جسمم بالغ است...
    داد می‌کشم، درون خودم نه اینبار، جسمم منفجر می‌شود از پس این همه پنهنکاری...
    کاش بگذرد سریع تر، بیفتند این نقاب های کثیف
    سرم روی شانه‌ی کسی باشد نه سینه‌ی خودم...
    من پریشانم شدیدا،
    درون خودم اما،
    جسمم کاذب است...
    - تو از من میخوای مثل اون باشم. اونکه از مرگ نمی‌ترسید... ولی من اون نیستم. من می‌ترسم!

    - تو باید بترسی رایان! ترس زنده نگهت می‌داره. اگه میخوای مثل اون الگوی احمقی که برات ترسیم کردم نمیری، باید بترسی!

    «مرگ عزیز - به زودی»
  7. #7
    تاریخ عضویت
    2013/08/31
    محل سکونت
    تهران
    نوشته‌ها
    423
    امتیاز
    30,869
    شهرت
    0
    1,777
    کاربر انجمن
    بارها با خود می اندیشم
    که اگر زیباترین بانوی دنیا را نیز ببینم
    باز هم در نظرم به زیبایی مادرم نیست
    که به بهای زیباییش از کودکی شکستنی مردی ساخت
    که اکنون قد و بالا به رخ می کشد!
    [CENTER]viva la vida
    vive la vie
    long live the life
    زنده باد زندگی
    人生を生きます
    [/CENTER]
  8. #8
    تاریخ عضویت
    2016/07/27
    نوشته‌ها
    108
    امتیاز
    6,601
    شهرت
    0
    354
    کاربر انجمن
    دل به او دادیم و سر را هم به باد
    زد زخمی بر تنم موصون ز پاد
    #یهویی_اومد
    - تو از من میخوای مثل اون باشم. اونکه از مرگ نمی‌ترسید... ولی من اون نیستم. من می‌ترسم!

    - تو باید بترسی رایان! ترس زنده نگهت می‌داره. اگه میخوای مثل اون الگوی احمقی که برات ترسیم کردم نمیری، باید بترسی!

    «مرگ عزیز - به زودی»
  9. #9
    تاریخ عضویت
    2013/08/13
    محل سکونت
    شمرون!
    نوشته‌ها
    182
    امتیاز
    10,945
    شهرت
    0
    526
    ویراستار
    متن امضام رو میذارم چون اون هم بداهه بوده و ویرایش نشده. فقط خیلی وقت پیش نوشتم نمیدونم میشه یا نه... اما از روی متن دیگه ای نبود و کاملا ناگهانی بود!



    اعتماد به فرد دیگه‌ای آسونه. چون تو اونو کاملاً نمی‌شناسی و نمی‌دونی دقیقاً چی توی فکرش می‌گذره! فکر می‌کنی کارش خیلی درسته! پس خودتو راحت می‌کنی و بهش اعتماد می‌کنی. مشکل اینه که بقیه بهت اعتماد کنن. چون تا به خودت اعتماد نداشته باشی نمی‌تونی مورد اعتماد واقع بشی، و اعتماد داشتن به خودت خیلی سخته! چون تو کاملاً خودتو می‌شناسی و می‌دونی دقیقاً چی توی فکرت می‌گذره!
    اعتماد به فرد دیگه‌ای آسونه. چون تو اونو کاملاً نمی‌شناسی و نمی‌دونی دقیقاً چی توی فکرش می‌گذره! فکر می‌کنی کارش خیلی درسته! پس خودتو راحت می‌کنی و بهش اعتماد می‌کنی. مشکل اینه که بقیه بهت اعتماد کنن. چون تا به خودت اعتماد نداشته باشی نمی‌تونی مورد اعتماد واقع بشی، و اعتماد داشتن به خودت خیلی سخته! چون تو کاملاً خودتو می‌شناسی و می‌دونی دقیقاً چی توی فکرت می‌گذره!
  10. #10
    تاریخ عضویت
    2016/07/20
    نوشته‌ها
    69
    امتیاز
    7,264
    شهرت
    0
    210
    تایپیست
    دلم می خواهد قلمی باشد همچو کوه
    و
    مرکبی از جنس دریا
    تا بر تن ابر ها بنویسم:
    بیدم! اما نمی لرزم به این باد ها...

    - - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

    دلم می خواهد قلمی باشد همچو کوه
    و
    مرکبی از جنس دریا
    تا بر تن ابر ها بنویسم:
    «بیدم! اما نمی لرزم به این باد ها...»
    ایستادی سر چهارراه تردید
    درگیری
    که بمونم و
    مظلوم تر شم بذارم همه از روم رد شن
    یا بشم یه
    نامرد که با طبیعت خودشو وقف داد با مرگ آدمیت

صفحه 1 از 4 1 2 3 ... آخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 34

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 13
    آخرین نوشته: 2016/06/20, 03:47
  2. صد سال تنهایی
    توسط Alaveh در انجمن کلاسیک و تاریخی
    پاسخ: 14
    آخرین نوشته: 2016/06/11, 18:19
  3. پاسخ: 26
    آخرین نوشته: 2015/07/23, 04:58
  4. پاسخ: 0
    آخرین نوشته: 2012/11/02, 18:10

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •