بسم الله الرحمن الرحیم
میلاد عالم آل محمد، هشتمین حجت سرمد، نگین درخشان وطن، السلطان ابا الحسن، حضرت رضا (ع) مبارک باد...
علی بن موسی (علیهالسلام) هشتمین امام شیعه اثنی عشری (۱۴۸–۲۰۳ق)، کنیه آن حضرت، ابوالحسن و مشهورترین لقبش، «رضا» است و بیست سال مقام امامت را بر عهده داشت. امام رضا(ع) در شهر مدینه به دنیا آمد و در طوس به شهادت رسید.
مأمون عباسی او را به اجبار به خراسان آورد و به اکراه، ولیعهد خویش کرد. جلسات مناظرهای که مأمون عباسی میان وی و بزرگان دیگر ادیان و مذاهب تشکیل میداد، معروف است. شهادت وی به دست مأمون عباسی بود و مرقد آن حضرت هم اکنون در شهر مشهد قرار دارد و سالانه زیارتگاه میلیونها مسلمان از کشورهای مختلف است.
زندگینامه
علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب کنیهاش، ابوالحسن و مشهورترین لقبش رضا است. بنابر برخی منابع صابر، رضی و وفی از دیگر القاب آن حضرت است.
تولد و شهادت
زادروزش را پنجشنبه یا جمعه ۱۱ ذی القعده، یاذی الحجه و یا ربیع الاول سال ۱۴۸ یا ۱۵۳ قمری نقل کردهاند.[۲] کلینی سال تولدش را ۱۴۸ه.ق. نقل میکند.[۳] نظر بیشتر علماء و مورخین نیز همین است.
شهادتش را جمعه یا دوشنبه آخر ماه صفر، یا ۱۷ صفر، یا ۲۱ رمضان، یا ۱۸ جمادی الاولی، یا ۲۳ ذی القعده، یا آخر آن، در سال ۲۰۲، یا ۲۰۳، یا ۲۰۶ نقل کردهاند. کلینی، وفاتش را در ماه صفر سال ۲۰۳ه.ق. در سن ۵۵ سالگی ذکر میکند.[۶] طبق نظر بیشتر علماء و مورخین سال شهادت حضرت، ۲۰۳ه.ق. بوده است. طبرسی روز شهادت را در آخر ماه صفر نقل میکند.
در سن حضرت نیز با توجه به اختلاف در تاریخ ولادت و شهادت، اختلاف پیش آمده است که از ۴۷ تا ۵۷ سال گفته شده است. طبق قول اکثریت مذکور در مورد ولادت و وفات، سن وی ۵۵ سال بوده است.
مادر
مادر امام رضا (ع)، کنیزی بود به نام تکتم. این نام زمانی بر وی گذاشته شد که امام کاظم(ع) مالک وی شد[۱۰] و وقتی امام رضا به دنیا آمد، امام کاظم(ع) «تکتم» را طاهره نامید.
شیخ صدوق میگوید: عدهای روایت کردهاند که نام مادر امام رضا(ع) سَکَن نوبیه، بوده است و همچنین اروی، نجمه، سمانه، نیز نامیده شده است و کنیهاش ام البنین است. در روایتی این گونه وارد شده است که مادرش کنیزی پاک و پرهیزگار بود به نام نجمه که حمیده مادر امام موسی کاظم وی را خرید و به پسرش بخشید و بعد از ولادت حضرت رضا او را طاهره نامید.» [۱۳] گفته شده مادر امام رضا(ع) از اهالی نوبه بوده است.
همسر (ان)
وی همسری به نام سبیکهداشت که گفته شده است از خاندان ماریه همسر پیامبر(ص)، بوده است.
علاوه بر سبیکه، در برخی از منابع تاریخی، همسر دیگری نیز برای امام رضا(ع) ذکر شده است: مأمون به امام رضا(ع) پیشنهاد داد که با دخترش «ام حبیب» ازدواج کند و امام نیز پذیرفت. طبری این ازدواج را در حوادث سال ۲۰۲ق یاد میکند.[۱۷] گفتهاند که هدف مأمون از این کار، نزدیکی بیشتر به امام رضا و نفوذ به خانه وی جهت اطلاع از برنامه هایش بوده است.[۱۸] یافعی نام دختر مأمون را «ام حبیبه» میداند که مأمون او را به عقد امام رضا در میآورد.[۱۹] سیوطی نیز، از تزویج دختر مأمون با امام رضا(ع) یاد میکند ولی اسم آن دختر را ذکر نمیکند.[۲۰]
فرزند (ان)
در شماره و اسامی فرزندان وی اختلاف است، گروهی آنها را پنج پسر و یک دختر نوشتهاند، به نامهای محمد قانع، حسن، جعفر، ابراهیم، حسین و عایشه.[۲۱] سبط بن جوزی برای وی چهار پسر به نامهای محمد (ابوجعفر ثانی)، جعفر، ابومحمد حسن، ابراهیم، و یک دختر، بدون ذکر اسم، یاد میکند.[۲۲] گفته شده است که فرزندی از آن حضرت که دو سال یا کمتر داشته در قزوین مدفون شده است که همان امامزاده حسین کنونی در قزوین است و امام در سال ۱۹۳ به این شهر مسافرتی داشته است.[۲۳] مفید، غیر از محمد بن علی فرزندی برای وی نمیشناسد.[۲۴] ابن شهرآشوب و طبرسی، نیز بر همین عقیدهاند.[۲۵] برخی، از دختری به نام فاطمه برای وی سخن گفتهاند.[۲۶]
امامت
مدت امامت او پس از پدرش، ۲۰ سال (۱۸۳-۲۰۳ق) بود که همزمان با خلافت هارون الرشید، محمد امین (حدود ۵ سال)، مأمون (۵ سال) بود.[۲۷]
بعضی از کسانی که احادیثی را از موسی بن جعفر (علیهالسلام) درباره امامت فرزندش علی(ع) نقل کردهاند از این قرارند: داود بن کثیر الرقی، محمد بن اسحاق بن عمار، علی بن یقطین، نعیم القابوسی، الحسین بن المختار، زیاد بن مروان، المخزومی، داود بن سلیمان، نصر بن قابوس، داود بن زربی، یزید بن سلیط و محمد بن سنان.[۲۸]
علاوه بر ادله روایی فراوان، مقبولیت امام رضا(ع) در میان شیعیان و برتری علمی و اخلاقی وی، ثابت کننده امامت اوست و هرچند وضعیت مسأله امامت در اواخر زندگی موسی بن جعفر(ع) بسیار پیچیده و سخت بود اما بیشتر اصحاب امام کاظم(ع) جانشینی امام رضا(ع) را پذیرفتند.[۲۹]
مرو
سرخس شیراز مکه مدینه نقره
قریتین
هوسجه
نباج
حفر ابوموسی
بصره اهواز بهبهان ابرکوه
اصطخر
ده شیر
یزد خرانق
رباط پشت بادام
نیشابور قدمگاه ده سرخ
طوس دامغان آهوان
سمنان [COLOR=سبز]∙ [/COLOR] سبزوار ری قم کاشان نایین اصفهان اراک شوشتر دزفول کرمانشاه بغداد کوفه قادسیه مسیر حرکت مشهور مسیر حرکت غیرمشهور گزارشهای اشتباه قدمگاه ∙مسیر حرکت امام رضا (ع)
از مدینه به مرو |
سفر به خراسان
هجرت امام رضا(ع) از مدینه به مرو در سال ۲۰۰هجری [۳۰] یا ۲۰۱ هجری[۳۱] بود. در تاریخ یعقوبی آمده است که مأمون، امام رضا علیهالسلام را از مدینه به خراسان آورد و فرستاده وی جهت آوردن حضرت به خراسان، رجاء بن ابی ضحاک خویشاوند فضل به سهل بود. آن بزرگوار را از راه بصره آوردند تا به مرو رسید.[۳۲] مأمون مسیر مشخصی برای سفر امام رضا به مرو انتخاب کرد تا آن حضرت از مراکز شیعه نشین عبور نکند، زیرا از اجتماع شیعیان بر گرد امام میترسید. او به طور خاص دستور داد که حضرت را از مسیر کوفه نیاورند بلکه از طریق بصره و خوزستان و فارس، به نیشابور بیاورند.[۳۳] مسیر حرکت طبق کتاب اطلس شیعه چنین بوده است: مدینه، نقره، هوسجه، نباج، حفر ابوموسی، بصره، اهواز، بهبهان، اصطخر، ابرقوه، ده شیر (فراشاه)، یزد، خرانق، رباط پشت بام، نیشابور، قدمگاه، ده سرخ، طوس، سرخس، مرو.[۳۴]شیخ مفید میگوید: مأموران مأمون، امام رضا (ع) و برخی از بنیهاشم را از مسیر بصره به مرو آوردند. وی آنها را در خانهای جای داد و امام رضا را در خانهای دیگر و او را اکرام کرد و بزرگ داشت[۳۵]
بیان حدیث سلسلة الذهب
نوشتار اصلی: حدیث سلسلة الذهب
اللَّه جَلَّ جَلَالُهُ یقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا
...خداوند جل جلاله میفرماید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» دژ من است، پس هرکس که در دژ من درآید از عذابم در امان است. چون مرکب به راه افتاد [امام رضا](ع) گفت: [البته] با شرایطش و من جزو شرایط آنم.
ابن بابویه، کتاب التوحید، ص۴۹.
یکی از مهمترین و مستندترین حوادث در طول مسیر، در نیشابور اتفاق افتاد که امام رضا(ع) در آنجا حدیث معروف به سلسلة الذهب را ایراد کرد.[۳۶]
اسحاق بن راهویه میگوید: وقتی امام رضا(ع) در سفر به خراسان به نیشابور رسید، مُحدِّثان جمع شدند، و عرض کردند:ای پسر پیغمبر از شهر ما تشریف میبرید و برای استفاده ما حدیثی بیان نمیفرمایید؟ پس از این تقاضا، حضرت سرش را از کجاوه بیرون آورد و فرمود:
شنیدم از پدرم موسی بن جعفر(ع) که فرمود شنیدم از پدرم جعفر بن محمّد(ع) که فرمود شنیدم از پدرم محمّد بن علی(ع) که فرمود شنیدم از پدرم علی بن الحسین علیهما السّلام که فرمود شنیدم از پدرم حسین بن علی(ع) فرمود شنیدم از پدرم امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب(ع) که فرمود شنیدم از رسول خدا(ص) که فرمود شنیدم از جبرئیل که گفت شنیدم از پروردگار عزّ و جلّ فرمود: «کلمه «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» دژ و حصار من است. پس هر کس داخل دژ و حصار من شود، از عذاب من ایمن خواهد بود.» پس هنگامی که مَرکب حضرت حرکت کرد با آواز بلند فرمود با شروط آن و من یکی از آن شروط هستم.ولایتعهدی مأمون
پس از استقرار امام در مرو، مأمون قاصدی به خانه امام رضا فرستاد و به وی پیشنهاد داد که من میخواهم خودم را از خلافت خلع کنم و آن را به تو سپارم ولی امام به شدت با این کار مخالفت کرد. پس از این، مأمون از وی خواست که ولایت عهدی پس از خودش را به او واگذار نماید. باز امام مخالفت شدید کرد. در این هنگام مأمون سخنی با شائبه تهدید به زبان آورد و در این میان گفت: عمر بن خطاب، شوری را در شش نفر قرار داد (ر.ک: شورای شش نفره) که یکی از آنها جد تو امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب بود. عمر شرط کرد هرکدام از آنها مخالفت کرد گردنش زده شود. چارهای نیست جز اینکه آنچه از تو میخواهم بپذیری که من گزیری از آن نمییابم. امام(ع) پاسخ داد: پس من میپذیرم بدین شرط که نه فرمان دهم و نه بازدارم، نه فتوا دهم و نه قضاوت کنم، نه کسی را به کاری گمارم و نه عزل کنم و نه چیزی را از جایگاهش تغییر دهم. مأمون، شرط او را پذیرفت.[۳۸]
بدین طریق، مأمون در روز دوشنبه هفتم رمضان سال ۲۰۱ه.ق. به ولیعهدی پس از خود با وی بیعت نمود و مردم را به جای لباس سیاه[یادداشت ۱]، سبزپوش کرد و فرمان آن را به اطراف و نواحی نوشت و برای امام رضا(ع) بیعت گرفت و به نام وی بر منبرها خطبه خواندند و دینار و درهم به نامش سکه زدند و کسی نماند که لباس سبز نپوشد مگر اسماعیل بن جعفر بن سلیمان بن علی هاشمی.[۳۹]
مناظرات
مأمون پس از آوردن امام رضا(ع) به مرو، جلسات علمی متعددی با حضور علمای گوناگون تشکیل داد. در این جلسات، مذکرات زیادی میان امام و دیگران صورت میگرفت که به طور عمده درباره مسائل اعتقادی و فقهی بود. بخشی از این مذاکرات را طبرسی در کتاب احتجاج فراهم آورده است.[۴۰] برخی از این مناظرات [یا احتجاجات] از این قرارند:[۴۱]
- احتجاج در باب توحید و عدل
- احتجاج در باب امامت
- احتجاج با مروزی
- احتجاج با ابی قره
- احتجاج با اهل کتاب (جاثلیق)
- احتجاج با اهل کتاب (رأس الجالوت)
- احتجاج با زرتشت
- احتجاج با رئیس صابئین
مأمون میخواست با کشاندن امام به بحث، تصوری را که عامه مردم درباره ائمه اهل بیت علیهم السلام داشتند و آنان را صاحب علم خاص مثلاً «علم لدنّی» میدانستند، از بین ببرد. صدوق در این باره میگوید: مأمون اندیشمندان سطح بالای هر فرقه را در مقابل امام قرار میداد تا حجت آن حضرت را به وسیله آنان از اعتبار بیندازد و این به جهت حسد او نسبت به امام و منزلت علمی و اجتماعی او بود. اما هیچ کس با آن حضرت روبه رو نمیشد جز آن که به فضل او اقرار کرده و به حجتی که از طرف امام علیه او اقامه میشود، ملتزم میگردید.[۴۲]
این مجالس به تدریج مشکلاتی را برای مأمون درست کرد. زمانی که وی متوجه شد، تشکیل چنین جلساتی برای وی خطرناک است، اقدام به محدود کردن امام کرد. از عبدالسلام هروی نقل شده که به مأمون اطلاع دادند: امام رضا علیهالسلام مجالس کلامی تشکیل داده و بدین وسیله مردم شیفته وی میشوند. مأمون به محمد بن عمرو طوسی مأموریت داد تا مردم را از مجلس آن حضرت طرد نماید. پس از آن امام در حق مأمون نفرین کرد.[۴۳]
روزشمار حرکت امام رضا
از مدینه تا مرو
|
۲۰۰ق |
۱۵ محرم |
حرکت از مدینه |
۳ صفر |
ورود به بصره |
۸ صفر |
حرکت از بصره |
۱۶ صفر |
ورود به اهواز |
۱۶ ربیعالاول |
حرکت از اهواز |
۲۶ ربیعالاول |
ورود به فارس (شیراز) |
۱ ربیعالثانی |
حرکت از فارس (شیراز) |
۱۵ ربیعالثانی |
ورود به یزد |
۲۰ ربیعالثانی |
حرکت از یزد |
۷ جمادیالاول |
ورود به نیشابور |
۱ جمادیالثانی |
حرکت از نیشابور |
۳ جمادیالثانی |
ورود به طوس |
۸ جمادیالثانی |
ورود به سرخس |
۲۳ جمادیالثانی |
حرکت از سرخس |
۲۹ جمادیالثانی |
ورود به مرو |
۷ رمضان |
اعلام ولایتعهدی |
نماز عید
پس از عقد ولایتعهدی (در هفتم ماه رمضان سال ۲۰۱) چون عید (ظاهراً عید فطر سال ۲۰۱ه.ق) رسید مأمون از امام خواست تا نماز عید بخواند، اما امام بر مبنای شرایطی که در ابتدای ولایتعهدی با مأمون ذکر کرده بود از پذیرش اقامه نماز عید عذر خواست. مأمون اصرار کرد و امام ناچار قبول کرد و فرمود: پس من همچون رسول خدا صلی الله علیه و آله به نماز خواهم رفت. مأمون نیز پذیرفت. مردم انتظار داشتند که امام رضا علیهالسلام همچون خلفا با آداب و رسوم خاصی از خانه خارج خواهد شد، اما شگفت زده دیدند که حضرت با پای برهنه در حالی که تکبیر میگوید به راه افتاد. امیران که با لباس رسمی و معمول این گونه مراسم آمده بودند، با دیدن این وضع، یکباره از اسبها فرود آمده و کفشها را از پا درآوردند و با گریه و تکبیرگویان پشت سر امام به راه افتادند. امام در هر قدم که میرفت سه بار تکبیر میگفت.
گفتهاند که فضل به مأمون گفت: اگر امام رضا بدین صورت به مصلّی برسد، مردم فریفته او میشوند، بهتر آن است که از او بخواهی برگردد. پس مأمون فردی را فرستاد و از امام خواست که برگردد. آن حضرت کفش خود را خواست، آن را به پا کرد و سوار بر مرکب شد و بازگشت.[۴۴]
شهادت
نقل قولهای متفاوتی درمورد چگونگی شهادت امام رضا (ع) در منابع مختلف ذکر شده است:
- در تاریخ یعقوبی آمده است، مأمون در سال ۲۰۲ق از مرو رهسپار عراق شد و ولیعهدش رضا علیهالسلام و وزیرش فضل بن سهل ذوالریاستین همراه وی بودند.[۴۵] چون به طوس رسیدند، امام رضا(ع) در قریهای که به آن نوقان گفته میشود، در اول سال ۲۰۳ق وفات کرد و بیماری آن حضرت بیش از سه روز نبود و گفته شده که علی بن هشام انار مسمومی به او خورانید و مأمون بر وی سخت بیتابی نشان داد. یعقوبی در ادامه مینویسد: «خبر داد مرا ابوالحسن بن ابی عباد و گفت: مأمون را دیدم که قبایی سفید در برداشت و در (تشییع) جنازه رضا سربرهنه میان دو قائمه نعش پیاده میرفت و میگفت؛ یا اباالحسن پس از تو به که دلخوش باشم؟ و سه روز نزد قبرش اقامت گزید و هر روز قرصی نان و مقداری نمک برای او میآوردند و خوراکش همان بود، سپس در روز چهارم بازگشت ».[۴۶]
- شیخ مفید نقل میکند مأمون، عبدالله بن بشیر را امر کرد که ناخنهایش را نگیرد تا درازتر از حد معمول شود و سپس چیزی شبیه تمر هندی بدو داده تا با دستانش خمیر کند. آنگاه مأمون پیش امام رضا رفته و عبدالله را صدا زده و از او خواسته است که با دستانش آب انار بگیرد و سپس آن را به امام رضا(ع) نوشانیده است. و این سبب وفات حضرت پس از دو روز شده است.[۴۷]
- صدوق روایاتی را بدین مضمون نقل میکند که در بعضی از آنها سم در انگور ذکر شده است و در بعضی، هم در انگور و هم در انار آمده است.[۴۸] جعفر مرتضی حسینی، شش نظر را درباره درگذشت امام رضا(ع) ذکر میکند.[۴۹]
- ابن حبّان از محدثان و رجال شناسان قرن چهارم هجری، ذیل نام «علی بن موسی الرضا» مینویسد: علی بن موسی الرضا به وسیله سمی که مأمون به وی خوراند، رحلت یافت. این حادثه در روز شنبه سال ۲۰۳ه.ق. بود.[۵۰]
در مورد علت قتل امام رضا (ع) توسط مأمون، دلایل مختلفی ذکر شده است: غلبه امام بر علمای مختلف در جلسات مناظره،[۵۱] استقبال پرشور مردم از امامت امام در مراسم نماز عیدمأمون از این حادثه احساس خطر کرد و متوجه شد دادن ولایت عهدی به امام، اوضاع را علیه وی سخت تر کرده است. از این رو، مراقبانی برای آن حضرت گمارد تا مباد اقدامی بر ضد مأمون انجام دهد.[۵۲] امام از مأمون وحشتی نداشت و در اکثر اوقات به او چنان جواب میداد که ناراحتش میکرد. این وضع نیز باعث خشم مأمون و زیادتر شدن دشمنی وی نسبت به حضرت می شد، هرچند آشکار نمیکرد.[۵۳] چنانکه نقل شده هنگامی که مأمون از خبر یکی از فتوحات نظامیاش خوشحالی می کرد، امام رضا علیهالسلام بدو گفت:ای امیر مؤمنان، از خدا بترس درباره امت محمد صلی الله علیه و آله و آنچه که خدا به تو واگذار کرده است. تو امور مسلمین را تضییع کردهای و...[۵۴]
حرم امام رضا
نوشتار اصلی: حرم امام رضا
پس از شهادت حضرت، مأمون، او را در خانه حمید بن قحطبه طائی (بقعه هارونیه) در روستای سناباد، دفن کرد.[۵۵] امروزه حرم رضوی، در ایران و در شهر مشهد مقدس واقع است و سالانه زیارتگاه میلیونها مسلمان از کشورهای مختلف است.[۵۶]
آثار منسوب
نوشتارهای اصلی: عیون اخبار الرضا و رساله ذهبیه
برخی از نویسندگان، از امام رضا(ع) به جز احادیث و اخباری که از آن حضرت نقل کردهاند و یا پاسخ کسانی که برای فهم مسائل علوم و معارف به آن بزرگوار مراجعه کردهاند (مثلاً کتاب عیون اخبار الرضا بسیاری از این مسائل را نقل کرده است.)، تألیفاتی نیز ذکر کردهاند که صحت انتساب آنها نیازمند ادله کافی است و استناد برخی از آنها قابل اثبات نیست. از جمله این تألیفات کتاب «الفقه الرضوی» است که محققین از علماء، نپذیرفتهاند که این کتاب نوشته امام رضا(ع) باشد.[۵۷] اثر دیگری که به امام رضا(ع) نسبت داده شده است، «رساله ذهبیه» در پزشکی است. گفته شده است که امام این رساله را در حدود سال ۲۰۱ ه.ق. برای مأمون فرستاد و مأمون برای نشان دادن اهمیت آن دستور میدهد که با طلا نوشته و پس از آن در خزانه دارالحکمه نگهداری شود و به همین مناسبت است که آن را رساله ذهبیه نامیدهاند. بسیاری از علماء بر این رساله شرح نوشتهاند.[۵۸]
از دیگر آثار نسبت داده شده به امام رضا(ع) «صحیفة الرضا» در فقه است که انتساب آن به حضرت در نزد علماء ثابت نشده است.[۵۹] کتاب دیگری که به امام رضا(ع) نسبت داده شده است، کتاب «محض الاسلام و شرایع الدین» است که ظاهراً اطمینانی به صدور این کتاب از امام نیست.[۶۰]
اصحاب
برخی از نویسندگان ۳۶۷ تن را در شمار اصحاب و راویان حدیث امام رضا(ع) ذکر میکند.[۶۱] برخی از اصحاب حضرت عبارتند از:
- یونس بن عبدالرحمن
- موفق (خادم امام رضا)
- علی بن مهزیار اهوازی
- صفوان بن یحیی
- محمد بن سنان
- زکریا بن آدم
- ریان بن صلت
- دعبل بن علی
سخنان بزرگان اهل سنت درباره وی
- ابن حجر عسقلانی: «رضا نسبی شریف داشت و از اهل علم و فضل بود.»[۶۲] همو ابوبکر بن خزیمه (امام اهل حدیث) و ابوعلی ثقفی را به همراه بزرگانی دیگر از اهل سنت یاد می کند که به زیارت قبر امام رضا(ع) رفته اند. راوی این حکایت (که خودش آن را برای ابن حجر نقل کرده است) می گوید: ابوبکر بن خزیمه چنان به بزرگداشت این بقعه، و فروتنی و زاری نزد آن پرداخت که ما متحیر شدیم.[۶۳]
- یافعی: «امام بزرگوارِ بزرگ شمرده شده، نسل مهتران گرامیتران، ابوالحسن علی بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن زین العابدین علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب، یکی از امامان دوازده گانه، صاحبان منقبتها، کسانی که امامیه بدانها منتسباند،... ».[۶۴]
- ابن حبان مینویسد: قبرش (یعنی قبر امام رضا) در سناباد، خارج نوقان در کنار قبر رشید است و زیارت میشود و من آن را بارها زیارت کردهام و هنگامی که در طوس بودم مشکلی برایم پیش نیامد که قبر علی بن موسی الرضا صلوات الله علی جده و علیه را زیارت کنم و خدا را بخوانم که آن مشکل را برطرف نماید مگر اینکه دعایم مستجاب شد و مشکل برطرف شد. این را بارها تجربه کردهام و چنین یافته ام. خدا ما را با محبت مصطفی و اهل بیتش صلی الله علیه و آله اجمعین بمیراناد.[۶۵]
- ابن نجار بغدادی میگوید: وی در علم و دین چنان جایگاهی داشت که در بیست و چند سالگی، در مسجد رسول خدا(ص) فتوا میداد.
پلک خورشید به فرمان تو بر می خیزد / صبح ، از سمت خراسان تو بر می خیزد
نور ، هر صبح می افتد به در خانه ی تو / بعد از گوشه ی چشمان تو برمی خیزد
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
بسم الله الرحمن الرحیم
میلاد عالم آل محمد، هشتمین حجت سرمد، نگین درخشان وطن، السلطان ابا الحسن، حضرت رضا (ع) مبارک باد...
علی بن موسی (علیهالسلام) هشتمین امام شیعه اثنی عشری (۱۴۸–۲۰۳ق)، کنیه آن حضرت، ابوالحسن و مشهورترین لقبش، رضا است و بیست سال مقام امامت را بر عهده داشت. امام رضا(ع) در شهر مدینه به دنیا آمد و در طوس به شهادت رسید.
مأمون عباسی او را به اجبار به خراسان آورد و به اکراه، ولیعهد خویش کرد. جلسات مناظرهای که مأمون عباسی میان وی و بزرگان دیگر ادیان و مذاهب تشکیل میداد، معروف است. شهادت وی به دست مأمون عباسی بود و مرقد آن حضرت هم اکنون در شهر مشهد قرار دارد و سالانه زیارتگاه میلیونها مسلمان از کشورهای مختلف است.
زندگینامه
علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب کنیهاش، ابوالحسن و مشهورترین لقبش رضا است. بنابر برخی منابع صابر، رضی و وفی از دیگر القاب آن حضرت است.
تولد و شهادت
زادروزش را پنجشنبه یا جمعه ۱۱ ذی القعده، یاذی الحجه و یا ربیع الاول سال ۱۴۸ یا ۱۵۳ قمری نقل کردهاند.[۲] کلینی سال تولدش را ۱۴۸ه.ق. نقل میکند.[۳] نظر بیشتر علماء و مورخین نیز همین است.
شهادتش را جمعه یا دوشنبه آخر ماه صفر، یا ۱۷ صفر، یا ۲۱ رمضان، یا ۱۸ جمادی الاولی، یا ۲۳ ذی القعده، یا آخر آن، در سال ۲۰۲، یا ۲۰۳، یا ۲۰۶ نقل کردهاند. کلینی، وفاتش را در ماه صفر سال ۲۰۳ه.ق. در سن ۵۵ سالگی ذکر میکند.[۶] طبق نظر بیشتر علماء و مورخین سال شهادت حضرت، ۲۰۳ه.ق. بوده است. طبرسی روز شهادت را در آخر ماه صفر نقل میکند.
در سن حضرت نیز با توجه به اختلاف در تاریخ ولادت و شهادت، اختلاف پیش آمده است که از ۴۷ تا ۵۷ سال گفته شده است. طبق قول اکثریت مذکور در مورد ولادت و وفات، سن وی ۵۵ سال بوده است.
مادر
مادر امام رضا (ع)، کنیزی بود به نام تکتم. این نام زمانی بر وی گذاشته شد که امام کاظم(ع) مالک وی شد[۱۰] و وقتی امام رضا به دنیا آمد، امام کاظم(ع) تکتم را طاهره نامید.
شیخ صدوق میگوید: عدهای روایت کردهاند که نام مادر امام رضا(ع) سَکَن نوبیه، بوده است و همچنین اروی، نجمه، سمانه، نیز نامیده شده است و کنیهاش ام البنین است. در روایتی این گونه وارد شده است که مادرش کنیزی پاک و پرهیزگار بود به نام نجمه که حمیده مادر امام موسی کاظم وی را خرید و به پسرش بخشید و بعد از ولادت حضرت رضا او را طاهره نامید. [۱۳] گفته شده مادر امام رضا(ع) از اهالی نوبه بوده است.
همسر (ان)
وی همسری به نام سبیکهداشت که گفته شده است از خاندان ماریه همسر پیامبر(ص)، بوده است.
علاوه بر سبیکه، در برخی از منابع تاریخی، همسر دیگری نیز برای امام رضا(ع) ذکر شده است: مأمون به امام رضا(ع) پیشنهاد داد که با دخترش ام حبیب ازدواج کند و امام نیز پذیرفت. طبری این ازدواج را در حوادث سال ۲۰۲ق یاد میکند.[۱۷] گفتهاند که هدف مأمون از این کار، نزدیکی بیشتر به امام رضا و نفوذ به خانه وی جهت اطلاع از برنامه هایش بوده است.[۱۸] یافعی نام دختر مأمون را ام حبیبه میداند که مأمون او را به عقد امام رضا در میآورد.[۱۹] سیوطی نیز، از تزویج دختر مأمون با امام رضا(ع) یاد میکند ولی اسم آن دختر را ذکر نمیکند.[۲۰]
فرزند (ان)
در شماره و اسامی فرزندان وی اختلاف است، گروهی آنها را پنج پسر و یک دختر نوشتهاند، به نامهای محمد قانع، حسن، جعفر، ابراهیم، حسین و عایشه.[۲۱] سبط بن جوزی برای وی چهار پسر به نامهای محمد (ابوجعفر ثانی)، جعفر، ابومحمد حسن، ابراهیم، و یک دختر، بدون ذکر اسم، یاد میکند.[۲۲] گفته شده است که فرزندی از آن حضرت که دو سال یا کمتر داشته در قزوین مدفون شده است که همان امامزاده حسین کنونی در قزوین است و امام در سال ۱۹۳ به این شهر مسافرتی داشته است.[۲۳] مفید، غیر از محمد بن علی فرزندی برای وی نمیشناسد.[۲۴] ابن شهرآشوب و طبرسی، نیز بر همین عقیدهاند.[۲۵] برخی، از دختری به نام فاطمه برای وی سخن گفتهاند.[۲۶]
امامت
مدت امامت او پس از پدرش، ۲۰ سال (۱۸۳-۲۰۳ق) بود که همزمان با خلافت هارون الرشید، محمد امین (حدود ۵ سال)، مأمون (۵ سال) بود.[۲۷]
بعضی از کسانی که احادیثی را از موسی بن جعفر (علیهالسلام) درباره امامت فرزندش علی(ع) نقل کردهاند از این قرارند: داود بن کثیر الرقی، محمد بن اسحاق بن عمار، علی بن یقطین، نعیم القابوسی، الحسین بن المختار، زیاد بن مروان، المخزومی، داود بن سلیمان، نصر بن قابوس، داود بن زربی، یزید بن سلیط و محمد بن سنان.[۲۸]
علاوه بر ادله روایی فراوان، مقبولیت امام رضا(ع) در میان شیعیان و برتری علمی و اخلاقی وی، ثابت کننده امامت اوست و هرچند وضعیت مسأله امامت در اواخر زندگی موسی بن جعفر(ع) بسیار پیچیده و سخت بود اما بیشتر اصحاب امام کاظم(ع) جانشینی امام رضا(ع) را پذیرفتند.[
سفر به خراسان
هجرت امام رضا(ع) از مدینه به مرو در سال ۲۰۰هجری [۳۰] یا ۲۰۱ هجری[۳۱] بود. در تاریخ یعقوبی آمده است که مأمون، امام رضا علیهالسلام را از مدینه به خراسان آورد و فرستاده وی جهت آوردن حضرت به خراسان، رجاء بن ابی ضحاک خویشاوند فضل به سهل بود. آن بزرگوار را از راه بصره آوردند تا به مرو رسید.[۳۲] مأمون مسیر مشخصی برای سفر امام رضا به مرو انتخاب کرد تا آن حضرت از مراکز شیعه نشین عبور نکند، زیرا از اجتماع شیعیان بر گرد امام میترسید. او به طور خاص دستور داد که حضرت را از مسیر کوفه نیاورند بلکه از طریق بصره و خوزستان و فارس، به نیشابور بیاورند.[۳۳] مسیر حرکت طبق کتاب اطلس شیعه چنین بوده است: مدینه، نقره، هوسجه، نباج، حفر ابوموسی، بصره، اهواز، بهبهان، اصطخر، ابرقوه، ده شیر (فراشاه)، یزد، خرانق، رباط پشت بام، نیشابور، قدمگاه، ده سرخ، طوس، سرخس، مرو.[۳۴]شیخ مفید میگوید: مأموران مأمون، امام رضا (ع) و برخی از بنیهاشم را از مسیر بصره به مرو آوردند. وی آنها را در خانهای جای داد و امام رضا را در خانهای دیگر و او را اکرام کرد و بزرگ داشت[۳۵]
بیان حدیث سلسلة الذهب
اللَّه جَلَّ جَلَالُهُ یقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا
...خداوند جل جلاله میفرماید: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ دژ من است، پس هرکس که در دژ من درآید از عذابم در امان است. چون مرکب به راه افتاد [امام رضا](ع) گفت: [البته] با شرایطش و من جزو شرایط آنم.
ابن بابویه، کتاب التوحید، ص۴۹.
یکی از مهمترین و مستندترین حوادث در طول مسیر، در نیشابور اتفاق افتاد که امام رضا(ع) در آنجا حدیث معروف به سلسلة الذهب را ایراد کرد.
اسحاق بن راهویه میگوید: وقتی امام رضا(ع) در سفر به خراسان به نیشابور رسید، مُحدِّثان جمع شدند، و عرض کردند:ای پسر پیغمبر از شهر ما تشریف میبرید و برای استفاده ما حدیثی بیان نمیفرمایید؟ پس از این تقاضا، حضرت سرش را از کجاوه بیرون آورد و فرمود:
شنیدم از پدرم موسی بن جعفر(ع) که فرمود شنیدم از پدرم جعفر بن محمّد(ع) که فرمود شنیدم از پدرم محمّد بن علی(ع) که فرمود شنیدم از پدرم علی بن الحسین علیهما السّلام که فرمود شنیدم از پدرم حسین بن علی(ع) فرمود شنیدم از پدرم امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب(ع) که فرمود شنیدم از رسول خدا(ص) که فرمود شنیدم از جبرئیل که گفت شنیدم از پروردگار عزّ و جلّ فرمود: کلمه لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ دژ و حصار من است. پس هر کس داخل دژ و حصار من شود، از عذاب من ایمن خواهد بود. پس هنگامی که مَرکب حضرت حرکت کرد با آواز بلند فرمود با شروط آن و من یکی از آن شروط هستم.
ولایتعهدی مأمون
پس از استقرار امام در مرو، مأمون قاصدی به خانه امام رضا فرستاد و به وی پیشنهاد داد که من میخواهم خودم را از خلافت خلع کنم و آن را به تو سپارم ولی امام به شدت با این کار مخالفت کرد. پس از این، مأمون از وی خواست که ولایت عهدی پس از خودش را به او واگذار نماید. باز امام مخالفت شدید کرد. در این هنگام مأمون سخنی با شائبه تهدید به زبان آورد و در این میان گفت: عمر بن خطاب، شوری را در شش نفر قرار داد (ر.ک: شورای شش نفره) که یکی از آنها جد تو امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب بود. عمر شرط کرد هرکدام از آنها مخالفت کرد گردنش زده شود. چارهای نیست جز اینکه آنچه از تو میخواهم بپذیری که من گزیری از آن نمییابم. امام(ع) پاسخ داد: پس من میپذیرم بدین شرط که نه فرمان دهم و نه بازدارم، نه فتوا دهم و نه قضاوت کنم، نه کسی را به کاری گمارم و نه عزل کنم و نه چیزی را از جایگاهش تغییر دهم. مأمون، شرط او را پذیرفت.[۳۸]
بدین طریق، مأمون در روز دوشنبه هفتم رمضان سال ۲۰۱ه.ق. به ولیعهدی پس از خود با وی بیعت نمود و مردم را به جای لباس سیاه[یادداشت ۱]، سبزپوش کرد و فرمان آن را به اطراف و نواحی نوشت و برای امام رضا(ع) بیعت گرفت و به نام وی بر منبرها خطبه خواندند و دینار و درهم به نامش سکه زدند و کسی نماند که لباس سبز نپوشد مگر اسماعیل بن جعفر بن سلیمان بن علی هاشمی.[۳۹]
مناظرات
مأمون پس از آوردن امام رضا(ع) به مرو، جلسات علمی متعددی با حضور علمای گوناگون تشکیل داد. در این جلسات، مذکرات زیادی میان امام و دیگران صورت میگرفت که به طور عمده درباره مسائل اعتقادی و فقهی بود. بخشی از این مذاکرات را طبرسی در کتاب احتجاج فراهم آورده است.[۴۰] برخی از این مناظرات [یا احتجاجات] از این قرارند:[۴۱]
- احتجاج در باب توحید و عدل
- احتجاج در باب امامت
- احتجاج با مروزی
- احتجاج با ابی قره
- احتجاج با اهل کتاب (جاثلیق)
- احتجاج با اهل کتاب (رأس الجالوت)
- احتجاج با زرتشت
- احتجاج با رئیس صابئین
مأمون میخواست با کشاندن امام به بحث، تصوری را که عامه مردم درباره ائمه اهل بیت علیهم السلام داشتند و آنان را صاحب علم خاص مثلاً علم لدنّی میدانستند، از بین ببرد. صدوق در این باره میگوید: مأمون اندیشمندان سطح بالای هر فرقه را در مقابل امام قرار میداد تا حجت آن حضرت را به وسیله آنان از اعتبار بیندازد و این به جهت حسد او نسبت به امام و منزلت علمی و اجتماعی او بود. اما هیچ کس با آن حضرت روبه رو نمیشد جز آن که به فضل او اقرار کرده و به حجتی که از طرف امام علیه او اقامه میشود، ملتزم میگردید.
این مجالس به تدریج مشکلاتی را برای مأمون درست کرد. زمانی که وی متوجه شد، تشکیل چنین جلساتی برای وی خطرناک است، اقدام به محدود کردن امام کرد. از عبدالسلام هروی نقل شده که به مأمون اطلاع دادند: امام رضا علیهالسلام مجالس کلامی تشکیل داده و بدین وسیله مردم شیفته وی میشوند. مأمون به محمد بن عمرو طوسی مأموریت داد تا مردم را از مجلس آن حضرت طرد نماید. پس از آن امام در حق مأمون نفرین کرد.
نماز عید
پس از عقد ولایتعهدی (در هفتم ماه رمضان سال ۲۰۱) چون عید (ظاهراً عید فطر سال ۲۰۱ه.ق) رسید مأمون از امام خواست تا نماز عید بخواند، اما امام بر مبنای شرایطی که در ابتدای ولایتعهدی با مأمون ذکر کرده بود از پذیرش اقامه نماز عید عذر خواست. مأمون اصرار کرد و امام ناچار قبول کرد و فرمود: پس من همچون رسول خدا صلی الله علیه و آله به نماز خواهم رفت. مأمون نیز پذیرفت. مردم انتظار داشتند که امام رضا علیهالسلام همچون خلفا با آداب و رسوم خاصی از خانه خارج خواهد شد، اما شگفت زده دیدند که حضرت با پای برهنه در حالی که تکبیر میگوید به راه افتاد. امیران که با لباس رسمی و معمول این گونه مراسم آمده بودند، با دیدن این وضع، یکباره از اسبها فرود آمده و کفشها را از پا درآوردند و با گریه و تکبیرگویان پشت سر امام به راه افتادند. امام در هر قدم که میرفت سه بار تکبیر میگفت.
گفتهاند که فضل به مأمون گفت: اگر امام رضا بدین صورت به مصلّی برسد، مردم فریفته او میشوند، بهتر آن است که از او بخواهی برگردد. پس مأمون فردی را فرستاد و از امام خواست که برگردد. آن حضرت کفش خود را خواست، آن را به پا کرد و سوار بر مرکب شد و بازگشت.[۴۴]
شهادت
نقل قولهای متفاوتی درمورد چگونگی شهادت امام رضا (ع) در منابع مختلف ذکر شده است:
- در تاریخ یعقوبی آمده است، مأمون در سال ۲۰۲ق از مرو رهسپار عراق شد و ولیعهدش رضا علیهالسلام و وزیرش فضل بن سهل ذوالریاستین همراه وی بودند.[۴۵] چون به طوس رسیدند، امام رضا(ع) در قریهای که به آن نوقان گفته میشود، در اول سال ۲۰۳ق وفات کرد و بیماری آن حضرت بیش از سه روز نبود و گفته شده که علی بن هشام انار مسمومی به او خورانید و مأمون بر وی سخت بیتابی نشان داد. یعقوبی در ادامه مینویسد: خبر داد مرا ابوالحسن بن ابی عباد و گفت: مأمون را دیدم که قبایی سفید در برداشت و در (تشییع) جنازه رضا سربرهنه میان دو قائمه نعش پیاده میرفت و میگفت؛ یا اباالحسن پس از تو به که دلخوش باشم؟ و سه روز نزد قبرش اقامت گزید و هر روز قرصی نان و مقداری نمک برای او میآوردند و خوراکش همان بود، سپس در روز چهارم بازگشت .[۴۶]
- شیخ مفید نقل میکند مأمون، عبدالله بن بشیر را امر کرد که ناخنهایش را نگیرد تا درازتر از حد معمول شود و سپس چیزی شبیه تمر هندی بدو داده تا با دستانش خمیر کند. آنگاه مأمون پیش امام رضا رفته و عبدالله را صدا زده و از او خواسته است که با دستانش آب انار بگیرد و سپس آن را به امام رضا(ع) نوشانیده است. و این سبب وفات حضرت پس از دو روز شده است.[۴۷]
- صدوق روایاتی را بدین مضمون نقل میکند که در بعضی از آنها سم در انگور ذکر شده است و در بعضی، هم در انگور و هم در انار آمده است.[۴۸] جعفر مرتضی حسینی، شش نظر را درباره درگذشت امام رضا(ع) ذکر میکند.[۴۹]
- ابن حبّان از محدثان و رجال شناسان قرن چهارم هجری، ذیل نام علی بن موسی الرضا مینویسد: علی بن موسی الرضا به وسیله سمی که مأمون به وی خوراند، رحلت یافت. این حادثه در روز شنبه سال ۲۰۳ه.ق. بود.[۵۰]
در مورد علت قتل امام رضا (ع) توسط مأمون، دلایل مختلفی ذکر شده است: غلبه امام بر علمای مختلف در جلسات مناظره،[۵۱] استقبال پرشور مردم از امامت امام در مراسم نماز عیدمأمون از این حادثه احساس خطر کرد و متوجه شد دادن ولایت عهدی به امام، اوضاع را علیه وی سخت تر کرده است. از این رو، مراقبانی برای آن حضرت گمارد تا مباد اقدامی بر ضد مأمون انجام دهد.[۵۲] امام از مأمون وحشتی نداشت و در اکثر اوقات به او چنان جواب میداد که ناراحتش میکرد. این وضع نیز باعث خشم مأمون و زیادتر شدن دشمنی وی نسبت به حضرت می شد، هرچند آشکار نمیکرد.[۵۳] چنانکه نقل شده هنگامی که مأمون از خبر یکی از فتوحات نظامیاش خوشحالی می کرد، امام رضا علیهالسلام بدو گفت:ای امیر مؤمنان، از خدا بترس درباره امت محمد صلی الله علیه و آله و آنچه که خدا به تو واگذار کرده است. تو امور مسلمین را تضییع کردهای و...[۵۴]
حرم امام رضا
پس از شهادت حضرت، مأمون، او را در خانه حمید بن قحطبه طائی (بقعه هارونیه) در روستای سناباد، دفن کرد. امروزه حرم رضوی، در ایران و در شهر مشهد مقدس واقع است و سالانه زیارتگاه میلیونها مسلمان از کشورهای مختلف است.
آثار منسوب
برخی از نویسندگان، از امام رضا(ع) به جز احادیث و اخباری که از آن حضرت نقل کردهاند و یا پاسخ کسانی که برای فهم مسائل علوم و معارف به آن بزرگوار مراجعه کردهاند (مثلاً کتاب عیون اخبار الرضا بسیاری از این مسائل را نقل کرده است.)، تألیفاتی نیز ذکر کردهاند که صحت انتساب آنها نیازمند ادله کافی است و استناد برخی از آنها قابل اثبات نیست. از جمله این تألیفات کتاب الفقه الرضوی است که محققین از علماء، نپذیرفتهاند که این کتاب نوشته امام رضا(ع) باشد.[۵۷] اثر دیگری که به امام رضا(ع) نسبت داده شده است، رساله ذهبیه در پزشکی است. گفته شده است که امام این رساله را در حدود سال ۲۰۱ ه.ق. برای مأمون فرستاد و مأمون برای نشان دادن اهمیت آن دستور میدهد که با طلا نوشته و پس از آن در خزانه دارالحکمه نگهداری شود و به همین مناسبت است که آن را رساله ذهبیه نامیدهاند. بسیاری از علماء بر این رساله شرح نوشتهاند.[۵۸]
از دیگر آثار نسبت داده شده به امام رضا(ع) صحیفة الرضا در فقه است که انتساب آن به حضرت در نزد علماء ثابت نشده است.[۵۹] کتاب دیگری که به امام رضا(ع) نسبت داده شده است، کتاب محض الاسلام و شرایع الدین است که ظاهراً اطمینانی به صدور این کتاب از امام نیست.[۶۰]
اصحاب
برخی از نویسندگان ۳۶۷ تن را در شمار اصحاب و راویان حدیث امام رضا(ع) ذکر میکند.[۶۱] برخی از اصحاب حضرت عبارتند از:
- یونس بن عبدالرحمن
- موفق (خادم امام رضا)
- علی بن مهزیار اهوازی
- صفوان بن یحیی
- محمد بن سنان
- زکریا بن آدم
- ریان بن صلت
- دعبل بن علی
سخنان بزرگان اهل سنت درباره وی
ابن حجر عسقلانی: رضا نسبی شریف داشت و از اهل علم و فضل بود.[۶۲] همو ابوبکر بن خزیمه (امام اهل حدیث) و ابوعلی ثقفی را به همراه بزرگانی دیگر از اهل سنت یاد می کند که به زیارت قبر امام رضا(ع) رفته اند. راوی این حکایت (که خودش آن را برای ابن حجر نقل کرده است) می گوید: ابوبکر بن خزیمه چنان به بزرگداشت این بقعه، و فروتنی و زاری نزد آن پرداخت که ما متحیر شدیم.[۶۳]
- یافعی: امام بزرگوارِ بزرگ شمرده شده، نسل مهتران گرامیتران، ابوالحسن علی بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن زین العابدین علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب، یکی از امامان دوازده گانه، صاحبان منقبتها، کسانی که امامیه بدانها منتسباند،... .[۶۴]
- ابن حبان مینویسد: قبرش (یعنی قبر امام رضا) در سناباد، خارج نوقان در کنار قبر رشید است و زیارت میشود و من آن را بارها زیارت کردهام و هنگامی که در طوس بودم مشکلی برایم پیش نیامد که قبر علی بن موسی الرضا صلوات الله علی جده و علیه را زیارت کنم و خدا را بخوانم که آن مشکل را برطرف نماید مگر اینکه دعایم مستجاب شد و مشکل برطرف شد. این را بارها تجربه کردهام و چنین یافته ام. خدا ما را با محبت مصطفی و اهل بیتش صلی الله علیه و آله اجمعین بمیراناد.[۶۵]
- ابن نجار بغدادی میگوید: وی در علم و دین چنان جایگاهی داشت که در بیست و چند سالگی، در مسجد رسول خدا(ص) فتوا میداد.
پلک خورشید به فرمان تو بر می خیزد / صبح ، از سمت خراسان تو بر می خیزد
نور ، هر صبح می افتد به در خانه ی تو / بعد از گوشه ی چشمان تو برمی خیزد
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
بسم الله الرحمن الرحیم
میلاد عالم آل محمد، هشتمین حجت سرمد، نگین درخشان وطن، السلطان ابا الحسن، حضرت رضا (ع) مبارک باد...
علی بن موسی (علیهالسلام) هشتمین امام شیعه اثنی عشری (۱۴۸–۲۰۳ق)، کنیه آن حضرت، ابوالحسن و مشهورترین لقبش، «رضا» است و بیست سال مقام امامت را بر عهده داشت. امام رضا(ع) در شهر مدینه به دنیا آمد و در طوس به شهادت رسید.
مأمون عباسی او را به اجبار به خراسان آورد و به اکراه، ولیعهد خویش کرد. جلسات مناظرهای که مأمون عباسی میان وی و بزرگان دیگر ادیان و مذاهب تشکیل میداد، معروف است. شهادت وی به دست مأمون عباسی بود و مرقد آن حضرت هم اکنون در شهر مشهد قرار دارد و سالانه زیارتگاه میلیونها مسلمان از کشورهای مختلف است.
زندگینامه
علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب کنیهاش، ابوالحسن و مشهورترین لقبش رضا است. بنابر برخی منابع صابر، رضی و وفی از دیگر القاب آن حضرت است.
تولد و شهادت
زادروزش را پنجشنبه یا جمعه ۱۱ ذی القعده، یاذی الحجه و یا ربیع الاول سال ۱۴۸ یا ۱۵۳ قمری نقل کردهاند.[۲] کلینی سال تولدش را ۱۴۸ه.ق. نقل میکند.[۳] نظر بیشتر علماء و مورخین نیز همین است.
شهادتش را جمعه یا دوشنبه آخر ماه صفر، یا ۱۷ صفر، یا ۲۱ رمضان، یا ۱۸ جمادی الاولی، یا ۲۳ ذی القعده، یا آخر آن، در سال ۲۰۲، یا ۲۰۳، یا ۲۰۶ نقل کردهاند. کلینی، وفاتش را در ماه صفر سال ۲۰۳ه.ق. در سن ۵۵ سالگی ذکر میکند.[۶] طبق نظر بیشتر علماء و مورخین سال شهادت حضرت، ۲۰۳ه.ق. بوده است. طبرسی روز شهادت را در آخر ماه صفر نقل میکند.
در سن حضرت نیز با توجه به اختلاف در تاریخ ولادت و شهادت، اختلاف پیش آمده است که از ۴۷ تا ۵۷ سال گفته شده است. طبق قول اکثریت مذکور در مورد ولادت و وفات، سن وی ۵۵ سال بوده است.
مادر
مادر امام رضا (ع)، کنیزی بود به نام تکتم. این نام زمانی بر وی گذاشته شد که امام کاظم(ع) مالک وی شد[۱۰] و وقتی امام رضا به دنیا آمد، امام کاظم(ع) «تکتم» را طاهره نامید.
شیخ صدوق میگوید: عدهای روایت کردهاند که نام مادر امام رضا(ع) سَکَن نوبیه، بوده است و همچنین اروی، نجمه، سمانه، نیز نامیده شده است و کنیهاش ام البنین است. در روایتی این گونه وارد شده است که مادرش کنیزی پاک و پرهیزگار بود به نام نجمه که حمیده مادر امام موسی کاظم وی را خرید و به پسرش بخشید و بعد از ولادت حضرت رضا او را طاهره نامید.» [۱۳] گفته شده مادر امام رضا(ع) از اهالی نوبه بوده است.
همسر (ان)
وی همسری به نام سبیکهداشت که گفته شده است از خاندان ماریه همسر پیامبر(ص)، بوده است.
علاوه بر سبیکه، در برخی از منابع تاریخی، همسر دیگری نیز برای امام رضا(ع) ذکر شده است: مأمون به امام رضا(ع) پیشنهاد داد که با دخترش «ام حبیب» ازدواج کند و امام نیز پذیرفت. طبری این ازدواج را در حوادث سال ۲۰۲ق یاد میکند.[۱۷] گفتهاند که هدف مأمون از این کار، نزدیکی بیشتر به امام رضا و نفوذ به خانه وی جهت اطلاع از برنامه هایش بوده است.[۱۸] یافعی نام دختر مأمون را «ام حبیبه» میداند که مأمون او را به عقد امام رضا در میآورد.[۱۹] سیوطی نیز، از تزویج دختر مأمون با امام رضا(ع) یاد میکند ولی اسم آن دختر را ذکر نمیکند.[۲۰]
فرزند (ان)
در شماره و اسامی فرزندان وی اختلاف است، گروهی آنها را پنج پسر و یک دختر نوشتهاند، به نامهای محمد قانع، حسن، جعفر، ابراهیم، حسین و عایشه.[۲۱] سبط بن جوزی برای وی چهار پسر به نامهای محمد (ابوجعفر ثانی)، جعفر، ابومحمد حسن، ابراهیم، و یک دختر، بدون ذکر اسم، یاد میکند.[۲۲] گفته شده است که فرزندی از آن حضرت که دو سال یا کمتر داشته در قزوین مدفون شده است که همان امامزاده حسین کنونی در قزوین است و امام در سال ۱۹۳ به این شهر مسافرتی داشته است.[۲۳] مفید، غیر از محمد بن علی فرزندی برای وی نمیشناسد.[۲۴] ابن شهرآشوب و طبرسی، نیز بر همین عقیدهاند.[۲۵] برخی، از دختری به نام فاطمه برای وی سخن گفتهاند.[۲۶]
امامت
مدت امامت او پس از پدرش، ۲۰ سال (۱۸۳-۲۰۳ق) بود که همزمان با خلافت هارون الرشید، محمد امین (حدود ۵ سال)، مأمون (۵ سال) بود.[۲۷]
بعضی از کسانی که احادیثی را از موسی بن جعفر (علیهالسلام) درباره امامت فرزندش علی(ع) نقل کردهاند از این قرارند: داود بن کثیر الرقی، محمد بن اسحاق بن عمار، علی بن یقطین، نعیم القابوسی، الحسین بن المختار، زیاد بن مروان، المخزومی، داود بن سلیمان، نصر بن قابوس، داود بن زربی، یزید بن سلیط و محمد بن سنان.[۲۸]
علاوه بر ادله روایی فراوان، مقبولیت امام رضا(ع) در میان شیعیان و برتری علمی و اخلاقی وی، ثابت کننده امامت اوست و هرچند وضعیت مسأله امامت در اواخر زندگی موسی بن جعفر(ع) بسیار پیچیده و سخت بود اما بیشتر اصحاب امام کاظم(ع) جانشینی امام رضا(ع) را پذیرفتند.[
سفر به خراسان
هجرت امام رضا(ع) از مدینه به مرو در سال ۲۰۰هجری [۳۰] یا ۲۰۱ هجری[۳۱] بود. در تاریخ یعقوبی آمده است که مأمون، امام رضا علیهالسلام را از مدینه به خراسان آورد و فرستاده وی جهت آوردن حضرت به خراسان، رجاء بن ابی ضحاک خویشاوند فضل به سهل بود. آن بزرگوار را از راه بصره آوردند تا به مرو رسید.[۳۲] مأمون مسیر مشخصی برای سفر امام رضا به مرو انتخاب کرد تا آن حضرت از مراکز شیعه نشین عبور نکند، زیرا از اجتماع شیعیان بر گرد امام میترسید. او به طور خاص دستور داد که حضرت را از مسیر کوفه نیاورند بلکه از طریق بصره و خوزستان و فارس، به نیشابور بیاورند.[۳۳] مسیر حرکت طبق کتاب اطلس شیعه چنین بوده است: مدینه، نقره، هوسجه، نباج، حفر ابوموسی، بصره، اهواز، بهبهان، اصطخر، ابرقوه، ده شیر (فراشاه)، یزد، خرانق، رباط پشت بام، نیشابور، قدمگاه، ده سرخ، طوس، سرخس، مرو.[۳۴]شیخ مفید میگوید: مأموران مأمون، امام رضا (ع) و برخی از بنیهاشم را از مسیر بصره به مرو آوردند. وی آنها را در خانهای جای داد و امام رضا را در خانهای دیگر و او را اکرام کرد و بزرگ داشت[۳۵]
بیان حدیث سلسلة الذهب
اللَّه جَلَّ جَلَالُهُ یقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا
...خداوند جل جلاله میفرماید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» دژ من است، پس هرکس که در دژ من درآید از عذابم در امان است. چون مرکب به راه افتاد [امام رضا](ع) گفت: [البته] با شرایطش و من جزو شرایط آنم.
ابن بابویه، کتاب التوحید، ص۴۹.
یکی از مهمترین و مستندترین حوادث در طول مسیر، در نیشابور اتفاق افتاد که امام رضا(ع) در آنجا حدیث معروف به سلسلة الذهب را ایراد کرد.
اسحاق بن راهویه میگوید: وقتی امام رضا(ع) در سفر به خراسان به نیشابور رسید، مُحدِّثان جمع شدند، و عرض کردند:ای پسر پیغمبر از شهر ما تشریف میبرید و برای استفاده ما حدیثی بیان نمیفرمایید؟ پس از این تقاضا، حضرت سرش را از کجاوه بیرون آورد و فرمود:
شنیدم از پدرم موسی بن جعفر(ع) که فرمود شنیدم از پدرم جعفر بن محمّد(ع) که فرمود شنیدم از پدرم محمّد بن علی(ع) که فرمود شنیدم از پدرم علی بن الحسین علیهما السّلام که فرمود شنیدم از پدرم حسین بن علی(ع) فرمود شنیدم از پدرم امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب(ع) که فرمود شنیدم از رسول خدا(ص) که فرمود شنیدم از جبرئیل که گفت شنیدم از پروردگار عزّ و جلّ فرمود: «کلمه «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» دژ و حصار من است. پس هر کس داخل دژ و حصار من شود، از عذاب من ایمن خواهد بود.» پس هنگامی که مَرکب حضرت حرکت کرد با آواز بلند فرمود با شروط آن و من یکی از آن شروط هستم.
ولایتعهدی مأمون
پس از استقرار امام در مرو، مأمون قاصدی به خانه امام رضا فرستاد و به وی پیشنهاد داد که من میخواهم خودم را از خلافت خلع کنم و آن را به تو سپارم ولی امام به شدت با این کار مخالفت کرد. پس از این، مأمون از وی خواست که ولایت عهدی پس از خودش را به او واگذار نماید. باز امام مخالفت شدید کرد. در این هنگام مأمون سخنی با شائبه تهدید به زبان آورد و در این میان گفت: عمر بن خطاب، شوری را در شش نفر قرار داد (ر.ک: شورای شش نفره) که یکی از آنها جد تو امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب بود. عمر شرط کرد هرکدام از آنها مخالفت کرد گردنش زده شود. چارهای نیست جز اینکه آنچه از تو میخواهم بپذیری که من گزیری از آن نمییابم. امام(ع) پاسخ داد: پس من میپذیرم بدین شرط که نه فرمان دهم و نه بازدارم، نه فتوا دهم و نه قضاوت کنم، نه کسی را به کاری گمارم و نه عزل کنم و نه چیزی را از جایگاهش تغییر دهم. مأمون، شرط او را پذیرفت.[۳۸]
بدین طریق، مأمون در روز دوشنبه هفتم رمضان سال ۲۰۱ه.ق. به ولیعهدی پس از خود با وی بیعت نمود و مردم را به جای لباس سیاه[یادداشت ۱]، سبزپوش کرد و فرمان آن را به اطراف و نواحی نوشت و برای امام رضا(ع) بیعت گرفت و به نام وی بر منبرها خطبه خواندند و دینار و درهم به نامش سکه زدند و کسی نماند که لباس سبز نپوشد مگر اسماعیل بن جعفر بن سلیمان بن علی هاشمی.[۳۹]
مناظرات
مأمون پس از آوردن امام رضا(ع) به مرو، جلسات علمی متعددی با حضور علمای گوناگون تشکیل داد. در این جلسات، مذکرات زیادی میان امام و دیگران صورت میگرفت که به طور عمده درباره مسائل اعتقادی و فقهی بود. بخشی از این مذاکرات را طبرسی در کتاب احتجاج فراهم آورده است.[۴۰] برخی از این مناظرات [یا احتجاجات] از این قرارند:[۴۱]
- احتجاج در باب توحید و عدل
- احتجاج در باب امامت
- احتجاج با مروزی
- احتجاج با ابی قره
- احتجاج با اهل کتاب (جاثلیق)
- احتجاج با اهل کتاب (رأس الجالوت)
- احتجاج با زرتشت
- احتجاج با رئیس صابئین
مأمون میخواست با کشاندن امام به بحث، تصوری را که عامه مردم درباره ائمه اهل بیت علیهم السلام داشتند و آنان را صاحب علم خاص مثلاً «علم لدنّی» میدانستند، از بین ببرد. صدوق در این باره میگوید: مأمون اندیشمندان سطح بالای هر فرقه را در مقابل امام قرار میداد تا حجت آن حضرت را به وسیله آنان از اعتبار بیندازد و این به جهت حسد او نسبت به امام و منزلت علمی و اجتماعی او بود. اما هیچ کس با آن حضرت روبه رو نمیشد جز آن که به فضل او اقرار کرده و به حجتی که از طرف امام علیه او اقامه میشود، ملتزم میگردید.
این مجالس به تدریج مشکلاتی را برای مأمون درست کرد. زمانی که وی متوجه شد، تشکیل چنین جلساتی برای وی خطرناک است، اقدام به محدود کردن امام کرد. از عبدالسلام هروی نقل شده که به مأمون اطلاع دادند: امام رضا علیهالسلام مجالس کلامی تشکیل داده و بدین وسیله مردم شیفته وی میشوند. مأمون به محمد بن عمرو طوسی مأموریت داد تا مردم را از مجلس آن حضرت طرد نماید. پس از آن امام در حق مأمون نفرین کرد.
نماز عید
پس از عقد ولایتعهدی (در هفتم ماه رمضان سال ۲۰۱) چون عید (ظاهراً عید فطر سال ۲۰۱ه.ق) رسید مأمون از امام خواست تا نماز عید بخواند، اما امام بر مبنای شرایطی که در ابتدای ولایتعهدی با مأمون ذکر کرده بود از پذیرش اقامه نماز عید عذر خواست. مأمون اصرار کرد و امام ناچار قبول کرد و فرمود: پس من همچون رسول خدا صلی الله علیه و آله به نماز خواهم رفت. مأمون نیز پذیرفت. مردم انتظار داشتند که امام رضا علیهالسلام همچون خلفا با آداب و رسوم خاصی از خانه خارج خواهد شد، اما شگفت زده دیدند که حضرت با پای برهنه در حالی که تکبیر میگوید به راه افتاد. امیران که با لباس رسمی و معمول این گونه مراسم آمده بودند، با دیدن این وضع، یکباره از اسبها فرود آمده و کفشها را از پا درآوردند و با گریه و تکبیرگویان پشت سر امام به راه افتادند. امام در هر قدم که میرفت سه بار تکبیر میگفت.
گفتهاند که فضل به مأمون گفت: اگر امام رضا بدین صورت به مصلّی برسد، مردم فریفته او میشوند، بهتر آن است که از او بخواهی برگردد. پس مأمون فردی را فرستاد و از امام خواست که برگردد. آن حضرت کفش خود را خواست، آن را به پا کرد و سوار بر مرکب شد و بازگشت.[۴۴]
شهادت
نقل قولهای متفاوتی درمورد چگونگی شهادت امام رضا (ع) در منابع مختلف ذکر شده است:
- در تاریخ یعقوبی آمده است، مأمون در سال ۲۰۲ق از مرو رهسپار عراق شد و ولیعهدش رضا علیهالسلام و وزیرش فضل بن سهل ذوالریاستین همراه وی بودند.[۴۵] چون به طوس رسیدند، امام رضا(ع) در قریهای که به آن نوقان گفته میشود، در اول سال ۲۰۳ق وفات کرد و بیماری آن حضرت بیش از سه روز نبود و گفته شده که علی بن هشام انار مسمومی به او خورانید و مأمون بر وی سخت بیتابی نشان داد. یعقوبی در ادامه مینویسد: «خبر داد مرا ابوالحسن بن ابی عباد و گفت: مأمون را دیدم که قبایی سفید در برداشت و در (تشییع) جنازه رضا سربرهنه میان دو قائمه نعش پیاده میرفت و میگفت؛ یا اباالحسن پس از تو به که دلخوش باشم؟ و سه روز نزد قبرش اقامت گزید و هر روز قرصی نان و مقداری نمک برای او میآوردند و خوراکش همان بود، سپس در روز چهارم بازگشت ».[۴۶]
- شیخ مفید نقل میکند مأمون، عبدالله بن بشیر را امر کرد که ناخنهایش را نگیرد تا درازتر از حد معمول شود و سپس چیزی شبیه تمر هندی بدو داده تا با دستانش خمیر کند. آنگاه مأمون پیش امام رضا رفته و عبدالله را صدا زده و از او خواسته است که با دستانش آب انار بگیرد و سپس آن را به امام رضا(ع) نوشانیده است. و این سبب وفات حضرت پس از دو روز شده است.[۴۷]
- صدوق روایاتی را بدین مضمون نقل میکند که در بعضی از آنها سم در انگور ذکر شده است و در بعضی، هم در انگور و هم در انار آمده است.[۴۸] جعفر مرتضی حسینی، شش نظر را درباره درگذشت امام رضا(ع) ذکر میکند.[۴۹]
- ابن حبّان از محدثان و رجال شناسان قرن چهارم هجری، ذیل نام «علی بن موسی الرضا» مینویسد: علی بن موسی الرضا به وسیله سمی که مأمون به وی خوراند، رحلت یافت. این حادثه در روز شنبه سال ۲۰۳ه.ق. بود.[۵۰]
در مورد علت قتل امام رضا (ع) توسط مأمون، دلایل مختلفی ذکر شده است: غلبه امام بر علمای مختلف در جلسات مناظره،[۵۱] استقبال پرشور مردم از امامت امام در مراسم نماز عیدمأمون از این حادثه احساس خطر کرد و متوجه شد دادن ولایت عهدی به امام، اوضاع را علیه وی سخت تر کرده است. از این رو، مراقبانی برای آن حضرت گمارد تا مباد اقدامی بر ضد مأمون انجام دهد.[۵۲] امام از مأمون وحشتی نداشت و در اکثر اوقات به او چنان جواب میداد که ناراحتش میکرد. این وضع نیز باعث خشم مأمون و زیادتر شدن دشمنی وی نسبت به حضرت می شد، هرچند آشکار نمیکرد.[۵۳] چنانکه نقل شده هنگامی که مأمون از خبر یکی از فتوحات نظامیاش خوشحالی می کرد، امام رضا علیهالسلام بدو گفت:ای امیر مؤمنان، از خدا بترس درباره امت محمد صلی الله علیه و آله و آنچه که خدا به تو واگذار کرده است. تو امور مسلمین را تضییع کردهای و...[۵۴]
حرم امام رضا
پس از شهادت حضرت، مأمون، او را در خانه حمید بن قحطبه طائی (بقعه هارونیه) در روستای سناباد، دفن کرد. امروزه حرم رضوی، در ایران و در شهر مشهد مقدس واقع است و سالانه زیارتگاه میلیونها مسلمان از کشورهای مختلف است.
آثار منسوب
برخی از نویسندگان، از امام رضا(ع) به جز احادیث و اخباری که از آن حضرت نقل کردهاند و یا پاسخ کسانی که برای فهم مسائل علوم و معارف به آن بزرگوار مراجعه کردهاند (مثلاً کتاب عیون اخبار الرضا بسیاری از این مسائل را نقل کرده است.)، تألیفاتی نیز ذکر کردهاند که صحت انتساب آنها نیازمند ادله کافی است و استناد برخی از آنها قابل اثبات نیست. از جمله این تألیفات کتاب «الفقه الرضوی» است که محققین از علماء، نپذیرفتهاند که این کتاب نوشته امام رضا(ع) باشد.[۵۷] اثر دیگری که به امام رضا(ع) نسبت داده شده است، «رساله ذهبیه» در پزشکی است. گفته شده است که امام این رساله را در حدود سال ۲۰۱ ه.ق. برای مأمون فرستاد و مأمون برای نشان دادن اهمیت آن دستور میدهد که با طلا نوشته و پس از آن در خزانه دارالحکمه نگهداری شود و به همین مناسبت است که آن را رساله ذهبیه نامیدهاند. بسیاری از علماء بر این رساله شرح نوشتهاند.[۵۸]
از دیگر آثار نسبت داده شده به امام رضا(ع) «صحیفة الرضا» در فقه است که انتساب آن به حضرت در نزد علماء ثابت نشده است.[۵۹] کتاب دیگری که به امام رضا(ع) نسبت داده شده است، کتاب «محض الاسلام و شرایع الدین» است که ظاهراً اطمینانی به صدور این کتاب از امام نیست.[۶۰]
اصحاب
برخی از نویسندگان ۳۶۷ تن را در شمار اصحاب و راویان حدیث امام رضا(ع) ذکر میکند.[۶۱] برخی از اصحاب حضرت عبارتند از:
- یونس بن عبدالرحمن
- موفق (خادم امام رضا)
- علی بن مهزیار اهوازی
- صفوان بن یحیی
- محمد بن سنان
- زکریا بن آدم
- ریان بن صلت
- دعبل بن علی
سخنان بزرگان اهل سنت درباره وی
ابن حجر عسقلانی: «رضا نسبی شریف داشت و از اهل علم و فضل بود.»[۶۲] همو ابوبکر بن خزیمه (امام اهل حدیث) و ابوعلی ثقفی را به همراه بزرگانی دیگر از اهل سنت یاد می کند که به زیارت قبر امام رضا(ع) رفته اند. راوی این حکایت (که خودش آن را برای ابن حجر نقل کرده است) می گوید: ابوبکر بن خزیمه چنان به بزرگداشت این بقعه، و فروتنی و زاری نزد آن پرداخت که ما متحیر شدیم.[۶۳]
- یافعی: «امام بزرگوارِ بزرگ شمرده شده، نسل مهتران گرامیتران، ابوالحسن علی بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن زین العابدین علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب، یکی از امامان دوازده گانه، صاحبان منقبتها، کسانی که امامیه بدانها منتسباند،... ».[۶۴]
- ابن حبان مینویسد: قبرش (یعنی قبر امام رضا) در سناباد، خارج نوقان در کنار قبر رشید است و زیارت میشود و من آن را بارها زیارت کردهام و هنگامی که در طوس بودم مشکلی برایم پیش نیامد که قبر علی بن موسی الرضا صلوات الله علی جده و علیه را زیارت کنم و خدا را بخوانم که آن مشکل را برطرف نماید مگر اینکه دعایم مستجاب شد و مشکل برطرف شد. این را بارها تجربه کردهام و چنین یافته ام. خدا ما را با محبت مصطفی و اهل بیتش صلی الله علیه و آله اجمعین بمیراناد.[۶۵]
- ابن نجار بغدادی میگوید: وی در علم و دین چنان جایگاهی داشت که در بیست و چند سالگی، در مسجد رسول خدا(ص) فتوا میداد.
پلک خورشید به فرمان تو بر می خیزد / صبح ، از سمت خراسان تو بر می خیزد
نور ، هر صبح می افتد به در خانه ی تو / بعد از گوشه ی چشمان تو برمی خیزد