ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8

    "قوچ" لاتی که نویسنده بود؛

    • نویسنده کتاب: مهدی اسد زاده
    • ژانر: اجتماعی و فلسفی
    • دنبال کننده: 0
    • ایجاد شده در: 2016/06/19
    • امتیاز:
    • کتاب کامل است.
    • دارای خلاصه و کاور
    • نسخه چاپی وجود دارد
    • تک جلدی
    سلام رفقا
    خوبید؟ اوضاع و احوالتون چطوره؟! حقیقتش این روزها یکمی با در نظر گرفتن مشغله های فکری و البته کاری و اینا (الان میاین میگین دوباره داره کلاس میزاره!، جون شما گرفتارم) و آشفته بازار فکری که اپیدمی وار داره کل مغزم رو تسخیر میکنه، معرفی کردن این کتاب زیاد هم بی ربط نبود (:
    از قصد توی عنوان کتاب، یه جلمه که برداشت خودم از داستان بود رو نوشتم که شاید تحریک بشید و یه نگاهی بنوازید، اسم این کتاب، "قوچِ"


    راوی داستان، یک پسر جوان پایین شهری هست که داره ماجرا رو تعریف میکنه، ادبیاتش شبیه همون (نقل قول میکنم)" لات ها و جاهل " های پایین شهریه اما در اصل؛ شخصیت اصلی داستان یک نویسنده ی تحصیل کرده است...

    برخی از جملات کتاب
    متن مخفي!
    - اما این بد آدم رو افسرده می‌کنه. اینکه یه نفر ساعت هفت صبح با شورت و عرق‌گیر افتاده باشه رو کاناپه و یه جام‌جم پاره‌پوره پایین پاش باز باشه و مخمصه‌ی مایکل مان ببینه و بمیره. بعضی وقت‌ها بابام رو تصور می‌کنم که تو یه جای خیلی خیلی سفید بیدار می‌شه. بعد یه چند دقیقه‌ای کز می‌کنه تو خودش و کله‌اش رو می‌چرخونه این‌ور و اون‌ور، دنبال آلپاچینو. این اذیتم می‌کنه. خیلی.
    - اصلش تنها کسی که تو پارک تماشا کردن داشت اون پیرمزده بود که داشت تاب می‌خورد. یعنی خیلی معرکه بود دیگه. یارو با عصا و این داستان‌ها نشسته بود رو اون تاب زرده و یه رقم دور برداشته بود بالاپایین می‌رفت که اگه می‌خورد زمین، کل استخون‌هاش مرخص بود. بعد هرچی هم ننه بابای بچه‌ها لیچار و این‌ها بارش می‌کردن که شاید بی‌خیال شه بیاد پایین کار خودش رو می‌کرد. قشنگ داشت رو اعصاب شصت نفر لامبادا می‌رفت یعنی. بعضی وقت‌ها که به اون روز فکر می‌کنم، می‌بینم یارو تنها کسی بود که تو اون پارکه ادا و این‌ها تو کارش نبود. می‌خوام بگم یارو جدا تماشا کردن داشت، چون واقعا از ته دل شنگول بود. این طوری‌ها.




    میدونید، من معمولا یکم محتاطم در برابر پرسیدن برداشت دیگران و البته مقایسه با برداشت خودم از یک کتاب. مخصوصا در وجه ی مقایسه ی برداشت خودم با نوع نگاه نویسنده! همونطور که وقتی سال پیش ایشون رو ملاقات کردم خیلی محتاط، رفتم جلو، سلام کردم، و یه عالمه بحث فلسفی نمودم! خب کاملا مطمئنم در نگاه اول وقتی اقای اسد زاده منو دید، فک نمیکرد یه بچه، اینقدر بتونه چالش برانگیز باشه! (و در عین حال دهه هشتادی هم نباشه!) به هرحال کتاب، به بیان و بزرگ نمایی قشری از جامعه که تحت فراز و نشیب های بسیار، تخت عنوان "پایین شهری ها" قرار گرفتند و مقایسه ی اون با قشر تحصیل کرده جامعه البته با نگاهی خاص پرداخته. حتی من فکر میکنم یک جدال شخصیتی بین راوی و شخصیت اصلی داستان که دقیقا نقطه ی مقابل هم هستن وجود داره و در آخر، همینطور که به مهدی اسد زاده گفتم و الان هم به شما میگم، بعد از تموم کردنش، ناخودآگاه جمله ی "چقدر ما شبیه همیم! "
    توی ذهنم تداعی شد مث این که راوی و شخصیت اصلی، همزمان با هم اینو گفتن!
    در آخر، این کتاب رو میتونید، 11000 هزار تومن ناقابل، تهیه کنید (:
    ببخشید هول هولکی شد، با گوشی بودم و عجله داشتنم و از این داستانا. سوالی هم بود، درخدمتیم (:
    ویرایش توسط Araa M.C : 2016/06/19 در ساعت 22:16
  1. 15
  2. #2
    تاریخ عضویت
    2015/03/29
    محل سکونت
    جایی که کانون خورشیده
    نوشته‌ها
    321
    امتیاز
    24,395
    شهرت
    0
    1,123
    نویسنده
    ممنون آرمان به خاطر معرفی این کتاب
    اون یارو پایین شهریه، حرفاش جالب بود ولی خیییییلی هم پایین شهری نبود
    به هرحال جالب بود.... دمت جیییییز
    پ.ن: درحال ایده پردازی برای داستان جدید
    .
    .
    .
    .
    وقتی منتشرش میکنم که یه قلم نوری درست و حسابی داشته باشم
  3. #3
    تاریخ عضویت
    2013/12/27
    محل سکونت
    شمال شمال، غرب غرب، اورمیه
    نوشته‌ها
    540
    امتیاز
    48,951
    شهرت
    4
    1,673
    سردبیر نشریه
    ممنون بابت معرفی

    دیگه کم کم دارم وسوسه میشم از ته لیست شروع کنم به خرید
    امضا:

    A.Gh

    والا
  4. #4
    تاریخ عضویت
    2015/07/07
    محل سکونت
    زمین
    نوشته‌ها
    298
    امتیاز
    5,874
    شهرت
    0
    262
    کاربر انجمن
    خیلی ممنون از اینکه کتابا رو معرفی می کنی.
    چون همین جوری آشنا میشم و میرم می خرم.
    وممنون بابت تایپکت.
    [IMG]http://s6.uplod.ir/i/00655/bmjcacxe7doh.jpg[/IMG]
  5. #5
    تاریخ عضویت
    2014/04/28
    محل سکونت
    قبرستون
    نوشته‌ها
    304
    امتیاز
    172,578
    شهرت
    2
    1,885
    معاون سایت
    واو بازم یکی از دیگه از معرفی های معروف آرمان
    فقط یه چیزی ! اپیدمی وار نداریم اصلا! یا بگو اپیدمیک یا بگو فراگیر
    وقتی ادبی صحبت میکنی یهو همچین کلماتی تو جمله خیلی تو چشم میاد!
    بگذریم! اما خود کتاب حقیقتش مثل کتاب قبلی ک معرفی کردی جذبم نکردشایدم چون بقول خودت اینو با عجله نوشتی و قبلیارو روی معرفیشون بیشتر وقت گذاشتی!
    اما ممکنم هست از طرف من باشه این مشکل چون به دلیل ضیق وقت، خوندن همه ژانرها و همه کتابها عملا برای سنت و سال! ما غیرممکنه! (درس و کار و زندگی و هزار ببختی دیگه) برای همین باید انتخابی عمل کنم!
    اما اینا هیچی از ارزشهای تو کم نمیکنه! همچنان کتابایی ک معرفی میکنی رو چک میکنم و اگر مثل دوتای قبل باب دندونم ( ) بود به نیش میکشمش!
    به تگ کردن من پای بقیه معرفی هات ادامه بده!
    فقط برای کشف #nobody ها زنده هستم و نفس میکشم!
  6. #6
    تاریخ عضویت
    2014/11/30
    محل سکونت
    همونجا که همه فیکن :)
    نوشته‌ها
    291
    امتیاز
    11,695
    شهرت
    0
    1,700
    کاربر انجمن
    نقل قول نوشته اصلی توسط admiral نمایش پست ها
    واو بازم یکی از دیگه از معرفی های معروف آرمان
    فقط یه چیزی ! اپیدمی وار نداریم اصلا! یا بگو اپیدمیک یا بگو فراگیر
    وقتی ادبی صحبت میکنی یهو همچین کلماتی تو جمله خیلی تو چشم میاد!
    بگذریم! اما خود کتاب حقیقتش مثل کتاب قبلی ک معرفی کردی جذبم نکردشایدم چون بقول خودت اینو با عجله نوشتی و قبلیارو روی معرفیشون بیشتر وقت گذاشتی!
    اما ممکنم هست از طرف من باشه این مشکل چون به دلیل ضیق وقت، خوندن همه ژانرها و همه کتابها عملا برای سنت و سال! ما غیرممکنه! (درس و کار و زندگی و هزار ببختی دیگه) برای همین باید انتخابی عمل کنم!
    اما اینا هیچی از ارزشهای تو کم نمیکنه! همچنان کتابایی ک معرفی میکنی رو چک میکنم و اگر مثل دوتای قبل باب دندونم ( ) بود به نیش میکشمش!
    به تگ کردن من پای بقیه معرفی هات ادامه بده!
    (:
    لطف داری امیر کسرا!
    اپیدمی وار یه کلمه اس. در واقع یک کلمه مشتق (:
    درواقع "وار " تو اینجا نقش مانند کردن رو داره. مثل لغت های اپیدمی گونه و اپیدمی مانند (:
    ادبی؟! نه نه سعیم اینه خیلی خودمونی صحبت کنم.
    ببین کتاب های داستانی برای خودم یه محدودیت هایی توی معرفی داره به شکلی که حتما باید حواسم باشه داستان رو ناخواسته لو ندم، جوری معرفی کنم که مخاطب براش گنگ نباشه، اشارات و نکات مثبت داستان رو حتما در نظر بگیرم و حاشیه هم نرم. در واقع به همین دلیله که زیاد رمان معرفی نمیکنم اما؛ اینجور کتاب ها مخاطب های خودش رو داره و رگه های از دارک بودن توش وجود داره و ی جاهایی آدم با کتاب به معنای واقعی درگیر میشه پس زیاد عامه پسند نیست (:
    بازم مرسی (: اندازه ی کل عمرم کتاب برای معرفی دارم اما خو یکم مشغولم سعی میکنم عامه پسند بیشتر معرفی کنم (:
    [CENTER][SIZE=7](:[/SIZE][/CENTER]
    [CENTER][SIZE=6](:[/SIZE][/CENTER]
    [CENTER][SIZE=5](:[/SIZE][/CENTER]
    [CENTER][SIZE=4](:[/SIZE][/CENTER]
    [CENTER][SIZE=3]/:[/SIZE][/CENTER]
    [CENTER][SIZE=2]l:[/SIZE][/CENTER]
    [CENTER][SIZE=1]):[/SIZE][/CENTER]
  7. #7
    تاریخ عضویت
    2014/04/28
    محل سکونت
    قبرستون
    نوشته‌ها
    304
    امتیاز
    172,578
    شهرت
    2
    1,885
    معاون سایت
    نقل قول نوشته اصلی توسط Araa M.C نمایش پست ها
    (:
    لطف داری امیر کسرا!
    اپیدمی وار یه کلمه اس. در واقع یک کلمه مشتق (:
    درواقع "وار " تو اینجا نقش مانند کردن رو داره. مثل لغت های اپیدمی گونه و اپیدمی مانند (:
    ادبی؟! نه نه سعیم اینه خیلی خودمونی صحبت کنم.
    ببین کتاب های داستانی برای خودم یه محدودیت هایی توی معرفی داره به شکلی که حتما باید حواسم باشه داستان رو ناخواسته لو ندم، جوری معرفی کنم که مخاطب براش گنگ نباشه، اشارات و نکات مثبت داستان رو حتما در نظر بگیرم و حاشیه هم نرم. در واقع به همین دلیله که زیاد رمان معرفی نمیکنم اما؛ اینجور کتاب ها مخاطب های خودش رو داره و رگه های از دارک بودن توش وجود داره و ی جاهایی آدم با کتاب به معنای واقعی درگیر میشه پس زیاد عامه پسند نیست (:
    بازم مرسی (: اندازه ی کل عمرم کتاب برای معرفی دارم اما خو یکم مشغولم سعی میکنم عامه پسند بیشتر معرفی کنم (:
    ولی درکل اپیدمی یه کلمه ی خارجیه و نباید وار براش بیاد
    اپیدمیک درسته چون من خودم اپیدمی گونه یا اپیدمی مانند هیچ جا ندیدم حقیقتش
    ترکیب واژه ها یه غلط مصطلح شده که بدتر بجای اینکه یه کمک باشه ضعف شده... اسم نمیبرم ولی نویسنده ایرانی داشتیم تو یه کتاب چندبار تکرار کرده! تازه کتابش برای مبارزه با غلط های جوامع و ایرانیا بوده!!!!

    اسم قسمت دوم داستان گروهیم همین شیوع بود دیگه 😀 epidemy
    فقط برای کشف #nobody ها زنده هستم و نفس میکشم!
  8. #8
    تاریخ عضویت
    2013/08/20
    محل سکونت
    اراک
    نوشته‌ها
    252
    امتیاز
    10,379
    شهرت
    0
    1,022
    کاربر انجمن
    به نظر خیلی جالب مییاد
    ولی نقدینگی یه چیزی کمتر از صفره
    [IMG]http://www.upsara.com/images/z12q_imagine_sticker.jpg[/IMG]
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نبرد برای افتخار: مسابقه نویسندگی "چرک نویس"
    توسط The Holy Nobody در انجمن داستان کوتاه
    پاسخ: 27
    آخرین نوشته: 2017/02/09, 22:29
  2. کتاب " دفتر خاطرات بچه ی دست و پا چلفتی "
    توسط abramz در انجمن بایگانی
    پاسخ: 0
    آخرین نوشته: 2014/08/14, 21:35
  3. ..:::لیست داستان ها "بخش نویسندگان جوان"
    توسط snap در انجمن بایگانی
    پاسخ: 0
    آخرین نوشته: 2014/02/16, 17:02
  4. ستاره سريال "Lost" در فيلم "بتمن مقابل سوپرمن"
    توسط wingknight در انجمن فیلم و سریال و انیمه
    پاسخ: 0
    آخرین نوشته: 2014/02/09, 12:19

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •