سکوت
ریشه دوانده بود
در میان اتاقی خالی ( آخ بدنم لهممم. درود بر شرف اساتید رزمی
)
تنها نوری که وجود داشت از گوشه پنجرهی شکسته ای بود که با وزش باد بهم می خورد؛ تلق تلق تلق
نور می رفت و می رفت تا به کمدی می رسید.
کمدی از جنس ماهون، قد بلند به بلندی سقف ترک خوردهی کلبه ( اندازه همین ورزشگاه آزادی خودمون
) در گوشه اتاق سر بر اورده بود.
هق هق خفه ای از میانش به گوش می رسید.
پسرک تک و تنها میان سیل غم ها گم کرده عزیزش را، گریه می کند در میان این حصار.
از در صدایی به گوش می رسید
مرگ را با وجود زندگی کوتاهش، ملموس می دید.
صدای پا
تاپ تاپ تاپ
تا به جلوی کمد رسید
لرزان از میان شیار در خیره شد. پایین را در جستجوی پا گشت؛ اما هیچ ندید.
ردش نگاهش را بالا برد و بالا برد و از ترس خشکش زد
چشمانی سیاه. شنلی به همان رنگ و به تیرگی شب.
پوستی سفید و سفید.
و خنده ای وحشتناک
دهانش را باز کرد و با تمام توان جیغ زددددد:� تولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارررک�
با لگد در را گشود؛ فریاد کشید:� پیشتازی بیان وسط ولومو بده روی صد اآآآآآآآآآآآآآآآآآ مجید پهلان اومده با تبریک و قان قان اومده. علیرضا کجا بید؟؟؟؟ �
یکی از اون گوشه داد زد:� آآآآآ صاحب مجلس امدههه یووووووو �
اوه اوه
مدیرو بیین
چه قری می ده واسه زیر دستش
آهااا شیرینی رو پخش کنیدددد
پسرک چهارتا اسکلوپ که تازه یاد گرفته بود را اجرا کرد
و یه آهنگ بریک دنس
آها بیاااااااا
پسرک رو به شنل پوش که مات مانده بود کرد و گفت:� تولدت مبارک جیگررررررررررررررررررر! �و انگشتش را بر پیشانی شنل پوش کوبید و شنل پوش فرو افتاد.
و بقیه همچنان بی توجه به او رقص را ادامه دادند ( و همچنان بنده بدنم درد می کنه
خدا لعنتت نکنه علیرضا(این شاگرد ارشدمونه تو نیستی خخخ ) )
پایان.
داستان غم انگیز بود؟
نظر خودتون رو همراه تبریک بیان کنید
+
داداشم تولدت مبارک @
Cyrus-The-Great