سلام !
خب کسی منو نمیشناسه ، خیلی هم کم حرف میزنم در تاپیک های مختلف ... ولی البته همشو میخونم .. تاپیک در کف ماندگان انقدر به نظرم جالب بود که گفتم یه همچین تاپیکی بزنم ...

هر هفته یک کتابی که عموما فکر می کنم بیشترمون خوندیم را معرفی میکنم و خودم نظرم را درباره کتاب میدم ، و خب ، دوست دارم بقیه هم بیان تا با تعداد زیاد بحث های جالبی داشته باشیم . البته نه که هر فردی فقط یه نظر بده ، بیشتر منظورم تعامل و بحث درباره کتاب در طول اون یک هفته هست .
قبلا که میومدم پیشتاز ( از تقریبا دو سال پیش ) که فکر کنم دوباره باز شده بود ... یا نمیدونم دقیق ! کنکور مغزمو نابود کردش سال قبل ! شاهد پست و تاپیک های خیلی بیشتری بودم و همیشه عادت داشتم در روز یه زمان هایی را اختصاص بدم و پست ها رو میخوندم ... که در طول کنکور میشه گفت شاید تنها سرگرمیم بود ... حالا هر روز میام چک میکنم ولی پست ها << نسبتا >> کم شده و خیلی دوست دارم دوباره شلوغ بشه .

خب این هم معرفی کتاب این هفته :
1) سه گانه پیشتازان و اربابان مرگ اثر نیما کهندانی ( طلوع تاریکی ، هفت ، رستاخیز تاریکی ) از نشر موج
2)سه گانه اشوزدنگهه ( اسطوره هم اکنون ، اهریمنان یکه تاز ، حماسه نجات بخش )

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

خب ! خوب بود ؟ بد بود ؟ چطور کتابایی بودند ؟ به نظرم از جلد یک نسبتا خوب شروع شد و وقتی به جلد 3 رسید ، شدیدا افت کرد به طوری که کاملا به نظر شخصیم کاری ندارم ، این که نویسنده میخواست فقط زودتر به اتمام برسه مشهود بود .
خب در جلد اول پیشتازان بیدار شدند و نمیدونیم چرا و از چی ، و تا اخر هم نفهمیدیم بچه که بودند چطور اینارو خوابوندن ، خودشون خوابیدن ، اصلا بچه بودند یا نه که اون 193 سال را خوابیدن و ... که هیچ اشاره ای نشد ... کامیار که نه فقط ، همگی الکی مرموز رفتار میکنن ! کامیار پادشاه قلمرو آسمانی بوده و بیرونش انداختن و کاملا مشخصه که حسودی میکنه به روهام و میخواد برگرده ولی در کتاب سوم میبینیم که میگه من انسان باستانی هستم و اصلا علاقه ای به این کارا ندارم و ...
اشتباه برداشت نشه ، به نظرم ایده کتاب فوق العاده هستش ! واقعا شاهکاره که نویسنده اومده یه همچین دنیایی خلق کرده و با همه موجوداتش ! ولی طرز نوشتن ضعیفه و من احساس ناراحتی میکنم چون با انتظار خیلی بالایی شروع کردم و اخر کتاب احساس کردم وقت من تلف شده .
برای مثال در جلد سوم ، ارسام یه دفعه ناراحت میشه و ... بعد با اسبش میره پیش وارتانن ؟ مگه داریم مگه میشه ! فقط میخواست از شرش خلاص بشه ولی نمیدونسته چطوری ! در کل جنگ های جلد سوم هر دفعه میگه سرباز ها مثلا 10 ساعت مبارزه کردن و خسته هستن و ... بعدش در مقابل ارتش بی نهایت اربابان مرگ یه 200 ووهون بهشون اضافه میشه ، همشون حس تازگی پیدا میکنن ! فکر میکنم این ایده قوی پتانسیل داشت که یه سری 10 گانه براش نوشته بشه چون ببینید چقدر نژاد و داستان قلمرو های مختلف میتونست جالب باشه ...
آریا چی شد ؟ همینطوری رفت تو هوا ؟! تو اون بیابونه وایساد جون دوستشو نجات داد و ... ؟؟؟ اولا که شخصیت پردازی ضعیف بود و اصلا همزاد پنداری نمیشد کرد با هیچکس ، همشون هم که مردن ... نیما اولش خیلی قویه و الگوی مطلقه و ... اخرش بچه گریه ای میشه و هی میگه چرا اینطوری شد و اونطوری شد ... واقعا باور میکنه پژمان مادرشو کشته ؟ اخه یک بار هم سوال نمیکنه ؟ بعدش که میگه من نکشتم نیما میگه : واقعااا ؟! چقدر جالب فکر کردم تو کشتی پس اشکال نداره ولی من به دلایل نامعلومی هنوزم میخوام تا اخر کتاب ازت متنفر باشم !
وقتی نویسنده میگه دو تا برادر عاشف اندیا هستن ، من به عنوان خواننده انتظار یه پیچش جالب دارم ولی همینطوری الک پژمان پارمیس را میبینه و باهاش ازدوووواج میکنه !!!!!! و نیما میمونه برای آندیا اگر بخوادش !

خب همگی دارن شان را خوندید ( سرزمین اشباح ) واقعا چه حسی داشتید وقتی که لارتن توی اون جنگ مرد ؟ واقعا چه حسی !؟ میدونم خب اون یه سری 12 جلدی بود ولی واقعا حس میکردی که لارتن را از ته قلبت میشناسی ! جدا ناراحت میشدی !
حتی دیگه game of thrones هم که معروفه توی شخصیت کشی ، بازم یه حسی داری نسبت به مرده ها ولی اینجا ، آریا میمیره ... خب ؟! ... آرسام همینطوری میره میمیره و ...
ببینید شخصیت ها رو همینطوری در جنگ نمیکشن که ! این یه حقیقته که کاری میکنن پیچش های داستان اون را بکشه ، نه که همینطوری داره در بیابون راه میره و جنگید ، خب حالا مرد ! داستان باید طوری پیش بره که فلش بک و فلش فوروارد داشته باشه و چند تا عامل مختلف ناگهان یک سورپرایز برای خواننده ایجاد کنن !


در کل امیدوارم بقیه بیان نظر بدن تا نکات بیشتری آشکار بشه و شاید از اشتباهات من کم بشه و شاید از اشتباهات کتاب بیشتر معلوم بشه . نقد که نمیشه اسمشو گذاشت خیلی چون بلد نیستم ولی خب نظر واقعیم همین بود چون به شدت از نویسنده ناامید شدم ... در جلد سوم کاملا مشخص بود که کتاب داره فقط تموم میشه قرار نیست منتظر یه پیچش قشنگی در داستان بود ، فوق فوقش قراره یه 2000 تا اژدهای سپید بال یه دفعه ای از ناتوراس بیان ... به شخصه دیگه سمت کتاب های دیگر ایشون نخواهم رفت ... با اینکه وقتی دیدم واقعا از ژوزه ساراماگو خوشم نمیاد رفتم دنبالش د سری کامل نوشته هاشو گرفتم و خوندم و نظرم کاملا تغییر کرد و دیدم تنها از دو کتابش خوشم نمیاد و نظر من اشتباهه ولی فکر میکنم مطالعه سه جلد کافی باشه برای نخوندن کتاب های دیگرشون ...

خیلی خیلی منتظر نظر های شما هم هستم .

به به چه تاپیک خوبی
اقا میشه ما هم همین کارو بکنیم؟


- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
@aramanesh @

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

درمورد اربابان و‌ پیشتازان مرگ هم والا من چندین سال پیش وقتی جلد نخست کتاب تازه اومده بود خریدمش و خب سه فصل اول رو که خوندم زیاد جذبم نکرد درنتیجه ادامه ندادم ولی خب بعد شنیدم سه فصل اول اصلاح شدن ولی دیگه هیچوقت نشد ادامه بدم

بله ! خیلی عالی میشه که همه نظراتشونو درباره کتاب هایی که مطالعه کردن بیان کنن !
شاید درست نباشه بگم ولی کار خوبی کردین نخوندین کتابارو ....! به هر حال نظر من که خیلی منفی بود دربارشون .

راستش منم جلد منم مثل محمد حسین جلد یکش رو خیی وقت پیش خریدم ولی زیاد نتونستم چیزی ازش بفهمم به همین خاطر نیمه کاره ولش کردم بعد ها دوباره خوندمش داستانش در کل جالب بود مخصوصا که
توی ایران اینجنس کتاب ها خیلی کم نوشته می شه و خصوصا برای من تازگی داشت ولی با این حال به خاطر نثر سنگینش نتونستم اون طوری که شایسته داستان بود باهاش ارتباط برقرار کنم.

ولی جدای از اون از ایده پردازی داستان خوشم اومد نوآورانه و جالب بود.

توی کتاب های ایرانی آرمان آرین رو ترجیح می دم چون نثر روان تری داره هرچند اون هم کم و کاست های خودش رو داره

به هر حال با ایکه بقیه جلدها رو نخوندم مطمئنم باید جلد به جلد بهتر شده باشه

دوستانی که کتاب رو کامل خوندن و نظر مساعدی نسبت به بقیه جلد ها دارن اگه اعلام کنن ممکنه باعث بشه جلد های دیگه اش رو هم تهیه کنم و بخونم

شاید هم نه چون اینقدر کتاب هست که دلم می خواد بخونم که این توشون گمه

اشوزدنگهه :
سلام ! این هفته میخوام باز هم به سراغ یه سری کتاب ایرانی برم ، اشوزدنگهه ...
خب ، همه کسانی که این سری را مطالعه کردند ، میدونن که بعد از انتشار کتاب اول ، تقریبا خون به جگر شدیم تا کتاب های بعدی بیان ! تازه اول کتاب سوم اومد و بعدش کتاب دوم ... البته کاری به درست و غلط بودنش ندارم که چرا توی ارشاد مونده بود کتابا ولی خب بعد از مطالعه کتاب دو و خصوصا سه تقریبا معلوم بود برای چی به کتاب گیر داده بودن !! ولی خب این ها که مهم نیست ... مهم زیبایی کتاباست !
من به شخصه خیلی نثر اقای آرین را دوست دارم ( اسمه خودم هم آرینه !) و خب کتاب های پارسیان و من که شاهکار بود ، خیلی لذت بردم از خوندنشون ... اشوزدنگهه هم مسلما کتاب خوبی بود ... کتاب اول پر از ابهامات مختلف بود که خب به نحوی خواسته نویسنده هم همین بود و میتوانستیم با اون ارتباط برقرار کنیم و این که داستان به صورت موازی در زمان های مختلف پیش میرفت هم بسیار جالب بود و این که یه خانم هم در روند داستان شرکت داشتند ... البته خیلی تاثیری روی داستان نداشت متاسفانه ...
اخر کتاب اول هم که یک اتفاق غیر قابل پیش بینی رخ داد که به نوع خودش بسیار جالب بود و در کل به نظرم کتاب اول خیلی خوب بود و واقعا لذت بردم .
کتاب دوم ، نکات مثبت بسیار داشت چون که مثل کتاب سوم شروع به پرده برداری از بسیاری از راز ها کرد که به نوعی روندی طبیعی برای یک داستان شمرده میشه و جالب بود ... تنها مشکلی که بود ، داستان اون افراد جاودانه در قلعه بود که در پایان هم به درستی و وضوح مشخص نشد داستانشون چطور بوده و تقریبا خیلی کم وارد روند داستان شدند ...
ولی خب ... اونجایی که اشوزدنگهه ( خطر اسپویلر !! ) به حضور اون فرد بزرگوار ( سوشیانت یا امام زمان گمان میکنم ) میره و ایشان چشمان او را شفا میدن ، خب ... یکم با برای من غیر قابل قبول بود ... چون اگر دقت کنید ، در 90 درصد کتاب های فانتزی ، ایده اصلی اینه مثلا مثلا در دنیای هری پاتر جادو وجود داره پس دنیا اینطوری میشه !
توی اراگون ، اژدها وجود داره پس دنیا اینطوری میشه !
یا در کتاب های دارن شان مثلا شبح وجود داره پس دنیا هم اینگونه هست !
ولی ترکیب یک داستان فانتزی که اساس اون بر یک>> اگر <<هست ( میدونم که به اشوزدنگهه در اوستا گمان کنم اشاره شده و از افسانه ها و اساطیر ملی هست ) با دنیای واقعی ما و عقایدی که زندگیمون بر ان ها استوار هستن ... شاید کار درستی نباشه ... بر روند ذهنی ما از داستان تاثیر میگذاره به هر صورت ... دقیقا به همین دلایل بالا که گفتم ، فکر نمیکنم پایان داستان ... خیلی خوب بود ... یعنی کاستی داشت و وقتی به اتمام رسید چیز بیشتری را انتظار داشتم ... به هر جهت دلیل خاصی نمیخوام ارائه بدم چون هر کسی که کتاب ها را خوند فکر میکنم متوجه بشه که شاید اخرش خیلی ساده تموم شد ... داستان دچار پیچش خاصی بعد از نابینا شدن اشوزدنگهه نشد اصلا ! انگار بیشتر فقط یک داستان داشت روایت میشد نه اینکه ما در حال تجربه حوادث داستان باشیم ...
البته فکر میکنم بعد از سال ها انتظار در ارشاد ، صد در صد قسمت هایی از کتاب حذف شدند و قسمت هایی هم تغییر کردند که یعنی نظر اصلی نویسنده هم شاید بر این روند نبوده و وقتی از سال 89 ( شاید هم 88 اگر اشتباه نکنم ) کتاب ها روی هوا هستند و منتشر نمی شوند ، در اخر همه فقط میخوان کتاب ها بیان بیرون و خلاص بشن ... خب این مسلما بر کتاب تاثیر میگذاره و کاستی های بسیاری را ایجاد میکنه متاسفانه .....

درکل فکر میکنم کتاب نخست بسیار عالی بود و پایه داستان قوی بود ، ولی کتاب های دوم و سوم عادی بودند و با توجه به روند داستان ، نه میتوان گفت کتاب ها بد بودند و همینطور نمیتوان گفت که کتاب ها خوب بودند ... به نظر من البته ... ممنون که مطالعه کردید نظر منو ...

منتظر نظر های شما هستم !!!
تشکر

من فقط یه جلد اشوزدنگهه رو خوندم و شاید درست نباشه بیام نقد کنم |: ولی خوب با اینکه کتاب اول خیلی قوی بود موافقم. هرچند به شدت به این عقیده دارم که متاسفانه البته فانتزی اصن به فضای ایرانی نمیخوره. نمیدونم چرا مثلن اگه همون وقایعی که توی کتابای فانتزی میافته توی ایران و مثلن با شخصیت های به اسم علی و زهرا و این جور اسما باشه به نظر من مسخره میاد. شاید البته به این خاطر که خیلی کم از این جور کتابا خوندم. به همین خاطرم اینکه کتاب اول توی یه فضای خارج از الان و در گذشته و با اسمایی که به گوش ادم اشنا نبودن شروع شد به نظرم خیلی خوب بود. اینکه کم کم داستان فانتزی رو به فضای شبه حال اورده بود خیلی باعث میشد که فانتزی داستان باورپذیرتر باشه در هر حال گذشته ها همیشه با جادو همراهن. اما تصور جادو در کنارت یه خرده سخته.
همین دیگه (:

سلام! بعد از مدت زیادی برگشتم ! ببخشید سعی میکنم هر هفته باز اینجا رو آپدیت کنم ، اگر شما هم نقدای خودتونو بذارید که خوشحال میشم بخونمشون . با اجازه میخوام نظرمو درباره کتاب غبرستان حیوانات خانگی ( این غلط املایی قضیه داره ) بگم .

نویسنده کتاب که استیون کینگ هست . خب همه میدونیم ایشون چه نویسنده بزرگ هستند و اینا ولی متاسفانه کتابای زیادی از ایشون نخوندم . ان شاء الله تو این چند هفته شیطان یا The Stand را خواهم خواند ! البته فیلمای معروفی هم از روی کتاباش ساختن .. مثل mist و ده هزار تا دیگه با کمی اغراق

غبرستان حیوانات خانگی کتاب خوبی بود . یه خانواده که یه پسر و یک دختر دارن به یک شهر حومه نقل مکان میکنن و بعد از مرگ گربه خانگی ، پدر اون را در غبرستان حیوانات خانگی دفن میکنه ولی یه جوورریییی گربه هه برمیگرده به زندگی ...
ولی ! خطر اسپویلر ! داستان به طرز فجیعی بد تموم میشه . از لحاظ هنر نویسندگی قشنگه ولی خیلی تاریک و غمناک تموم میشه . بعد صرفا یه داستانی هست که شما بخونین و باهاش وقت بگذرونین ، خیلی انتظار آموختن درس زندگی ازش نداشته باشین . در کل داستان خیلی قوی نبود چون وسطاش حدس زدم اینجوری میخواد بشه و مثلا وقتی یه جایی از کتاب یه کاراکتری یه چیز مرموزی میگه بعدش میگه هیچی و ولش کن منظوری نداشتم ، قطعا یعنی الان فلان اتفاق میخواد بیفته . به نظرم قابل پیشبینی بود و اگر میخواید وقتتونو با یه کتاب خیلی عالی پر کنید ، میلیارد ها ( با کمی اغراق ) کتاب دیگه وجود دارن . ولی برای استراحت مغز خیلی خوبه که مخصوصا تو این روزای بارونی همینطوری یه کتابی دستتون بگیرین و یه داستانی را دنبال کنید تا بببینید تهش چی میشه و لذت ببرید .
بازم میگم کتابش قشنگ بود ، هنر نویسندگی استیون هم که عالیه ، ولی این نویسنده یه عالمه کتابای بهتر از این داره که فکر میکنم اونارو بخونیم بهتر باشه . فکر کنم یه چند تاییش هم نشر افراز چاپ کرده ، برج هفتم یا برج سیاه . یه همچین چیزی بود . یا توی اینترنت رایگان های ترجمه شدش هم پیدا میشه مثل همین The Stand که فکر کنم سبک آخرالزمانی باشه و تعریف زیاد ازش شنیدم .
امتحان امار و احتمال مهندسی دارم باید برم درس بخونم دیگه نتونستم کتاب بهتری را نقد کنم ... نقدم که بلد نیستم ! بهتره بگم نتونستم درباره کتاب بهتری نظرمو بگم !!! در ضمن دارم یه داستان کمتر از 100 صفحه را تمام میکنم ، که میدونم نوشتنم خیلی خوب نیست ، ولی بر خجالتم غلبه میکنم و به زودی قرار میدم توی انجمن ... گفتم یه دفعه ای نپرم تو انجمن قبلش یه پنج ، شیش تا پست گذاشته باشم حداقل که بقیه بخونن و نظرای مفیدشونو بگن بلکه بتونم پیشرفت کنم

توی اون تاپیک سبد خرید کتاب هم برید لیست سبد خریدتونو بذارید ! من هر روز چک میکنم اونجارو ببینم چه کتابایی بقیه میخوان بخرن میبینم پست نذاشتن. بهار هست و فصل ، فصل فعالیه ! اکتیو و پرانرژی ! لیستتونو بذارید دیگه .
فعلا بسیار ممنون که وقت گذاشتید و مطالعه کردید .

سلام ! هر وقتی که میام اینجا ، نظرمو درباره یه کتابی که خوندم مینویسم و شما هم بزرگوارانه نوشته کم ارزش منو میخونید ، احساس میکنم نوشتنم بهتر میشه ... پس خیلی خیلی ممنونم از وقتی که برای مطالعه میگذارید .
چقدر هم متواضع هستم !!!

این هفته سراغ کتاب بلم سنگی رفتم ! نویسندش که معروفه ... ژوزه ساراماگو ... کوری و بینایی و 500 هزارتا کتاب دیگه داره (!) و نوبل ادبیات هم به نامشون هست . البته فوت کردن این نویسنده بزرگ پرتغالی . چند کتاب هم که از ایشون بخونید ، با نثر جالبشون آشنا میشید .

این کتاب بلم سنگی ، از کتاب هایی نیست که اول برید سراغش ، هر وقت خواستید از ژوزه ساراماگو بخونید اول کوری و بعد بینایی را بخونید و بعدشم کتابایی مثل بالتازار و بلم سنگی و ...
میدونید چرا !؟!! چون فانتزی خون ها با نثرش اشنا نیستند . کتاب های کوری و بینایی شخصیت های جالبی دارند و بهتر باهاشون خو گرفتم ... در صورتی که با مطالعه کتاب های سال مرگ ریکاردو ریش و در ستایش مرگ مشکل شدیدی داشتم . من صبر زیادی در مطالعه دارم و برای مثال غرش طوفان و ژوزف بالسامو را که خیلی بیشتر از 4000 صفحه هست ، با لذت خوندم و یا کتابای دیگه ولی سال مرگ ریکاردو ریش و در ستایش مرگ خیلی روند کند یا غریبی داشتند که خب شاید بعدا باید باز برم سراغشون ولی در گذشته از معدود کتابایی بودن که نتونستم بخونم .
بلم سنگی داستان جدا شدن شبه جزیره اسپانیا هست ! خیلی جالبه ! عین بقیه کتاب های ساراماگو که یه اتفاقی یهویی میفته و بعد داستان شکل میگیره ، داستان اصلی بعد از جدا شدن اسپانیا از اروپا شکل میگیره .
باید گفت که انتظار پایان دلپذیر قصه پری ها نداشته باشید ! در اخر کتاب های ساراماگو شاید خیلی اتفاق خاص نیفته . بیشتر مفهومیه . بیشتر اتفاق های عادی و روزمره هستن که در کتاب بلم سنگی نشون داده میشن و تماشای آن ها از نگاه ساراماگو ، چیز های زیادی درباره انسانیت به شما یاد میده . حتما حتما کتاب های ساراماگو را یه امتحانی بکنید و بعد از کوری و بینایی ، حتما بلم سنگی را امتحان کنید . وقایع کتاب ، شخصیت ها که با دقت عالی توصیف شدن ، هیجان در جایی از کتاب که اصلا انتظارشو ندارید ! یعنی ساراماگو در 2 صفحه یه کاری میکنه برای شخصیتی که اصلا نمیدونید کی هست هیجان زده بشید که یه وقت اتفاقی براش نیفته ! و روند کتاب خسته کننده نیست و با ارامش ، به صفحه صفحه کتاب دقت کنید و بهش فکر کنید ... میتونید بعد از مطالعه هر فصل چشماتون را ببندید و دقیقا به صحنه های توصیف شده کتاب سفر کنید. اینچنین تجربه ای را با کمتر کتابی داشتم .
در ضمن بد نیست که قبل از مطالعه کتاب ، به اندازه نیم ساعت در اینترنت ، درباره اسپانیا و پرتغال و نقشه های جغرافیاییشون تحقیق کنید . تاثیر بسیار مثبتی در کتاب داره . کمی با تفاوت های اسپانیا و پرتغال آشنا باشید و مثلا بدونید که شمال اسپانیا ، فرانسه هست یا کوه های پیرنه در شمالش قرار دارن . جبل الطارق و ... . در کل اول تحقیق کنید و بعد تجربه دلپذیرتون را با این کتاب داشته باشید حتما . توصیه منه به هر حال .
اسم اصلی کتاب هم The Stone Raft هست که بار معنییش از بلم سنگی خودمون بیشتره ... ! البته اسم اصلیش به انگلیسی منظورمه مسلما !

در کل همونطور که گفتم ، اسم کاری که میکنم زیاد نقد نیست ... بیشتر دوست دارم یه چیزی درباره یه کتاب جالبی که به دلم میفته براتون بنویسم تا بخونیدش ! فقط امیدوارم حرفام 1 درصد مفید باشه و باعث بشه شما علاقه مند به خوندن کتاب بشید و با دانسته هایی که آمادتون میکنه سراغ کتاب برید تا لذت بیشتری ببرید .

خیلی خیلی ممنونم که زمان گذاشتید و خوندید ... فعلا

سلام !
اول ، عذر خواهی می کنم از چند عزیزی که نظر های بسیار خوبی برام نوشتن توی قسمت پیام هام ، لطف داشتن ولی من هر کاری می کنم نمیتونم جواب بفرستم ... شایدم فرستادم ولی مطمئن نیستم اصلا ! ببخشید ! به جز تاپیک ها مثل اینکه امکانات پیام دادن و اینا هم داره سایت که سعی کردم ولی نتونستم یاد بگیرم یا درک کنم خلاصه خیلی خوشحالم کردید که پیام فرستادید و خواستم عذر خواهی بکنم که شاید جواب نداده باشم ... آخر نفهمیدم تونستم بفرستم یا نه .

خب بریم سراغ این یکی پست . میخوام درباره کتاب های پندراگن حرف بزنم . نویسنده که دی جی مک هیل هست و خانم ویدا اسلامیه و آقای حسین شهرابی هم از نشر کتابسرای تندیس ترجمش کردن . همپنین سری کتاب ها شامل 10 جلد هست . نکته نخست اینه که کتابا به این 10 جلد ختم نمیشن ! اگر برید به سایت گود ریدرز ، با سه کتاب دیگه مواجه میشید که درباره بقیه مسافر های کتاب هست . البته نمیدونم که منتشر شدن در خارج یا نه ، ولی خب به هر حال وجود دارن و فکر هم نمیکنم ایران هیچوقت ترجمه بکنه . البته مهم که نیست ! خود 10 تا کتاب جالب هستن به تنهایی ... اینجور کتابا که برای مثال میشه از کتاب های 4 و 5 دونده هزارتو حرف زد نقش ادامه داستان اصلی را ندارن و برمیگردن به گذشته و اطلاعات بیشتری میدن که برای فن های خیلی علاقه مند نوشته میشن ... البته مثال جلد های 4 و 5 دونده هزارتو که خیلی هم درست نبود ! خود کتابا نقش های اصلی دارن و خیلی حرف های ناگفته از ویکد و بیماری را بیان خواهند کرد .. ولی حالا اونا بماند برای بعد .
خب ، جدا از قضیه اون 10 تا کتاب و داستانا ، خود داستان سری کتاب ها درباره چی هست ! کتاب ها درباره پندراگن هست که مجبور میشه به عنوان مسافر به قلمرو های مختلف هالا یا جهان سفر کنه و جلوی شخصیت بد داستان به نام سنت دین را بگیره که میخواد همه قلمرو های هالا نابود بشن و دوستاش که هر ماه داستان سفر های پندراگن را از طریق روزنگاشت ها دریافت می کنن ... البته بعدا خود این دوستان به شخصیت های اصلی کتاب تبدیل میشن و نقش بسیار بسیار مهمی را ایفا خواهند کرد ...

خود پندراگن از طریق اول شخص صحبت میکنه که عالیه و داستان دوستاش از طریق سوم شخص مفرد بیان میشه . یه چیزی بگم !؟ با اینکه عاشق کتاباش هستم ، باید گفت الکی طولش داد ! یعنی ... نیازی به شخصیت های زیاد داستان و این همه قلمرو نبود .. میتونست کتابارو جمع و جور تر درست کنه ، نه از این نظر که خلاصه گفتن بهتره یا خسته میشید از طولانی بودن کتابا ! نه اصلا ! کتابا عالی هستن و همه هیجان انگیز و خسته نخواهید شد ! منظورم اینه که کتابای زیاد و این همه شخصیت نیازمند یه پایان بسیار قوی تر هستند ! یه کتاب 100 صفحه ای شاید با چند صفحه تغییر ناگهانی داستان که به صورت اوج هست و پایان را روایت می کنه ، کتاب خوبی به نظر بیاد و همه از پایان راضی باشند ... ولی خب با این همه قدرت های خاص مسافر ها و سنت دین و ناپدید شدن خانوادش و ... من انتظار یه پایان قوی داشتم ، نه ---�

خطر اسپویل : نه که آخرش بیان بگن همه شما روح افراد دیگه ای بودید و بهشت و جهنمیش بکنن و برن تو فضا بگن عه اینجا کجاست و با قدرت مسخره روح های قدیمی بعد از مردن دوباره برگردن و از این حرفا . میدونید چی میگم ؟ این که آخر کار که هزار تا اتفاق غیر قابل توضیح رخ داده تو کتاب ، همش را به مسئله مرگ و روح و جادو و قدرت های برتر و خیر و شر ربط بدید اونم خیلی سریع و عجله ای و خود پندراگن م میگه درست نفهمیده که چی شده ! خود پندراگن هم خیلی راضی نشد از حقایق ! ؛ اینطوری نوشتن خیلی اسونه ! مردم نیاز به پیچش آخر داستان دارند ! مثل آخر دارن شان ( ک.هستان اشباح ) که ترکوند نه پندراگن !


همین دیگه ... این کتابای قشنگ با یک پیچش داستانی و هیجان آخر کتاب ، میتونستند بسیار جالب تر بشوند ... البته پایان داستان اصلا بد نبود و کتاب ها خیلی خوب بودن ! برای همینه که میگم اگر اینطوری میشد دیگه خیلی خیلی خیلی بهتر میشد ! وگرنه شکی در زیبایی کتاب ها نیست ، برای هزارمین بار میگم !!!! فقط خب از اون چیزایی هست که تو ذوقتون ( زوقتون - ذوغطون - ضوقتون - ظوقطون !!!! ) میخوره اخر داستانی ...

قیمت کتابا هم زیاده !! کیفیتشون خوب هست و تقریبا قطور پس قیمت های زیادی هم دارن و مثلا 30 هزارتومن اینا هستن ! البته ما شاء الله کتابای جدید جی کی رولینگ را دیدید !!؟؟ کرم ابریشم و آوای فاخته ... اونا که قیمتاش واقعا سر به فلک کشیده .. 45 !!! ... خلاصه بگذریم ...

همچنین ، باید درباره روان بودن خط سیر هم حرف بزنم . در هر کتاب ، اینا قراره برن تو یه قلمرویی و نجاتش بدن . حالا این که هر کتاب حداقل 500 صفحه هست ، یعنی که داستانا طولانیه و نویسنده باید مراقب باشه که خسته کننده نباشه . خوشبختانه پندراگن معمولا خسته کننده نیست و خب قسمت های ضعف هم داره ولی قالب اصلی داستان خدشه ای نداره . البته یه جاهایی از کتاب ، من فکر کنم تو ترجمه سانسور شده ! میدونید !؟ میشه متوجه شد دیگه . اینش یه کوچولو اذیت میکنه ، که نمیفهمی آیا اتفاقی بین پندراگن و فلانی رخ داده یا نه که الان با هم دوست صمیمی هستن یا نه و خیانت کرده یا نه ؟ این هم نکته ای جالب بود به هر حال !!!

شخصیت مورد علاقه من ؟ آجا هست صد در صد ! واقعا خیلی عالی بود با این که نقش پر رنگی نداشت ... به جز قضیه ایبارا البته ! راستی بگم که سر خریدن کتاب اولش به نام تاجر مرگ ، که سال دوم راهنمایی بودم ، داشتم از کتاب فروشی بیرون میومدم که تو خیابون ولیعصر چرخ اتوبوس ترکید و اتوبوسه وایساد ، یه تیکه که نفهمیدم پیچ فلزی بود یا قسمتی از لاستیک ! خورد توی سر من و سرم بخیه نیاز شد و ... توی راه بیمارستان من هی به مامانم میگفتم کتابارو جا نذاری یه وقت ! بعد از شدت استرس توی بیمارستان جا گذاشت ، همه را مجبور کردم برن پیداش کنن بیارن برام دوباره ! خلاصه خیلی جالب بود


خیلی طولانی شد فکر کنم ! به هر حال پر حرف هستم دیگه .... !! خیلی خوشحال میشم از نظرات مفیدتون که با من به اشتراکشون میگذارید ، امیدوارم حرفایی که زدم به دردتون بخوره ... خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی لطف کردید که وقت گذاشتید و متنم را مطالعه کردید ! از روی دلم میام اینجا حرف میزنم و خلاصه خیلی شادم میکنه ! در نوشتن کتابم هم ناموفق هستم و سخته دعا کنید برام .


- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

سلام !
اول ، عذر خواهی می کنم از چند عزیزی که نظر های بسیار خوبی برام نوشتن توی قسمت پیام هام ، لطف داشتن ولی من هر کاری می کنم نمیتونم جواب بفرستم ... شایدم فرستادم ولی مطمئن نیستم اصلا ! ببخشید ! به جز تاپیک ها مثل اینکه امکانات پیام دادن و اینا هم داره سایت که سعی کردم ولی نتونستم یاد بگیرم یا درک کنم خلاصه خیلی خوشحالم کردید که پیام فرستادید و خواستم عذر خواهی بکنم که شاید جواب نداده باشم ... آخر نفهمیدم تونستم بفرستم یا نه .

خب بریم سراغ این یکی پست . میخوام درباره کتاب های پندراگن حرف بزنم . نویسنده که دی جی مک هیل هست و خانم ویدا اسلامیه و آقای حسین شهرابی هم از نشر کتابسرای تندیس ترجمش کردن . همپنین سری کتاب ها شامل 10 جلد هست . نکته نخست اینه که کتابا به این 10 جلد ختم نمیشن ! اگر برید به سایت گود ریدرز ، با سه کتاب دیگه مواجه میشید که درباره بقیه مسافر های کتاب هست . البته نمیدونم که منتشر شدن در خارج یا نه ، ولی خب به هر حال وجود دارن و فکر هم نمیکنم ایران هیچوقت ترجمه بکنه . البته مهم که نیست ! خود 10 تا کتاب جالب هستن به تنهایی ... اینجور کتابا که برای مثال میشه از کتاب های 4 و 5 دونده هزارتو حرف زد نقش ادامه داستان اصلی را ندارن و برمیگردن به گذشته و اطلاعات بیشتری میدن که برای فن های خیلی علاقه مند نوشته میشن ... البته مثال جلد های 4 و 5 دونده هزارتو که خیلی هم درست نبود ! خود کتابا نقش های اصلی دارن و خیلی حرف های ناگفته از ویکد و بیماری را بیان خواهند کرد .. ولی حالا اونا بماند برای بعد .
خب ، جدا از قضیه اون 10 تا کتاب و داستانا ، خود داستان سری کتاب ها درباره چی هست ! کتاب ها درباره پندراگن هست که مجبور میشه به عنوان مسافر به قلمرو های مختلف هالا یا جهان سفر کنه و جلوی شخصیت بد داستان به نام سنت دین را بگیره که میخواد همه قلمرو های هالا نابود بشن و دوستاش که هر ماه داستان سفر های پندراگن را از طریق روزنگاشت ها دریافت می کنن ... البته بعدا خود این دوستان به شخصیت های اصلی کتاب تبدیل میشن و نقش بسیار بسیار مهمی را ایفا خواهند کرد ...

خود پندراگن از طریق اول شخص صحبت میکنه که عالیه و داستان دوستاش از طریق سوم شخص مفرد بیان میشه . یه چیزی بگم !؟ با اینکه عاشق کتاباش هستم ، باید گفت الکی طولش داد ! یعنی ... نیازی به شخصیت های زیاد داستان و این همه قلمرو نبود .. میتونست کتابارو جمع و جور تر درست کنه ، نه از این نظر که خلاصه گفتن بهتره یا خسته میشید از طولانی بودن کتابا ! نه اصلا ! کتابا عالی هستن و همه هیجان انگیز و خسته نخواهید شد ! منظورم اینه که کتابای زیاد و این همه شخصیت نیازمند یه پایان بسیار قوی تر هستند ! یه کتاب 100 صفحه ای شاید با چند صفحه تغییر ناگهانی داستان که به صورت اوج هست و پایان را روایت می کنه ، کتاب خوبی به نظر بیاد و همه از پایان راضی باشند ... ولی خب با این همه قدرت های خاص مسافر ها و سنت دین و ناپدید شدن خانوادش و ... من انتظار یه پایان قوی داشتم ، نه ---»

خطر اسپویل : نه که آخرش بیان بگن همه شما روح افراد دیگه ای بودید و بهشت و جهنمیش بکنن و برن تو فضا بگن عه اینجا کجاست و با قدرت مسخره روح های قدیمی بعد از مردن دوباره برگردن و از این حرفا . میدونید چی میگم ؟ این که آخر کار که هزار تا اتفاق غیر قابل توضیح رخ داده تو کتاب ، همش را به مسئله مرگ و روح و جادو و قدرت های برتر و خیر و شر ربط بدید اونم خیلی سریع و عجله ای و خود پندراگن م میگه درست نفهمیده که چی شده ! خود پندراگن هم خیلی راضی نشد از حقایق ! ؛ اینطوری نوشتن خیلی اسونه ! مردم نیاز به پیچش آخر داستان دارند ! مثل آخر دارن شان ( ک.هستان اشباح ) که ترکوند نه پندراگن !


همین دیگه ... این کتابای قشنگ با یک پیچش داستانی و هیجان آخر کتاب ، میتونستند بسیار جالب تر بشوند ... البته پایان داستان اصلا بد نبود و کتاب ها خیلی خوب بودن ! برای همینه که میگم اگر اینطوری میشد دیگه خیلی خیلی خیلی بهتر میشد ! وگرنه شکی در زیبایی کتاب ها نیست ، برای هزارمین بار میگم !!!! فقط خب از اون چیزایی هست که تو ذوقتون ( زوقتون - ذوغطون - ضوقتون - ظوقطون !!!! ) میخوره اخر داستانی ...

قیمت کتابا هم زیاده !! کیفیتشون خوب هست و تقریبا قطور پس قیمت های زیادی هم دارن و مثلا 30 هزارتومن اینا هستن ! البته ما شاء الله کتابای جدید جی کی رولینگ را دیدید !!؟؟ کرم ابریشم و آوای فاخته ... اونا که قیمتاش واقعا سر به فلک کشیده .. 45 !!! ... خلاصه بگذریم ...

همچنین ، باید درباره روان بودن خط سیر هم حرف بزنم . در هر کتاب ، اینا قراره برن تو یه قلمرویی و نجاتش بدن . حالا این که هر کتاب حداقل 500 صفحه هست ، یعنی که داستانا طولانیه و نویسنده باید مراقب باشه که خسته کننده نباشه . خوشبختانه پندراگن معمولا خسته کننده نیست و خب قسمت های ضعف هم داره ولی قالب اصلی داستان خدشه ای نداره . البته یه جاهایی از کتاب ، من فکر کنم تو ترجمه سانسور شده ! میدونید !؟ میشه متوجه شد دیگه . اینش یه کوچولو اذیت میکنه ، که نمیفهمی آیا اتفاقی بین پندراگن و فلانی رخ داده یا نه که الان با هم دوست صمیمی هستن یا نه و خیانت کرده یا نه ؟ این هم نکته ای جالب بود به هر حال !!!

شخصیت مورد علاقه من ؟ آجا هست صد در صد ! واقعا خیلی عالی بود با این که نقش پر رنگی نداشت ... به جز قضیه ایبارا البته ! راستی بگم که سر خریدن کتاب اولش به نام تاجر مرگ ، که سال دوم راهنمایی بودم ، داشتم از کتاب فروشی بیرون میومدم که تو خیابون ولیعصر چرخ اتوبوس ترکید و اتوبوسه وایساد ، یه تیکه که نفهمیدم پیچ فلزی بود یا قسمتی از لاستیک ! خورد توی سر من و سرم بخیه نیاز شد و ... توی راه بیمارستان من هی به مامانم میگفتم کتابارو جا نذاری یه وقت ! بعد از شدت استرس توی بیمارستان جا گذاشت ، همه را مجبور کردم برن پیداش کنن بیارن برام دوباره ! خلاصه خیلی جالب بود


خیلی طولانی شد فکر کنم ! به هر حال پر حرف هستم دیگه .... !! خیلی خوشحال میشم از نظرات مفیدتون که با من به اشتراکشون میگذارید ، امیدوارم حرفایی که زدم به دردتون بخوره ... خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی لطف کردید که وقت گذاشتید و متنم را مطالعه کردید ! از روی دلم میام اینجا حرف میزنم و خلاصه خیلی شادم میکنه ! در نوشتن کتابم هم ناموفق هستم و سخته دعا کنید برام .

اول از همه ممنون بابت نقدهای عالی...
درمورد نقد پندراگن یسری حرفای موافق و ناموافق دارم که بیان کردنشون بیشتر جنبه ی معرفی مجموعه به بقیه داره تا واکاوی کتاب و اینا (آی ام کول )
اول از همه اینکه عملکرد پندراگن تو جلدهای اول و دوم ناامید کننده ست. خوبیش اینه که نویسنده نخواسته شخصیتش رو کامل جلوه بده. دو جلد وابسته به داییشه بعد کم کم رو پای خودش می ایسته.
نویسنده یه جاهایی افتضاح پیش میره، مثلا ذهنتی که جلد پنج به خواننده میده خیلی شبیه جلد دوه. انگار نویسنده چند تا ایده ی ناب برای خودش جمع کرده بعد با زنجریه های اتفاقات تکراری یا کشش بی مورد کسل کننده به هم متصلشون میکنه.
ولی اکثر مواقع واقعا نمیشه کتابو زمین گذاشت، بخصوص صفحات آخر. اصن یجوری که میخوای کتابو ببلعی! این ویژگی تا حدودی مشکل خط قبل رو جبران میکنه و خواننده رو دنبال خودش میکشونه.
شخصا خیلی سخت با بلاهایی که سر دوستای پندراگم اومد کنار اومدم. انگار شخصیت ها اصلا برای انجام دادن همچین کارایی ساخته نشدن. تلاش ناامید کننده نویسنده برای جذاب تر کردن داستان. بخصوص جلد آخر (که تمومش نکردم هنوز )... با اون سر و وضعی که برای پسره درست کرد
با چیزی که درمورد روح و اینا گفتی کاملاااااااااا موافقم نویسنده خواننده رو به یه پایان های غیرقابل پیشبینی و نوین عادت میده بعد میاد جلد ده یه آش شله قلمکار تحویل خواننده میده و همینطور با کش دادنای خرج رو دست خواننده گذار =_=
درضمن دارن شانم خراب کرد -_-



همینا دیگه...
منتظر نقدهای بعدی هستیم