ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

    بینوایان جلد چهارم (ترانه و حماسه)

    • نویسنده کتاب: ویکتور هوگو
    • ژانر: کلاسیک و تاریخی
    • دنبال کننده: 0
    • ایجاد شده در: 2015/10/24
    • امتیاز:
    • کتاب کامل است.
    • دارای خلاصه و کاور
    • نسخه چاپی وجود دارد
    • ترجمه است

    • کتاب اسکن است
    دفتر اول، «ورقی چند ازتاریخ»، از بخش چهارم با عنوان «ماجرای عاشقانه خیابان پلومه (۳۱) و حماسه خیابان سن دنی (۳۲)»، نوعی پانورامای سیاسی فرانسه در سالهای ۱۸۳۱-۱۸۳۲ است. هوگو در این دفتر نظر سیاسی ثاقب ویژه­ای از خود نشان می­دهد که تیزبینی پیامبرگونه­ای است. دفتر دوم به اپونین (۳۳)، دختر اعجاب­انگیز تناردیه، اختصاص دارد که فساد و شرف انسانی در وجودش فراهم آمده و رشته پیوند میان چهره­های داستانی گوناگون است؛ نویسنده به مناسبت زندانی شدن تناردیه و همدستانش، ما را به دنیای زندانها که تصویر نسبتاً گیرایی از آن رسم می­کند، درمی­آورد. سپس، خواننده به خانه عجیب و غریب و مرموز خیابان پلومه وارد می‌شود که ژان والژان و کوزت در آن سکونت دارند. ماریوس در باغ لوکزامبورگ کوزت را همراه مردی که می­پندارد پدر اوست ملاقات می­کند و به یک نظر به وی دل می­بازد. در این عشق، آزرم و حرمت با آتشین­ترین احساسات درآمیخته است. ویکتورهوگو در این مقام با رغبت تمام بر سر این ماجرای عاشقانه بارد و خودپرداخته درنگ می­کند. لیکن رویدادها به شتاب، یکی از پی دیگری، فرا می­رسند: تناردیه، با همدستی بی­خبرانه پسرش، گاوروش، که پدر به زحمت او را بازمی­شناسد، از زندان می­گریزد. ماریوس از پدربزرگ خود، ژیلنورمان، اجازه می­خواهد که با کوزت ازدواج کند و در پاسخ جز سخنان تلخ نمی­شنود و پا به فرار می­نهد؛ در حالی که پیرمرد، درعین نومیدی، بیهویده می­کوشد تا او را بازخواند. ژان والژان، که دل آسوده نیست، عوض کردن مسکن خود را مفید می­شمارد و از این­رو کوزت غیبش می­زند. لیکن ماجراهایی که برای چهره­های داستانی پیش می­آید جنبه فرعی پیدا می­کند، و قهرمان واقعی رمان اکنون مردم شورشی پاریس­اند. این شورش، که از دیرباز مقدمات آن فراهم و برای آن تلاش شده است، به مناسبت برگزاری مراسم تدفین ژنرال لامارک برپا می­شود. هوگو، پس از اظهارنظرهایی چند درباره خلق و روحیه انقلابی پاریس که اندکی پر آب و تاب ولی جوانمردانه است، با موشکافی تمام تابلو کاملی از بلوا رقم می­زند. سنگرها گویی از خاک برمی­دمند؛ از دکانها سلاح و مردان جازم و منضبط بیرون می­آیند. در سنگر کوچه «لوم آرمه» (۳۴) (مرد مسلح)، نزدیک خیابان سن­دنی، چهره­هایی که به دیده هوگو از همه مقبول­ترند یکدیگر را بازمی­یابند و باهم دوستی و برادری دارند. اینان عبارتند از: آنژوالرس با دار و دسته­اش و گاوروش؛ اندکی بعد، ماریوس، که هم بر اثر نومیدی ناشی از گم کردن کوزت و هم به انگیزه عواطف جمهوری­خواهانه­اش، که آن را میراث مقدس پدر می­شمارد، به آنجا کشانیده می­شود؛ سرانجام، ژان والژان که چون به عشق کوزت پی می­برد، دلشکسته می­شود و با این همه مصمم است که ایثارگرانه استقلال این دختر را به او ارزانی دارد. هوگو در بازسازی این بلوا، که آن را به صورت حماسه­ای وصف می­کند، استادانه لحنی بس شریف و والا می­یابد که مایه ایمانی آن خواننده را جلب می­کند. وی، در این مقام، گزارشگری ستودنی جلوه می­نماید که می­تواند توده­ها را بهتر از افراد وصف کند و اعمال را بهتر از عواطف مجسم سازد.






    ویرایش توسط Nari : 2016/09/14 در ساعت 19:07
  1. 4
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •