وای......
چه میتوان گفت جز وای در این ماه، در این ماه سیاه پوش پر مصیبت...
ماه تشنگی و عطش، ماه شرمندگی فرات...
ماه سرهای بی بدن، بدن های بی کفن....
ماه غارت، ماه خیمه های سوخته، انگشت و انگشتر،گوش و گوشواره، ماه تازیانه، سیلی، ناسزا، زنجیر و خرابه....
ماه وهب، تازه داماد مصلوب...
قاسم کفن پوش، زیر سم اسب...
سپر عمو شدن...
ماه اربا اربا شدن شاهزاده...
ماه شش ماهه و سه شعبه...
ماه سقای تشنه، ماه علمدار بی دست، ماه چشم و تیر، سر و عمود آهنین....
ماه حسین، پیراهن کهنه، ماه تنهایی، هل من ناصر....
و جلس علی صدر الحسین، ماه خنجر و حنجر، سر و تنور، نی و لب حسین، قرآن روی نی
ماه ریختن خون خدا، ماه گریه های فاطمه، ماه عزای جن و انس
هیچ...هیچ نمیتوان گفت در میان این همه مصیبت جز وای....