ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





صفحه 2 از 4 نخست 1 2 3 4 آخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 31

موضوع: شاعرانه

  1. #1
    تاریخ عضویت
    2015/04/29
    محل سکونت
    یه جای خوب...
    نوشته‌ها
    220
    امتیاز
    1,587
    شهرت
    0
    1,150
    تیم فنی رادیو

    Red face شاعرانه

    بسم الله الرحمن الرحیم
    سلام بچه اینجا یه پیشنهاد جدید و
    جالب دارم !
    خب به کار تازه میخواییم اینجا باهم انجام بدیم

    هرکس شعری رو که بهش علاقه داره وفکر میکنه حرف خاصی برای گفتن داره اینجا میذاره بعد باهم در موردش حرف میزنیم مفهومش رو براهم تعبیر میکنیم وپیام ها و راز های اشعار رو کشف می کنیم

    اشعارخودتون رو هم میتونید بذارید تا در موردش حرف بزنیم و نظر بدیم وحتی به هم کمک کنیم که بهترش کنیم ولی از اصل موضوع دور نشیم اینجا قراره مفهوم پنهان در اشعار کشف بشن اونهم توسط شما!




    - - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

    با یه شعر آشنا وزیبا شروع میکنم از شیخ بهائی :

    تا کی به تمنای وصال تو یگانه
    اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
    خواهد که سرآید غم هجران تو یا نه
    ای تیره غمت را دل عشاق نشانه
    جمعی به تو مشغول و تو غایب زمیانه
    رفتم به در صومعه عابد و زاهد

    دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد
    در میکده رهبانم و در صومعه عابد
    گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
    یعنی که تو را می طلبم خانه به خانه
    روزی که برفتند حریفان پی هر کار
    زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار
    من یار طلب کردم و او جلوه گه یار
    حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار
    او خانه همی جوید و من صاحب خانه
    هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو
    هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو
    در میکده و دیر که جانانه تویی تو
    مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو

    مقصود توییکعبه و بتخانه بهانه

    بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید
    پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید
    عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید
    یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید
    دیوانه منم ..من که روم خانه به خانه
    عاقل به قوانین خرد راه تو پوید
    دیوانه برون از همه آئین تو جوید
    تا غنچهء بشکفتهء این باغ که بوید
    هر کس به بهانی صفت حمد تو گوید
    بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه
    بیچاره بهایی که دلش زار غم توست
    هر چند که عاصی است ز خیل خدم توست
    امید وی از عاطفت دم به دم توست
    تقصیر "خیالی" به امید کرم توست
    یعنی که گنه را به از این نیست بهانه
    ویرایش توسط skghkhm : 2015/09/04 در ساعت 22:06
    قسم به روز در آن هنگام كه آفتاب برآید (و همه جا رافراگیرد)،

    و سوگند به شب در آن هنگام كه آرام گیرد،

    كه خداوند هرگز تو را وانگذاشته ....


    (سوره ی ضحی_قرآن کریم)
  2. #11
    تاریخ عضویت
    2015/04/29
    محل سکونت
    یه جای خوب...
    نوشته‌ها
    220
    امتیاز
    1,587
    شهرت
    0
    1,150
    تیم فنی رادیو
    گرت چو نوح نبی صبر هست در غم طوفان
    بلا بگردد و کام هزار ساله برآید
    (حافظ)
    اندر احوالات صبر واعتماد به خدا....
    قسم به روز در آن هنگام كه آفتاب برآید (و همه جا رافراگیرد)،

    و سوگند به شب در آن هنگام كه آرام گیرد،

    كه خداوند هرگز تو را وانگذاشته ....


    (سوره ی ضحی_قرآن کریم)
  3. #12
    تاریخ عضویت
    2015/04/29
    محل سکونت
    یه جای خوب...
    نوشته‌ها
    220
    امتیاز
    1,587
    شهرت
    0
    1,150
    تیم فنی رادیو
    ماه من غصه چرا ؟؟؟
    آسمان را بنگر،
    که هنوز، بعد صدها شب و روز
    مثل آن روز نخست، گرم و آبی و پر از مهر به ما می خندد
    یا زمینی را که،
    دلش از سردی شبهای خزان نه شکست و نه گرفت
    بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید
    و در آغاز بهار، دشتی از یاس سپید، زیر پاهامان ریخت
    تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست ماه من غصه چرا؟؟
    تو مرا داری و من هر شب و روز، آرزویم همه خوشبختی توست
    ماه من، دل به غم دادن و از یأس سخنها گفتن
    کار آنهایی نیست که خدا را دارند
    ماه من، غم و اندوه اگر هم روزی، مثل باران بارید
    یا دل شیشه ای ات از لب پنجره عشق، زمین خورد و شکست
    با نگاهت به خدا چتر شادی وا کن
    و بگو با دل خود که خدا هست، خدا هست
    او همانیست که در تارترین لحظه شب، راه نورانی امید نشانم می داد
    او همانیست که هر لحظه دلش میخواهد همه زندگی ام، غرق شادی باشدماه من...
    غصه اگر هست بگو تا باشد
    معنی خوشبختی، بودن اندوه است
    اینهمه غصه و غم، اینهمه شادی و شور
    چه بخواهی و چه نه ،میوه یک باغند
    همه را با هم و با عشق بچین، ولی از یاد مبر
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا
    و در آن باز کسی می خواند
    که خدا هست
    خدا هست
    خدا هست
    (قیصر امین پور)
    ویرایش توسط skghkhm : 2015/09/22 در ساعت 19:07
    قسم به روز در آن هنگام كه آفتاب برآید (و همه جا رافراگیرد)،

    و سوگند به شب در آن هنگام كه آرام گیرد،

    كه خداوند هرگز تو را وانگذاشته ....


    (سوره ی ضحی_قرآن کریم)
  4. #13
    تاریخ عضویت
    2015/04/29
    محل سکونت
    یه جای خوب...
    نوشته‌ها
    220
    امتیاز
    1,587
    شهرت
    0
    1,150
    تیم فنی رادیو

    در وجود تو جود را دیدم
    جلوه های سجود را دیدم

    تشنه بودم تو را صدا زدم و
    مهربانی رود را دیدم

    در نگاه تو فصل بارانِ
    آسمان کبود را دیدم

    تو جواد الائمه ای حتی
    در نبود تو بود را دیدم

    دست هایت سخاوت محض است
    با تو الطاف زود را دیدم

    با نگاهی به آسمان بلند
    پیش پایت قعود را دیدم

    حضرت عشق دست جود خدا
    یا علی اکبر (ع)امام رضا(ع)

    دل شکسته دعا که میخواهد
    گریه ی بیصدا که میخواهد

    گریه کردن برای تو خوب است
    ور نه این گریه را که میخواهد؟



    حرمت را خدا به عالم داد
    تا ببیند شفا که میخواهد؟

    از روی گنبد تو جار زدند
    فیض بی انتها که میخواهد؟

    تا زمین، کاظمین را دارد
    جنت کبریا که میخواهد؟

    من گدای دخیل تا ابدم
    راه باب الجواد را بلدم

    چشم هایت همین که تر میشد
    خون لب هات بیشتر میشد

    همسرت هم سرت بلا آورد
    هم برای تو درد سر میشد

    کف زدن ها عذاب میدادند
    نفسی را که مختصر میشد

    شک ندارم که استخوانت سوخت
    بدنت داشت شعله ور میشد

    کاش جای صدای بی اثرت
    زهر جانسوز بی اثر میشد

    صورتت روی خاک و در نظرت
    یاد گودال جلوه گر میشد:

    در سر بامی و سر تو نرفت
    چکمه ای روی پیکر تو نرفت

    آسمانی به خاک و خون که تپید
    رنگ خون شد محاسن خورشید

    با ته نیزه پیکرت برگشت
    خواهرت داشت صحنه را می دید

    دستی آمد که پیرهن ببرد
    دستی آمد به موش پنجه کشید

    خنجری آمد و زبانم لال
    سخنش را چه ظالمانه برید

    لاطمات الخدود یک طرف و
    آن طرف شمر داشت میخندید

    بعداز آن ضربه ی دوازدهم
    بدنی مثل بید میلرزید

    خواهرش ناله زد ولیک چه سود
    خنجر شمر کاش کهنه نبود

    )مسعود اصلانی)


    قسم به روز در آن هنگام كه آفتاب برآید (و همه جا رافراگیرد)،

    و سوگند به شب در آن هنگام كه آرام گیرد،

    كه خداوند هرگز تو را وانگذاشته ....


    (سوره ی ضحی_قرآن کریم)
  5. #14
    تاریخ عضویت
    2015/04/29
    محل سکونت
    یه جای خوب...
    نوشته‌ها
    220
    امتیاز
    1,587
    شهرت
    0
    1,150
    تیم فنی رادیو
    سرخوش ز سبوی غم پنهــانی خویشم
    چون زلف تــو سرگرم پریشانی خویشم
    در بـزم وصـال تـو نگــــویـم زکم و بیـش
    چون آینه خـو کرده بـه حیرانی خویشم
    لـب بـاز نکـردم به خـــروشـی و فغـانی
    مـن محـرم راز دل طـــوفــانـی خویشم
    یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی
    عمری است پشیمان زپشیمانی خویشم
    از شــوق شکرخند لبـش جــان نسپـردم
    شرمنـده جانـان ز گـــران جانـی خویشم
    بشکسته ‌تر ازخویش ندیدم به همه عمر
    افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم
    هر چند " امین " ، بسته ی دنیا نیم اما
    دلبسته ی یاران ....
    (سید علی حسینی خامنه ای)
    قسم به روز در آن هنگام كه آفتاب برآید (و همه جا رافراگیرد)،

    و سوگند به شب در آن هنگام كه آرام گیرد،

    كه خداوند هرگز تو را وانگذاشته ....


    (سوره ی ضحی_قرآن کریم)
  6. #15
    تاریخ عضویت
    2015/02/20
    محل سکونت
    قصر آرالوئن
    نوشته‌ها
    125
    امتیاز
    871
    شهرت
    0
    1,000
    کاربر انجمن
    نقل قول نوشته اصلی توسط skghkhm نمایش پست ها
    سرخوش ز سبوی غم پنهــانی خویشم
    چون زلف تــو سرگرم پریشانی خویشم
    در بـزم وصـال تـو نگــــویـم زکم و بیـش
    چون آینه خـو کرده بـه حیرانی خویشم
    لـب بـاز نکـردم به خـــروشـی و فغـانی
    مـن محـرم راز دل طـــوفــانـی خویشم
    یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی
    عمری است پشیمان زپشیمانی خویشم
    از شــوق شکرخند لبـش جــان نسپـردم
    شرمنـده جانـان ز گـــران جانـی خویشم
    بشکسته ‌تر ازخویش ندیدم به همه عمر
    افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم
    هر چند " امین " ، بسته ی دنیا نیم اما
    دلبسته ی یاران ....
    (سید علی حسینی خامنه ای)

    ... خراسانی خویشم!

    واقعا خیلی لطیف و شاعرانه بود! پره احساس و حس خوب!... مرسی از سلام جون من به شخصه خیلی از این شعرا خوشم اومد و دارم حفظشون می کنم !

    اینم شعر من:

    روزها فکر من این است و همه شب سخنم
    که چرا غافل از احوال
    دل خویشتنم
    از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود؟
    به کجا می روم آخر ننمایی وطنم؟
    مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا؟
    یا چه بود است مراد وی از این ساختم
    مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاکــــــــــــــــــــــ ـ...
    دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم

    ....

    «مولانا»
    [CENTER][SIZE=4]
    [/SIZE]
    [SIZE=4][FONT=Arial][COLOR=#000000][B]در این ساعات [COLOR=Red][COLOR=Silver]شلوغ[/COLOR] [/COLOR]زندگی[/B][/COLOR][/FONT][FONT=Arial][COLOR=#000000]
    [B]در این انبوه [COLOR=Silver]رفت و آمد[/COLOR] های پی در پی[/B]
    [B]در این سرعت بی درنگ [COLOR=Silver]ثانیه ها[/COLOR][/B]
    [B][COLOR=Red]تو[/COLOR] یک [COLOR=Silver]مکث[/COLOR] عاشقانه ای...[COLOR=Red]!!!

    [/COLOR][/B][/COLOR][/FONT][/SIZE][IMG]http://up.hammihan.com/img/userupload_2013_19690311271403811598.2912.gif[/IMG]
    [/CENTER]
  7. #16
    تاریخ عضویت
    2015/04/29
    محل سکونت
    یه جای خوب...
    نوشته‌ها
    220
    امتیاز
    1,587
    شهرت
    0
    1,150
    تیم فنی رادیو
    بين نماز ، وقت دعا گريه می كني
    با هر بهانه در همه جا گريه می كني
    در التهاب آهِ خودت آب می شوی
    میسوزی و بدون صدا گريه می كنی
    هر چند زهر قلب تو را پاره پاره كرد
    اما به ياد كرب و بلا گريه می كنی
    اصلاً خود تو كرب و بلای مجسّمی
    وقتی برای خون خدا گريه می كنی
    آب خوش از گلوی تو پايين نمی رود
    با ناله های وا عطشا گريه می كنی
    با ياد روزهای اسارت چه می كشی ؟
    هر شب بدون چون و چرا گريه می كنی
    با ياد زلفِ خونی مردان نی سوار
    هر صبح با نسيم صبا گريه می كنی
    هم پای نيزه ها همه جا گريه كرده ای
    هم با تمام مرثيه ها گريه می كنی
    ديگر بس است، چشم ترت درد می كند
    از بس كه غرق اشك عزا گريه می كنی
    (شاعر : یوسف رحیمی)



    امام محمدباقر (ع) فرزند امام سجاد ونواده ی حضرت حسین علیهما السلام است. این امام همام در حادثه ی کربلا کودکی بود که جنایات هولناک طرفداران بی ریشه ی بنی امیه را شاهد شد. فعالیت علمی ودینی امام محمد باقر علیه السلام باعث شد تشنگان علم از تمام اکناف سرزمین های اسلامی در محضرش گرد ایند. جالب است بدانید که امام برغم این همه فعالیت علمی ، امور منزل وباغ و کسب وکارشان را شخصا بر عهده داشتند . برابر برخی روایات حضرت درگرمای تابستان چنان کار می کرد که عرق برپیشانی مبارکش می نشست. به هر حال ،کور دلان اموی ،این تابش نور الهی را بر نتافتند وکمر به قتل این نمونه ی اعلای انسانیت زدند. به دستور هشام بن عبدالملک ، در هفتم ذی الحجه ی 114 قمری امام محمد باقر (ع) مسموم ودرکنار قبر امام حسن علیه السلام دربقیع دفن شد.
    قسم به روز در آن هنگام كه آفتاب برآید (و همه جا رافراگیرد)،

    و سوگند به شب در آن هنگام كه آرام گیرد،

    كه خداوند هرگز تو را وانگذاشته ....


    (سوره ی ضحی_قرآن کریم)
  8. #17
    تاریخ عضویت
    2015/04/29
    محل سکونت
    یه جای خوب...
    نوشته‌ها
    220
    امتیاز
    1,587
    شهرت
    0
    1,150
    تیم فنی رادیو
    تقديم به همسران جامانده ي حاجي هاي شهيد:
    .
    چمدان را كه جمع مي كرديم، هركسي يك نفس دعا ميخواست
    پسرت عاقبت به خيري و ، دخترت اذن كربلا مي خواست
    .
    اسم ها را نوشته بودي تا، هييچ قولي ز خاطرت نرود
    مرد همسايه شيميايي بود، همسرش وعده ي شفا مي خواست
    .
    من كه اين سالها قدم به قدم، پا به پاي تو زندگي كردم
    در خيالم دمي نمي گنجيد، که دل دشمنان چه ها مي خواست
    .
    تو شهادت مقدرت بوده، گرچه از جنگ زنده برگشتي
    ملك الموت از همان اول، قبض روح تو را مِنا مي خواست
    .
    عصر روز گذشته در عرفات، یک مناجات عاشقانه و زیبا
    من نمی دانم چرا شدم تنها و خدا هم فقط تو را مي خواست؟!
    .
    ما دوتن هر دو هم قدم بوديم، لحظه لحظه كنار هم بوديم
    كاش با هم عروج ميكرديم، كاش مي شد....
    اگر
    خدا
    مي خواست....
    قسم به روز در آن هنگام كه آفتاب برآید (و همه جا رافراگیرد)،

    و سوگند به شب در آن هنگام كه آرام گیرد،

    كه خداوند هرگز تو را وانگذاشته ....


    (سوره ی ضحی_قرآن کریم)
  9. #18
    تاریخ عضویت
    2015/04/29
    محل سکونت
    یه جای خوب...
    نوشته‌ها
    220
    امتیاز
    1,587
    شهرت
    0
    1,150
    تیم فنی رادیو


    یاحبیب الباکین
    انگار همین دیروز بود

    خانه پیرزن ته کوچه

    پشت یک تیر برق چوبی بود

    پشت فریاد های گل کوچک

    واقعا روزهای خوبی بود

    پیرزن هر دوشنبه بعد از ظهر

    منتظر بود در زدن ها را

    دم در می نشست و با لبخند

    جفت می کرد آمدن ها را

    روضه خوان محله می آمد

    میرزا با دوچرخه آهسته

    مثل هر هفته باز خیلی دیر

    مثل هر هفته سینه اش خسته

    "ای شه تشنه لب سلام علیک"

    ای شه تشنه لب...چه آوازی

    زیر و بم های گوشه ء دشتی

    شعرهای وصال شیرازی

    می نشستیم گوشهء مجلس

    با همان شور و اشتیاقی که...

    چقدر خوب یاد من مانده

    در و دیوار آن اتاقی که -

    یک طرف جملهء"خوش آمده اید

    به عزای حسین"بر دیوار

    آن طرف عکس کعبه می گردد

    دور تا دور این اتاق انگار

    گوشه گوشه چه محشری برپاست

    توی این خانهء چهل متری

    گوش کن! دم گرفته با گریه

    به سر و سینه می زند کتری

    عطر پر رنگ چایی روضه

    زیر و رو کرده خانهء اورا

    چقدر ناگهان هوس کردم

    طعم آن چای قند پهلو را

    تا که یک روز در حوالی مهر

    روی آن برگ های رنگا رنگ

    با تمام وجود راهی کرد

    پسری را که برنگشت از جنگ

    هی دوشنبه دوشنبه رد شد و باز

    پستچی نامه از عزیز نداشت

    کاشکی آن دوشنبهء آخر

    روضهء میرزا گریز نداشت

    پیرزن قطره قطره باران شد

    کمی از خاک کربلا در مشت

    السلام و علیک گفت و سپس

    روضهء قتلگاه اورا کشت

    تاهمیشه نمی برم از یاد

    روضهء آن سپید گیسو را

    سالیانی است آرزو دارم

    کربلای نرفتهء او را

    سیدحمیدرضابرقعی

    ویرایش توسط skghkhm : 2015/10/23 در ساعت 17:33
    قسم به روز در آن هنگام كه آفتاب برآید (و همه جا رافراگیرد)،

    و سوگند به شب در آن هنگام كه آرام گیرد،

    كه خداوند هرگز تو را وانگذاشته ....


    (سوره ی ضحی_قرآن کریم)
  10. #19
    تاریخ عضویت
    2015/04/29
    محل سکونت
    یه جای خوب...
    نوشته‌ها
    220
    امتیاز
    1,587
    شهرت
    0
    1,150
    تیم فنی رادیو
    یاحبیب الباکین
    صدا آری صدا جان جهان را زیرو رو می کرد
    پیمبر در همه عمر آن صدا را جستجو می کرد
    نفس های خودش بود آن صدای با طمأنینه
    صدایی که شب معراج با او گفتگو می کرد
    نمی دانم چرا اما پیمبر بعد معراجش
    عبای مرتضی را بیشتر از پیش بو می کرد
    خدا که خلقت می کرد دنیا را همان موقع
    علی در مسجد حنانه کفشش را رفو می کرد
    نفهمیدیم مولا را... نفهمیدیم بعد از جنگ
    علی شمشیر را با اشک هایش شست و شو می کرد
    اگر او یازده تن را به جای خود نمی آورد
    چگونه با نبود او زمین یک عمر خو می کرد
    یاعلی مدد

    (سیدحمیدرضا برقعی)
    ویرایش توسط skghkhm : 2015/11/03 در ساعت 13:38
    قسم به روز در آن هنگام كه آفتاب برآید (و همه جا رافراگیرد)،

    و سوگند به شب در آن هنگام كه آرام گیرد،

    كه خداوند هرگز تو را وانگذاشته ....


    (سوره ی ضحی_قرآن کریم)
  11. #20
    تاریخ عضویت
    2015/04/29
    محل سکونت
    یه جای خوب...
    نوشته‌ها
    220
    امتیاز
    1,587
    شهرت
    0
    1,150
    تیم فنی رادیو
    شاعر :مریم حقیقت


    وقتی که عشق در دل طوفان غروب کرد
    خورشید درهجوم زمستان غروب کرد
    در خود شکست وسعت لبریز آسمان
    در ابرهای یخ زده باران غروب کرد
    زخمی عمیق در دل تاریخ زنده شد
    در دست های معجزه درمان غروب کرد
    تا وحی آخرین خدا را کفن کنند
    یاد غدیر و موسم پیمان غروب کرد
    در ذهن های یخ زده ی قوم صد نقاب
    شبکوچه های عطر خوش نان غروب کرد
    شبکوچه های غربت ِ مرد ودخیل چاه
    غمناله های حضرت انسان غروب کرد
    فرقی به خون نشست که در کوفه پیش از این
    با ژرفنای فزتُ باایمان غروب کرد
    گویا هنوز در دل این شهر جاری است
    داغ دلی شکسته که پنهان غروب کرد
    بانوی آبهای جهان در تب عطش
    پهلوی زخمهای فراوان غروب کرد
    ذهن بشر به خون وجگر تیر بسته بود
    یعنی که باز جلوه ی قرآن غروب کرد
    بادی وزید جهل به طوفان نشسته بود
    رود از مسیر خشک بیابان غروب کرد
    در هم شکست ساقه ی ترد جوانه را
    گل در هجوم خار مغیلان غروب کرد
    آتش ذوباره بر بدن یاش شعله زد
    لیلا دوباره از غم هجران غروب کرد
    این سو نشسته حنجر شش ماهه ای به خون
    آن سو رسول ثانی ِ میدان غروب کرد
    دستان سرو از طپش افتاد ومشک مرد!
    گل در مشام سبز درختان غروب کرد
    پیراهنی به باد نشست وسری به خون
    عطری به سمت غربت کنعان غروب کرد
    از خیمه های غرق عطش نا له می وزید
    زنجیر روی زخم اسیران غروب کرد
    تب دار لحظه های عظیم حماسه بود
    چشمی که در عزای شهیدان غروب کرد
    خون شد دلی که مادر شبهای سجده بود
    بانوی مهد حادثه - ایران - غروب کرد
    تو فاتح تمامی دلهای عاشقی
    سجاده ای که در شب زندان طلوع کرد
    سوز صدای منتشر خون به قرن ها
    وقتی که عشق در دل طوفان طلوع کرد
    آن شب تبی تو را ز شهادت دریغ داشت
    تا در نگاه سبز تو عرفان طلوع کرد
    فردا امامت دو جهان سهم دست توست
    یعنی چهار خم به شبستان طلوع کرد

    ((شهادت امام سجاد ، زینت عبادت کنندگان
    تسلیت باد))
    قسم به روز در آن هنگام كه آفتاب برآید (و همه جا رافراگیرد)،

    و سوگند به شب در آن هنگام كه آرام گیرد،

    كه خداوند هرگز تو را وانگذاشته ....


    (سوره ی ضحی_قرآن کریم)
صفحه 2 از 4 نخست 1 2 3 4 آخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 31

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •