ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    تاریخ عضویت
    2015/06/28
    محل سکونت
    In the world of books...
    نوشته‌ها
    201
    امتیاز
    3,174
    شهرت
    0
    375
    کاربر انجمن

    داستان کوتاه استاد و دانشجو

    روزی دو دانشجو از استاد خود پرسیدند: استاد اصولا منطق چیست؟
    معلم کمی فکر کرد و جواب داد : گوش کنید ، مثالی می زنم ، دو مرد - پیش من می آیند. یکی تمیز ودیگری کثیف من به آن ها پیشنهاد می کنم حمام کنند.
    شما فکر می کنید ، کدام یک این کار را انجام دهند ؟
    هردو شاگرد یک زبان جواب دادند : خوب مسلما کثیفه !
    معلم گفت : نه ، تمیزه . چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدرآن را نمی داند.
    پس چه کسی حمام می کند ؟
    حالا پسرها می گویند : تمیزه !
    معلم جواب داد : نه ، کثیفه ، چون او به حمام احتیاج دارد.وباز پرسید :
    خوب ، پس کدامیک از مهمانان من حمام می کنند ؟
    یک بار دیگر شاگردها گفتند : کثیفه !
    معلم دوباره گفت : اما نه ، البته که هر دو ! تمیزه به حمام عادت دارد و
    کثیفه به حمام احتیاج دارد. خوب بالاخره کی حمام می گیرد ؟
    بچه ها با سر درگمی جواب دادند : هر دو !
    معلم بار دیگر توضیح می دهد : نه ، هیچ کدام ! چون کثیفه به حمام
    عادت ندارد و تمیزه هم نیازی به حمام کردن ندارد!
    شاگردان با اعتراض گفتند : بله درسته ، ولی ما چطور می توانیم
    تشخیص دهیم ؟هر بار شما یک چیزی را می گویید و هر دفعه هم درست است
    معلم در پاسخ گفت : خوب پس متوجه شدید

    این یعنی: منطق ! و از دیدگاه هر کس متفاوت است.



    پ.ن: این داستانو من ننوشتما!
    ویرایش توسط Samara : 2015/08/15 در ساعت 18:13
    [CENTER][COLOR=#40E0D0][FONT=times new roman]_______________________________________[/FONT][/COLOR][COLOR=#ff0000]

    [B]
    ...Nothing is not more enjoyable than horror [/B][/COLOR]
    [FONT=times new roman][SIZE=5][COLOR=#ff0000]
    [/COLOR][/SIZE][/FONT][COLOR=#ff0000][B]!...As long as for the someone else

    [/B][/COLOR][COLOR=#40E0D0][FONT=times new roman]________________________________________[/FONT][/COLOR][FONT=times new roman][SIZE=5]

    [/SIZE][/FONT]
    [FONT=times new roman][SIZE=5]
    [/SIZE][/FONT][/CENTER]
  2. #2
    تاریخ عضویت
    2012/08/21
    محل سکونت
    ...
    نوشته‌ها
    404
    امتیاز
    7,066
    شهرت
    0
    2,567
    مدیر ارشد
    جالب بودش...ولی هم قبولش دارم هم نه...میشه ب اسم منطق قبولش کرد...ولی میشه بهش گفت زاویه ی دید...میشه منطق رو یه اصل ثابت تصور کرد...از طرف دیگه کار صحیح میتونه یه اصل باشه و منطق شوه های مختلف نگرش ما به یک موضوع رو نشون بده...
    در پس هر تاریکی نوریست ، نوید روشنایی

    آنگاه که سرنوشتم تغییر کند

    من آن را دوباره خواهم ساخت ؛ با قدرتم

    چرا که قدرت از آن من است

    آنگاه که درهای سرنوشت بسته شوند

    تنها من محرم خواهم بود

    ای دست های ناپیدای سرنوشت

    من شمارا به مبارزه میطلبم
  3. #3
    تاریخ عضویت
    2013/08/23
    محل سکونت
    تهران
    نوشته‌ها
    495
    امتیاز
    97,773
    شهرت
    8
    3,651
    مدیر تایپ و اسکن
    اتفاقا به نظر من واقعا تعریف درستی برای منطق بوده...
    تو بحثای منطقی همیشه مواقعی هست که هیچ کدوم از دو طرف کوتاه نمیان و فکر میکنن طرف مقابل حرف های غیر منظقی میزنه در حالی که فقط منطق‌ها فرق می‌کنه، عقل یکی میگه یه روش درسته و عقل بعدی مخالفه... به دلایل خودشون.
    باتشکر متن زیباتون!
    ...though the truth me vary, this ship will carry out body safe to shore

    little talks - the monsters and men
  4. #4
    تاریخ عضویت
    2014/09/12
    محل سکونت
    اصفهان شهر زیبای خدا...
    نوشته‌ها
    255
    امتیاز
    5,323
    شهرت
    0
    1,249
    گرافیست
    قشنگ بود
    منطق هر کس نسبت به زاویه ی دیدش هست
    و در یه سری بحثایی زاویه دید طرف می شه منطق نه منطق زاویه دید...
    به احترام آرزو های بر باد رفته ام سکوت می کنم
    بلند تر از فریاد


    زنده باد زندگی پیشتاز
  5. #5
    تاریخ عضویت
    2015/10/18
    محل سکونت
    زیر بلیط خدا
    نوشته‌ها
    32
    امتیاز
    3,984
    شهرت
    0
    146
    کاربر انجمن
    راستش دو خط آخرو نگرفتم دقیق اما قشنگ بود و دلیلش درست.


    میشه اون کثیفه رو از دسترس لیلا دور کنی...آخه میندازتش تو ماشی لباس شویی...شرمنده من بگم که اگه با مهمون بد برخورد کرد نگین چرا؟؟؟
    [CENTER][SIZE=6][COLOR=#a52a2a]هو الجمیل[/COLOR]
    به[COLOR=#a52a2a] مجنون [/COLOR]گفتند:قرآن بخوان!
    خواند:
    سبحان الذی اسری بعبده لیلاً[COLOR=#a52a2a]...لیلا...لیلا[/COLOR][/SIZE]
    [/CENTER]
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 87
    آخرین نوشته: 2018/07/29, 18:09
  2. داستان کوتاه ستاره ها خاموشند
    توسط Harir-Silk در انجمن داستان کوتاه
    پاسخ: 10
    آخرین نوشته: 2016/12/08, 15:34
  3. گل زمستانی [داستان کوتاه]
    توسط بوف در انجمن داستان کوتاه
    پاسخ: 6
    آخرین نوشته: 2016/11/07, 20:48
  4. پاسخ: 20
    آخرین نوشته: 2015/06/24, 00:38

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •