خوب. این فصل رو هم خوندم و ایراد شاخصی نداشت فقط داخل تاریخ ازدواج بیل و فلور یه حواس پرتی کردی و به شکل یه نیم سوتی در اومده. زدی سال 1397
و اینکه یه هشدار. داری وارد بازی خطرناکی میشی. روند داستان با توجه به محیطی که درست کردی توش به همون روابط احساسی ختم میشه که خوب نیست. و این همون ایراد اساسی خود خانم رولینگ و بیشمار فن فیکشن نویسه دیگس که به سرعت روابط رو شکل میدن. اگه میخواید به داستان لطمه وارد نشه از جزئیات عروسی و این جور چیز ها کم کنید. حتما لازم نیست چنین جزئیاتی طرح بشه. خواننده به یه چیز جدید احتیاج داره. محیط جدیدی رو میخواد. و وقثتی این ها رو میخونه علاوه بر اون احساس کسالت و خستگی خیلی سریع ادامه ی داستان رو میفهمه و ممکنه کار حتی به جایی برسه که کلا بیخیال خوندن ادامش بشه.می دونید منظورم چیه.
و یه چیز دیگه. چرا شما اینقدر از فن های قبلی الگو برداری کردید؟ الآن برای اینکه یک فن فیکشن جدید ازش استقبال بشه نیاز به نو آوری های زیادیه که ما به غیر از بخش توماس و ایدن در هیچ جای دیگه ی داستان که مربوط به محور اصلی داستان باشه،یعنی هری و بقیه نیستیم. محیطی قدیمی،شخصیت هایی قدیمی،اتفاقات قدیمی وتکراری. انگار داری یه فیلمی که صد بار دیدیش رو دوباره میبینی با یک سری جلوه های ویژه که یکمی این وسط سر آدم رو گرم میکنه. دوست عزیز،نو آوری داشته باشید. ما همه این ها رو تو فن های قبلی خوندیم. و به طرز بدی همون فن های قبلی هم مثل فن های قبل خودشون بودن. اگه میخواید از فنتون استقبال بشه باید محیط جدیدی رو طراحی کنید. همون طور که الآن خیلی وقته از زمان فن فیکشن نویسی گذشته ما هم باید این فاصله ها رو رعایت کنیم. مردم اگه میخواستن همون محیط های قدیمی رو نگاه کنن که فن های ما رو نمیخوندن! نه ماهایی که اصلا شناخته شده نیستیم ومعلوم نیست چطوریه فن هامون.می رفتن فن های بست ویزارد و بقیه رو دوباره میخوندن. ولی الآن خواننده ها دنبال یه چیز جدیدن. یک محیط جدید با قوانین جدید و شخصیت ها و احساسات جدید و اتفاقات جدید. اینه که اون ها رو جذب فن های جدید می کنه. نو آور باشید دوست عزیز. باید ویرایش بکنید؟ عیبی نداره.. دوباره بنویسید. بنویسید تا خود مردم صداشون در بیاد. قلب هاشونو از هیجان از جا در بیارید. کاری کنید که وقتی متنو میخونن آرامش نداشته باشن. غیر قابل پیش بینی باشید. این همونیه که مردم رو جذب داستانتون میکنه. نو آوری در ایده ها. ایده هایی خلاقانه و جذاب.
برای مثال فن من ،تجارت مرگ با وجود بیشمار مشکلاتی که داشت ازش استقبال شد. به نظر شما دلیلش چیه؟ نثرش؟!
بیخیال داغونه اون. دلیلش ایده های جدیده. محیط جدیده که باوجود دارک بودن خواننده رو جذب کرده. با وجود دارک بودن برای خواننده همچنان امید گذاشته. مرد م قبلا فن هایی درباره ی اینکه هری یه جادوگر سیاه و اینجور چرت و پرتا خونده بودن. ولی اون فن ها از قوانین پوچ وبچگانه ای طبعیت می کردن. اتفاقاتی که هیچ ریشه ی منطقی نداشت. ولی حداقل من به این باور رسیدم که تونستم دلایل منطقی برای اتفاقات اصلی داستان بنویسم. دلایلی که خواننده رو راضی میکنه و منتظر کتاب دوم میذاره . نو آور باشید دوست عزیز و شما بهتون قول میدم شاهد بیشترین آمار دانلود کتابتون خواهید بود.