ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





صفحه 1 از 3 1 2 3 آخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 23
  1. #1
    تاریخ عضویت
    2012/02/07
    محل سکونت
    شیراز
    نوشته‌ها
    1,534
    امتیاز
    64,504
    شهرت
    0
    7,570
    رئیس پليس سایت

    کودکی هشت ساله،به قدمت آدم،به قدمت حوا

    با سلام


    پدر بزرگم عاقد بود. من هم دوسال بود پا به مدرسه گذاشته بودم. مادرم می گفت در چشمانت برق شیطنت است. واقعا هم بود. هیچوقت آرام و قرار نداشتم. یک روز به خانه ی پدربزرگ رفتیم اواسط بعد از ظهر بود.
    پدربزرگم به درون اتاق رفت. من هم کنجکاو شدم. به دنبالش رفتم. دفتر بزرگی را برداشت ، بازش کرد و بر روی میز گذاشت.
    شناسنامه ای را از ناکجا آبادی که به چشمانم نیامده بود برداشت و شروع به نوشتن کرد.کنجکاوی مرا به مبل کنار دست او کشاند.
    ساکت نشستم و تماشا کردم.
    خودنویس بر روی کاغذ می رقصید می نوشت:
    مریم حجازی...1362...
    نمی دانم آن لحظه زمزمه ی پیر پدربزرگم بود یا خش خش رقص قلم بر کاغذ که مرا آرام کرد.
    شاید هم دیدن این که این دو چه راحت و چه زیبا پیوند می دهند دختر و پسری را.
    پیوندی به قدمت آدم
    به قدمت حوا
    نمی دانم کدام یک آتش درونم را زیر خاکستر برد.انگار من هم به قدمت پیوند میان زن و مرد شده بودم.
    صبر و آرامش همچو نسیمی روح بخش در وجودم می وزید.
    چند ساعت...
    چند ساعت به تماشا نشستم.
    به تماشای ثبت شدن یکی دو پیوند.
    گوش فرا می دادم به خش خش قلمی که روی کاغذ می رقصید و آواز می خواند.گوش فرا می دادم به زمزمه ی کهن سالی که همراه با قلمش می خواند...
    مریم حجازی...علی محمدی...
    ساعت ها گوش دادم و تماشا کردم تا اینکه پدربزرگم دست از قلم برکشید و دفتر پیوند آدمیان را بست.
    پدربزرگم رفت...اما من ، کودکی هشت ساله ، هنوز نشسته بودم و به زمزمه ی تاریخ گوش می سپردم.
    تاریخ می خواند...
    از محبت ها...
    از دوستی ها...
    از عشق ها و پیوند ها...
    و من آرام گوش می دادم...

    سر می داد آواز جهان آن پیر سالخورده ی مست
    آن زمان که عشق برفت ، زندگی رخت ببست

    فریاد می زد آن پیر باده نوشِ مِی پرست
    زندگی نیست جز عشق و شادی و پیوند دو دست



    پ.ن: شعر نو هست.
    ویرایش توسط smhmma : 2015/04/27 در ساعت 04:47
    :Its my family's house,Its my children's house




  2. #2
    تاریخ عضویت
    2015/03/02
    نوشته‌ها
    66
    امتیاز
    3,039
    شهرت
    0
    512
    کاربر انجمن
    عااااالی بود بابابزرگ
    خودت نوشته بودی؟
    اگه خودت نوشتی که هیچ نمیتوان گفت جز بررررکلللااااااااااا
    [CENTER][COLOR=#008000]انسان هم میتواند [COLOR=#ff0000][B]دایره[/B][/COLOR] باشد و هم [COLOR=#ff0000][B]خط راست[/B][/COLOR] . انتخاب با خودتان هست :

    [B]تا ابد دور خودتان بچرخید یا تا بینهایت ادامه بدهید...[/B][/COLOR][/CENTER]
  3. #3
    تاریخ عضویت
    2012/02/07
    محل سکونت
    شیراز
    نوشته‌ها
    1,534
    امتیاز
    64,504
    شهرت
    0
    7,570
    رئیس پليس سایت
    نقل قول نوشته اصلی توسط hana.asadi نمایش پست ها
    عااااالی بود بابابزرگ
    خودت نوشته بودی؟
    اگه خودت نوشتی که هیچ نمیتوان گفت جز بررررکلللااااااااااا
    ممنون دخترم نظر لطفته
    بلی بلی خودم نوشتم
    خب نقاط ضعفی چیزی؟؟؟؟
    :Its my family's house,Its my children's house




  4. #4
    تاریخ عضویت
    2015/03/02
    نوشته‌ها
    66
    امتیاز
    3,039
    شهرت
    0
    512
    کاربر انجمن
    من که ایرادی به ذهنم نمیرسه خیلی با احساس و قشنگ بود تا حالا متنی با این موضوع به چشمم نخورده بود واقعا عالی بود. قلمت هم خیلی زیباست
    [CENTER][COLOR=#008000]انسان هم میتواند [COLOR=#ff0000][B]دایره[/B][/COLOR] باشد و هم [COLOR=#ff0000][B]خط راست[/B][/COLOR] . انتخاب با خودتان هست :

    [B]تا ابد دور خودتان بچرخید یا تا بینهایت ادامه بدهید...[/B][/COLOR][/CENTER]
  5. #5
    تاریخ عضویت
    2015/04/07
    نوشته‌ها
    40
    امتیاز
    4,171
    شهرت
    0
    215
    کاربر انجمن
    سلام سید عزیز.
    آقا اول قلم خوبت رو تبریک بگم.
    جدا قلم خوبی داری و من هر وقت قلم خوبی رو می بینم پیشنهاد می کنم داستان بنویسه و مشتاقم از شما هم داستان بخونم.
    این نوشته خب داستان نبود و این اصلا ایرادی نداره. یه داستان واره ی زیبا که قدرت کلمات نویسنده بش زیبایی خوبی بخشیده بود.

    و اون شعر هم اگه از خودتونه باید بگم پا در هواست. هنوز تکلیفش با خودش روشن نیست که نوئه یا تو قالب کهنه.
    اصولا نمی شه با صحبت شاعر قالب رو سنجید. قالب شما اصولا و شعرا کهنه، اما وزنی که توش هست دقیقا باعث شده بزنه بی راهه، اگه به صورت کهن نگاهش کنیم خب ایرادی وزنی داره به شدت. اگه بخوایم به صورت نو نگاهش کنیم نمی شه، چون نزدیکی اوزان مصاریع باعث می شه ناخوداگاه ما بره سمت کهن و عملا به دید نو نبینیمش.

    خوب بود بازم و امیدوارم بازم ازتون بخونم.
    در پناه حق.
  6. #6
    تاریخ عضویت
    2013/09/28
    محل سکونت
    سرزمین پارس
    نوشته‌ها
    804
    امتیاز
    27,013
    شهرت
    0
    7,799
    کاربر انجمن
    قشنگ بود................من ایراد خاص ندیدم
    [CENTER][SIZE=4][FONT=arial black][B]یادش بخیر[/B][/FONT][/SIZE][/CENTER]
  7. #7
    تاریخ عضویت
    2013/08/30
    محل سکونت
    IN THE AIR
    نوشته‌ها
    231
    امتیاز
    2,031
    شهرت
    0
    1,221
    نویسنده
    خیلی قشنگ بود محمدحسینبازم بنویسسس
    people build up walls not to keep others out
    but to see who cares enough to break them down
  8. #8
    تاریخ عضویت
    2012/08/21
    محل سکونت
    ...
    نوشته‌ها
    404
    امتیاز
    7,066
    شهرت
    0
    2,567
    مدیر ارشد
    ماشالا محمد حسین گل کاشتی...اهل این کارام بودی؟به نظر منم خیلی زیبا بود..خخخ هرچند کی جرئت داره عیب بگیره..در جا بنش میکنن
    در پس هر تاریکی نوریست ، نوید روشنایی

    آنگاه که سرنوشتم تغییر کند

    من آن را دوباره خواهم ساخت ؛ با قدرتم

    چرا که قدرت از آن من است

    آنگاه که درهای سرنوشت بسته شوند

    تنها من محرم خواهم بود

    ای دست های ناپیدای سرنوشت

    من شمارا به مبارزه میطلبم
  9. #9
    تاریخ عضویت
    2014/09/16
    محل سکونت
    هرجا خدا حکم کنه!
    نوشته‌ها
    60
    امتیاز
    2,353
    شهرت
    0
    375
    کاربر اخراجی
    قشنگ بود !!!
  10. #10
    تاریخ عضویت
    2014/09/12
    محل سکونت
    اصفهان شهر زیبای خدا...
    نوشته‌ها
    255
    امتیاز
    5,323
    شهرت
    0
    1,249
    گرافیست
    خیلی قشنگ و عالی بود...
    خیــــــــــــــلی
    همه چیزش درست و خوب بود
    عالیه
    نمی خوام ایراد بگیرم ینی ایرادی نداره ولی یه بچه هشت ساله به این چیزا و اینقدر عرفانی فکر نمی کنه
    اما کلا عالی بود...
    به احترام آرزو های بر باد رفته ام سکوت می کنم
    بلند تر از فریاد


    زنده باد زندگی پیشتاز
صفحه 1 از 3 1 2 3 آخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 23

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •