خوب امروز روز عطاره و از اونجایی که دوتامون با هم تو یه روز متولد شدیم این شاید مشهورترین غزل عطی(خودش دوس داره عطی صداش کنم!!!!) جان...!
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
بر در دل روز و شب منتظر یار باش
دلبر تو جاودان بر در دل حاضر است
رو در دل برگشای حاضر و بیدار باش
دیدهی جان روی او تا بنبیند عیان
در طلب روی او روی به دیوار باش
ناحیت دل گرفت لشگر غوغای نفس
پس تو اگر عاشقی عاشق هشیار باش
نیست کس آگه که یار کی بنماید جمال
لیک تو باری به نقد ساختهی کار باش
لشگر خواب آورند بردل وجانت شکست
شب همه شب همدم دیده ی بیدار باش
در ره او هرچه هست تا دل و جان نفقه کن
تو به یکی زندهای از همه بیزار باش
گر دل و جان تو را دُر بقا آرزوست
دم مزن و در فنا همدم عطار باش
اینم تصنیف با صدای افتخاری: دانلود
اینم یه خاطره باحال:
از طرف مدرسه به پسر داییم گفتن برو درباره ی "عمه ی عطار" تحقیق بنویس
اومده کل فامیل رو بسیج کرده که درباره ی "عمه ی عطار" مطلب جمع کنن آخرشم به هیچ جا نرسیدیم!
اصلا هیچ منبعی درباره ی خانواده ی پدری عطار پیدا نمیشد.
زن داییم رفته مدرسه داد و بیداد که این چه تحقیقیه به بچه ی مردم میدین!
عمه ی عطار به چه درد بچه میخوره آخه!
مدیر مدرسه هم گفته خانم موضوع تحقیق اصلا "عمه ی عطار"نبوده "ائمه ی اطهار" بوده
یعنی همچین جونورایی دارن بزرگ میشن
پ.ن:البته این یارو یه پسردایی یکی دیگه س،من نقل قول کردم!!!