ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





صفحه 2 از 2 نخست 1 2
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 16 , از مجموع 16
  1. #1
    تاریخ عضویت
    2013/08/03
    نوشته‌ها
    149
    امتیاز
    9,050
    شهرت
    0
    651
    کاربر انجمن

    سانسور در کتاب خانه‌ی هادس!

    خب اول از هرچیز بگم که اونایی که خانه‌ی هادس رو نخوندن این پست رو اصلاً نخونن که براشون ماجراهای کتاب اسپویل نشه!

    خب اینم بگم که تا من این سانسورها رو خوندم داشتم تا یه ربع میخندیدم، یه ربع ساعت دیگه هم داشتم با دوستم میخندیدم! البته جدا از اینکه چیزای دیگه رو هم احتمالا سانسور کردن در روابط و اینها، ولی این یکی دیگه آخرشه! وقتی به اون قسمتش رسیدیم بهتون میگم! و میشه گفت دقیقا این یه سانسور نیست. چیزیه که مترجم اگرم میخواست نمیتونست درست ترجمه ش کنه!



    خب این سانسوری که من ازش حرف میزنم مربوط به فصل 36 ام هستش که نیکو رازش رو فاش میکنه!

    اول از همه اینکه تو فصل 36 که جیسون و نیکو میرن کاپید رو ببینن اول فاوونیوس رو که به کاپید خدمت میکنه رو میبینن. فاوونیوس میگه که عاشق هم*جنس خودش شده بوده. یعنی از ضمیر مذکر He استفاده کرد و تو فارسی ما برای اشاره به زن یا مرد فقط "او" داریم و برای همین وقتی فاوونیوس اون حرف رو زد جیسون تعجب میکنه و خب تو ترجمه ی فارسی هیچ معنی ای نمیده که چرا جیسون تعجب میکنه. چون بعد از اون، چیزای عشق و عاشقی رو که میگه عادیه و خب کسی که داره ترجمه رو میخونه فکر میکنه طرف زن هستش که فاوونیوس عاشقش شده! البته وقتی جیسون تعجب میکنه فاوونیوس برمیگرده به جیسون میگه آره جیسون گریس من عاشق یه dude شدم که dude به معنیه رفیقه و برای مذکر به کار میره! مثلا من که دخترم به دوستم نمیگم dude! و مترجم این قسمت رو اینطوری ترجمه کرده "بله جیسون گریس من عاشق اون شدم".)


    و یه چیز دیگه که زیاد سانسورش مهم نیست اینه که یک جمله رو حذف کرده مترجم! چراشو من نمیدونم! فقط قبل از اینه که فاوونیوس چیزیو تعریف کنه. اونجاش که میگه "فاوونیوس که انگار افکار جیسون را می‌خواند، گفت:«بله. بدن فانی ها به طرز وحشتناکی بی‌قواره‌س. صادقانه بگم، نمی‌دونم شما چطوری چنین بدنی رو تحمل می‌کنید." یه جمله این وسط حذف شده! جمله ی کامل این قسمت:

    " ‘Yes, mortal bodies are terribly bulky,’ Favonius said, as if reading his thoughts. The wind god settled on a nearby wall with his basket of fruit and spread his russet wings in the sun. ‘Honestly, I don’t know how you stand it, day in and day out.’ "

    ترجمه قسمت های حذف شده: ایزد باد به همراه سبد میوه اش روی دیواری در نزدیکی ایستاد و بال‌های حنایی‌اش را پهن کرد.
    Day in and day out هم به معنیه شبانه روزه!
    و اگه دیگه جمله ای مثل این از خود کتاب حذف شده یا از این فصل نمیدونم!


    خب تا اینجا که چیزی حذف نشده. تا صفحه 320 که پایین صفحه این جمله رو داریم:

    نیکو گفت:«من سعی کردم که پرسی رو له کنم. این یه واقعیته... و البته یه راز بزرگ.»
    و اینجاست که من ربع ساعت داشتم میخندیدم!
    متن انگلیسی:
    " ‘I had a crush on Percy,’ Nico spat. ‘That’s the truth. That’s the big secret.’ "
    ترجمه: 'من پرسی رو دوست داشتم.' نیکو گفت. 'این حقیقته. این همون راز بزرگه.'

    توضیح: crush در اصل به معنیه له کردن هستش. ولی وقتی میگن رو یه نفر کراش دارن یعنی طرف رو دوست دارن بدون اینکه طرف بفهمه! و من مطمئنم که مترجم همچین چیزیو میدونسته و خب همچین چیزی هم امکان نداشت چاپ بشه. ولی واقعا خیلی خنده دار بود که کراش رو به معنیه له کردن ترجمه کرده!
    بعدش نیکو میگه پرسی رو بخشیده و اینها. چرا وقتی نیکو پرسی رو دوست داشته باید ببخشدش؟ کلمه ی اصلی تو این فصل gave upکه گذشته ی give up هستش به معنیه تسلیم شدن و بیخیال شدنه. و من فکر میکنم چون نمیخواستن دقیق منظور رو برسونن و خب چون اجازه نداشتن که اینکارو کنن (در این صورت کتاب چاپ نمیشد!) به معنیه بخشیدن ترجمه کردن.


    صفحه 321 بند آخر- خط دوم که نوشته:
    "حالا چه پرسی را بخشیده بود ]همون بیخیاله پرسی شده[ و چه نه، جیسون نمی‌توانست تجسم کند که همه‌ی آن سال‌ها برای نیکو چگونه گذشته. گذرندان آن همه سال در تنهایی، اینکه وجود خودش را هم انکار می‌کرد و از همه‌ی نیمه‌ایزدان دیگر تنها بود، احساسی بود که جیسون نمی‌توانست به درستی درک کند."
    اینجا اونطور سانسور نداریم ولی جمله اصلیش اینه:
    " Whether Nico had really given up on Percy or not, Jason couldn’t imagine what it had been like for Nico all those years, keeping a secret that would’ve been unthinkable to share in the 1940s, denying who he was, feeling completely alone – even more isolated than other demigods "
    اون قسمتی که پررنگ کردم... خب تو اون زمانا هم*جنس گرایی اونقدر رواج نداشت مثل الآن که راحت تر بگن همچین چیزی رو و اون موقع تو اون زمان نیکو تمام مدت خودش و کسی که هست رو قبول نداشته. و خب تو اون زمان(سال 1940 منظورمه) تمام این مدت این رو یه راز نگه داشته بوده. و خب میدونید که نیکو و خواهرش بینکا چیزی حدود 70 سال تو هتل بودن که زمان سریع میگذره!

    میدونم خیلی بد توضیح دادم! به هر حال یه جا دیدم یکی نوشته بود از نیکو به خاطر کسی که هست بدش اومده و این حرف ها. از من میشنوید اینو بدونید که باید هر آدمی رو به خاطر کسی که هست قبول کنید. من خودم همه رو همونجوری که هستن میپذریم و مشکلی ندارم مگراینکه آدم بدی باشن! و همچین چیزی تو جامعه ما جا افتاده نیست. (نمیگم کسی قبول کنه همچین چیزی رو ولی حداقل احترام که میشه گذاشت).


    +الان میگید اینجا کجاش سانسور بود؟ خب هدف من همون "میخواستم پرسی رو له کنم بود."

    +چند وقت پیشا که دقیقا نمیدونم کی!! یه توییت دیدم از ریک که یکی بهش گفته بود تو یه کشوری قراره این قسمت مربوط به نیکو رو حذف کنن. ریک هم گفت ترجیح میده کتابش چاپ نشه تا اینکه با سانسور چاپ بشه! و من واقعا عاشق ریک ام به خاطر این حرفش! ^_^
    منبع fowlfan.mihanblog.com

    نمیدونم تو کتاب خون المپ که نیکو به پرسی ابراز علاقه میکنه چی میکنن.تو کتاب پنج این ماجرا مهم میشه نسبتا
    [sa][IMG]http://upload7.ir/images/86345209819462023310.png[/IMG][/sa]
  2. #11
    تاریخ عضویت
    2013/09/19
    محل سکونت
    یه جای دیگه):
    نوشته‌ها
    217
    امتیاز
    5,417
    شهرت
    0
    1,235
    پليس سایت
    وای خدا
    من ازخنده پکیدم
    ولی به نظرم حقشه به سلیقه نیکو احترام بزاریم
    منم بودم بغل پرسی جون.......
    نه شوخی کردم ولی انتظارشو نداشتم
    سالهاست که توی "اینتررنت" توی فروم های مختلف عضو میشم و هنوز که هنوزه نفهمیدم فلسفه ی امضا چیه!
    آیا میخواهند جمله ای که سرلوحه ی زندگی ـمان است برای دیگران بنویسیم؟
    آیا همین را میخواهید؟
    باشه!
    ولی جمله ای سرلوحه زندگی منه بی ادبیه و بابام بهم گفته عفت کلامم رو هرجـــــــایی حفظ کنم.
  3. #12
    تاریخ عضویت
    2014/07/27
    محل سکونت
    خوزستان _ اهواز
    نوشته‌ها
    44
    امتیاز
    4,265
    شهرت
    0
    113
    کاربر انجمن
    دست درد نکنه خدا خیرت بده من چهل بار این فصل رو خوندم (ترجمه ی سایت هزارتو) اما نفهمیدم سایت هزار تو هم درست ترجمه نکرده در مورد این قضیه ی نیکو و پرسی چیزی ندارم بگم
    [COLOR=#800000][FONT=courier new][SIZE=5]اينجا زمين است رسم ادم هايش عجيب است
    اينجا گم که ميشوي به جاي اينکه دنبالت بگردند
    فراموشت ميکنند به همين سادگي[/SIZE][/FONT][/COLOR][COLOR=#ff0000][FONT=courier new][SIZE=5]

    [IMG]http://www.axgig.com/images/42516005560173943761.jpg[/IMG]
    [/SIZE][/FONT][/COLOR]
  4. #13
    تاریخ عضویت
    2015/01/22
    محل سکونت
    خوزستان
    نوشته‌ها
    192
    امتیاز
    11,239
    شهرت
    0
    647
    نویسنده
    خیلیییی با حال بود.....!!یعنی سانسور اینطوری ندیده بودم.ولی خودمونی این ریودین چقدر بیشعور شده یه دفعه
    حاصل آخرین درگیری قلب و مغز من،
    یه اشتباه خوب بود.
  5. #14
    تاریخ عضویت
    2014/07/11
    محل سکونت
    Shiraz
    نوشته‌ها
    239
    امتیاز
    9,783
    شهرت
    0
    454
    مترجم

    پس بگو چرا نیکو تنها مونده بود اصلا به این قسمت مسئله فکر نکرده بودم
    کلا ناامید شدم از نیکو و ریک
    [CENTER][B][FONT=times new roman][SIZE=3][COLOR=#40E0D0],Who looses today[/COLOR][COLOR=#008080]
    [/COLOR][COLOR=#000000]won’t find tomorrow[/COLOR][COLOR=#008080]
    [/COLOR][COLOR=#40E0D0].There is nothing important as today[/COLOR][/SIZE][COLOR=#40E0D0]
    [/COLOR][/FONT]
    [/B][SIZE=2][FONT=b nazanin][COLOR=#000000][B]آن كه امروز را از دست مي دهد،
    [/B][/COLOR][COLOR=#40E0D0][B]فردا را نخواهد يافت[/B][/COLOR][COLOR=#000000][B]
    هيچ روزي از امروز مهم تر نيست.[/B][/COLOR][/FONT][/SIZE]
    [/CENTER]
  6. #15
    تاریخ عضویت
    2014/04/18
    نوشته‌ها
    38
    امتیاز
    9,778
    شهرت
    0
    246
    کاربر انجمن
    اي ول دمت گرم روشنم كردي
    ولي خيلي باحال بود نيكو و پرسي وااااي
    [CENTER]
    [URL="http://aghi20.loxblog.com"][B][SIZE=3]***به وبلاگ من هم سر بزنيد***[/SIZE][/B][/URL]

    **************************************************************

    [IMG]http://upload7.ir/imgs/2014-04/19637689184606727379.jpg[/IMG]
    [/CENTER]
  7. #16
    تاریخ عضویت
    2014/11/04
    نوشته‌ها
    96
    امتیاز
    4,464
    شهرت
    0
    354
    نویسنده
    من از ترجمه اينترنتي كه بود متوجه اين قضيه دوست داشتن شدم، نه اينكه واضح بگه ولي زيرپوستي اشاره داشت كه راحت ميشد قضيه عشق به همجنس را متوجه شد البته براي نيكو، نه فاوونیوس چون الان متوجه شدم اين عاشق يه مرد شده بعدش كاپد به بوقش داده
    زندگی زندان سرد کینه هاست، من گریزانم ازاین زندان که نامش زندگیست

صفحه 2 از 2 نخست 1 2
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 16 , از مجموع 16

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. سوداگران کیک، بشتابید!
    توسط Leyla در انجمن مناسبت‌ها
    پاسخ: 8
    آخرین نوشته: 2017/09/24, 23:10
  2. سوالات ادبیات هشتم
    توسط .AvA. در انجمن آموزشگاه
    پاسخ: 0
    آخرین نوشته: 2015/06/16, 20:28
  3. منطق سوررئال یا منطق رئال
    توسط vsp در انجمن آموزشگاه
    پاسخ: 3
    آخرین نوشته: 2014/06/02, 17:01
  4. ارد دوم و سورنا
    توسط mr.red در انجمن مطالب جالب و دانستنی‌ها
    پاسخ: 8
    آخرین نوشته: 2014/04/30, 13:14
  5. سوال و جواب های ثبت نام یارانه !(طنز)
    توسط Prince-of-Persia در انجمن بایگانی
    پاسخ: 12
    آخرین نوشته: 2014/04/20, 20:28

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •