ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5

    رمان شب سرمه | نرگس.ح

    • نویسنده کتاب: نرگس.ح
    • ژانر: رمنس
    • دنبال کننده: 4
    • ایجاد شده در: 2015/01/17
    • امتیاز:
    • کتاب کامل نیست!
    • فرستنده،نویسنده کتاب است
    • دارای خلاصه و کاور
    • تک جلدی




    نام کتاب : شب سرمه
    نام نویسنده : نرگس.ح
    تعداد صفحات : نامعلوم



    خلاصه ی رمان :

    داستان هول هوش زندگی یه دختر می گرده به اسم مه یاس که به دنبال انتقامه ... و توی یه باند خلاف هست ... گذشته ی مه یاس رو به صورت فلش بک توی داستان گنجوندم ... گذشته ای که با حالش کاملا متفاوته ! ... یه دختر اروم و شیطون و معصوم که یه روزی تبدیل میشه به یه خلافکار که خیلیا ازش حساب میبرن ! اولای داستان ، ینی می شه گفت فصل اول توی داستان احساس میشه هدف دختر داستانمون کوچیکه ! اما وقتی جلو تر میریم می فهمیم هدف اصلی مه یاس در واقع خیلی بزرگتر و متفاوت تر از اون چیزی بوده که ما حس کردیم ! ... داستان از زبان مه یاس و ماهان بیان میشه ... ماهان هم توی فصل دوم داستان باهاش آشنا میشین... بهتون قول میدم از خوندنش خسته نشین ! و اگه می خواین بدونین این دختر ساده و معصوم چجوری و از کجا و به چه دلیل تبدیل شده به یه خلافکار خشن با داستانم همراه باشید ... ... راستی این فکر که یه داستان تکراری باشه رو هم نکنین ... چون ایده ایدش نابه ...از خلاصه تکراری به نظر میاد ولی کلا من چیزی لو نمیدم خودتون بخونین میفهمین نابه

    فصل دوم در حال نوشتنه ... دوست دارم نظرتونو راجع به داستانم بدونم... اگه خواننده داشت حتما ادامه اش میدم


    برخی از دیالوگ ها :

    _ ... بذار براي آخرين بار خودم باشم !
    _ چه جوري غمگين نباشم وقتي عامل اصليش رو به رومه ؟!
    _ اين خوب تو گوشت فرو کن : هر کي با من در افتاد ، ور افتاد !
    _ پوفـــــــــــ ! بازي کدومه ؟! چقد یه نقطه ضعف کوچیکو گُندش مي کني !؟
    _ بي چاره عروس ! تازه مي خواست بله رو بگه !
    _ ... سر من با چهار تا هيز شرط بندي کردي ! ... منو باختي ! ... منو به دستاي هيز و کثيف اونا باختي !
    _ ... امیدوارم این آخرین دیدارمون باشه ، چون اگه یه بار دیگه ببینمت خونت پای خودته ! شیر فهم شد ؟!
    _ باشه اصلا من تپلی ! ولی هیچ دختر 15 ساله ی 78 کیلویی ، با سه کیلوی ناقابل لاغر نشده ؟! والا !
    _ ... کجایی این روزا رو ببینی ... ببینی که دخترت ، متانت و احساساتشو به انتقام فروخت .
    _ خانوم این دختره باز می خواست فرار کنه بچه ها گرفتنش ! الانم هر کاری می کنیم لب از لب باز نمی کنه !


    فصل های آماده شده :

    فصل اول ( بازی شروع شد ! ) : http://s5.picofile.com/file/81644561...Sorme.pdf.html
    ویرایش توسط Nari : 2015/01/17 در ساعت 20:49
  1. 21
  2. #2
    تاریخ عضویت
    2014/07/05
    محل سکونت
    بندر عباس
    نوشته‌ها
    19
    امتیاز
    6,433
    شهرت
    0
    63
    نویسنده
    خب قبل از هر چیزی میخوام بدونم داستان فانتزیه یا نه ؟
    از خلاصه ات فکر کنم یه جورایی تهش (اگه فانتزی باشه ) غذیه خون اشامی باشه که مورد علاقه منه
    درسته یا نه ؟
  3. #3
    تاریخ عضویت
    2013/08/30
    محل سکونت
    خونمون ^^
    نوشته‌ها
    97
    امتیاز
    18,047
    شهرت
    5
    854
    کاربر انجمن
    نقل قول نوشته اصلی توسط سورن نمایش پست ها
    خب قبل از هر چیزی میخوام بدونم داستان فانتزیه یا نه ؟
    از خلاصه ات فکر کنم یه جورایی تهش (اگه فانتزی باشه ) غذیه خون اشامی باشه که مورد علاقه منه
    درسته یا نه ؟
    نوچ
    فانتزی نیس
    بیشتر بر مبنای جد نوشته شده ... و معماییه !یا همون پلیسی
    این مدل قربون صدقه‌ها هست میگن عشق کی بودی تو. اول خاقانی گفته:
    از گُلِ سرخ رسته اى، نرگسِ دسته بسته اى
    نرخِ شکر شکسته اى، پسته دهانِ کیستى؟
  4. #4
    تاریخ عضویت
    2014/07/05
    محل سکونت
    بندر عباس
    نوشته‌ها
    19
    امتیاز
    6,433
    شهرت
    0
    63
    نویسنده
    نقل قول نوشته اصلی توسط نرگس.ح نمایش پست ها
    نوچ
    فانتزی نیس
    بیشتر بر مبنای جد نوشته شده ... و معماییه !یا همون پلیسی
    نامید شدم ، ولی اشکال نداره ، داستان پلیسی هم خیلی دوست دارم
  5. #5
    تاریخ عضویت
    2014/09/12
    محل سکونت
    اصفهان شهر زیبای خدا...
    نوشته‌ها
    255
    امتیاز
    5,323
    شهرت
    0
    1,249
    گرافیست
    تا حالا کتابی با همچنین موضوع پلیسی نخوندم
    ختما می ونم حتی اگه واسه تجربه هم باشه
    به احترام آرزو های بر باد رفته ام سکوت می کنم
    بلند تر از فریاد


    زنده باد زندگی پیشتاز
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •