ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





صفحه 2 از 3 نخست 1 2 3 آخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 24

موضوع: هیولا

  1. #1
    تاریخ عضویت
    2013/09/01
    نوشته‌ها
    775
    امتیاز
    12,072
    شهرت
    0
    4,813
    کاربر انجمن

    هیولا

    خب خب خب!
    اصلاحات برای بار آخر انجام شد!( دیگه هر چی بگین دستش نمی زنم)
    با تشکر از همه بچه ها به خصوص
    علی @master
    و شهرزاد @shery عزیز بابت کاور( خیلی اذیتش کردم)


    http://s6.picofile.com/file/81794889...D8%A7.pdf.html
    ویرایش توسط Ajam : 2015/03/28 در ساعت 15:33
    [CENTER][FONT=B Koodak][SIZE=5]خودتو تغییر بده، عالم برات تغییر می کنه[/SIZE][/FONT]
    [/CENTER]
  2. #11
    تاریخ عضویت
    2012/12/02
    نوشته‌ها
    319
    امتیاز
    24,777
    شهرت
    0
    1,781
    تایپیست
    محمد?! خیلییییی قشنگ بود!
    عالی بود! اممم البته شاید اگه یکم توصیفات تو بیشتر میکردی خیلی بهتر میشد
    مثلا اون قسمتی که با مرگ همسر و فرزندش روبه رو میشه یا زمانی که داره به یه فطرب تبدیل میشه!
    ولی خیلییی عالی بود! پایانشو خیلی دوست داشتم!


    اگر خواستی چیزی را پنهان کنی لای یک کتاب بگذار
    این ملت کتاب نمی‌خوانند....

    احمد شاملو


    A.A
  3. #12
    تاریخ عضویت
    2014/08/05
    محل سکونت
    بریتانیا کملوت
    نوشته‌ها
    69
    امتیاز
    7,313
    شهرت
    0
    466
    نویسنده
    به نظر خیلی خوب میاد برم بخونمش
    دنیا جفت دستات پوچه​...
    بنبست آغاز هر کوچه...
    The ways
    ...

  4. #13
    تاریخ عضویت
    2013/08/23
    محل سکونت
    تهران
    نوشته‌ها
    495
    امتیاز
    97,773
    شهرت
    8
    3,651
    مدیر تایپ و اسکن
    خوووووووووب من اومدم... (فرار کن! )

    چندتا نکته...
    یک: خیلی عالی شروع کردی حمزه. خیلی...
    دو: ولی وسطاش خراب کردی
    قشنگ پا رو گذاشتی رو گاز و دِ برو...
    عجیبه که برزو قبل از این که برای مرگش آماده بشه اصلا به بهمن یا خانواده‌ش فکر نمی کنه. تنها چیزی که تو ذهنشه اینه که خودش خانواده عزیزش رو کشته و لایق مرگه، اما به بعد مرگش فکر نمی کنه. به این که ممکنه چه کسانی رو ببینه...
    یا چند خط بعدش که صدای بهمن رو می شنوه، شاید بهتر بود قبل از اینکه برزو سرشو برگردونه و بهمن رو ببینه یک توصیف کوتاه یک خطی درمورد خود صدا اضافه می کردی (مثلا صدایی آشنایی که انگار از خاطرات 20 سال پیش بیرون اومده). و همینطور چیزی که می بینه. این توصیفات می تونستند تعجب و ناباوری برزو رو بهتر نشون بدند. درست زمانی که یک مقدار کشش می تونه هیجان داستان رو بیشتر کنه خیلی سریع سر هم بندیش کردی.
    ولی یه جاش دیگه به مرز گریه رسیدم
    بهمن خیلی زود مرد...
    سه: درمورد آخرش، همونطور که بقیه هم گفتن بهترین پایانی بود که می شد برای این داستان در نظر گرفت
    آورین

    همین دیگه...
    ...though the truth me vary, this ship will carry out body safe to shore

    little talks - the monsters and men
  5. #14
    تاریخ عضویت
    2014/07/10
    نوشته‌ها
    223
    امتیاز
    11,600
    شهرت
    0
    1,117
    مترجم
    سلام.
    آفرین خوب بود. عجب پایان خوبی چیه اینا که آخرش همه به خوبی و خوشی زندگی میکنن.
    ولی به نظرم جا داشت یه کم بیشتر به داستان پرداخته شه. خیلی سریع سر و تهشو هم اوردی. یه جورایی به داستان بلند موضوعش بیشتر می خوره تا کوتاه.
    بازم ممنون.
  6. #15
    تاریخ عضویت
    2013/09/01
    نوشته‌ها
    775
    امتیاز
    12,072
    شهرت
    0
    4,813
    کاربر انجمن
    نقل قول نوشته اصلی توسط Leyla نمایش پست ها
    خوووووووووب من اومدم... (فرار کن! )

    چندتا نکته...
    یک: خیلی عالی شروع کردی حمزه. خیلی...
    دو: ولی وسطاش خراب کردی
    قشنگ پا رو گذاشتی رو گاز و دِ برو...
    عجیبه که برزو قبل از این که برای مرگش آماده بشه اصلا به بهمن یا خانواده‌ش فکر نمی کنه. تنها چیزی که تو ذهنشه اینه که خودش خانواده عزیزش رو کشته و لایق مرگه، اما به بعد مرگش فکر نمی کنه. به این که ممکنه چه کسانی رو ببینه...
    یا چند خط بعدش که صدای بهمن رو می شنوه، شاید بهتر بود قبل از اینکه برزو سرشو برگردونه و بهمن رو ببینه یک توصیف کوتاه یک خطی درمورد خود صدا اضافه می کردی (مثلا صدایی آشنایی که انگار از خاطرات 20 سال پیش بیرون اومده). و همینطور چیزی که می بینه. این توصیفات می تونستند تعجب و ناباوری برزو رو بهتر نشون بدند. درست زمانی که یک مقدار کشش می تونه هیجان داستان رو بیشتر کنه خیلی سریع سر هم بندیش کردی.
    ولی یه جاش دیگه به مرز گریه رسیدم
    بهمن خیلی زود مرد...
    سه: درمورد آخرش، همونطور که بقیه هم گفتن بهترین پایانی بود که می شد برای این داستان در نظر گرفت
    آورین

    همین دیگه...
    نقل قول نوشته اصلی توسط the ship نمایش پست ها
    سلام.
    آفرین خوب بود. عجب پایان خوبی چیه اینا که آخرش همه به خوبی و خوشی زندگی میکنن.
    ولی به نظرم جا داشت یه کم بیشتر به داستان پرداخته شه. خیلی سریع سر و تهشو هم اوردی. یه جورایی به داستان بلند موضوعش بیشتر می خوره تا کوتاه.
    بازم ممنون.
    این داستانو تو یه ساعت نوشتم! اول و اخرشو می دونستم ولی کلا با میانه داستان مشکل داشتم اصلا نمی دونستم قرار چی بشه! همین جوری نوشتم! دبگه ببخشید!
    و سوال از همه:
    میانه داستان، توصیفات و ... رو بازنویسی کنم؟ کامل تر بشه؟
    ویرایش توسط Ajam : 2014/12/26 در ساعت 17:00
    [CENTER][FONT=B Koodak][SIZE=5]خودتو تغییر بده، عالم برات تغییر می کنه[/SIZE][/FONT]
    [/CENTER]
  7. #16
    تاریخ عضویت
    2014/07/10
    نوشته‌ها
    223
    امتیاز
    11,600
    شهرت
    0
    1,117
    مترجم
    نقل قول نوشته اصلی توسط Ajam نمایش پست ها
    این دوستانو تو یه ساعت نوشتم! اول و اخرشو می دونستم ولی کلا با میانه داستان مشکل داشتم اصلا نمی دونستم قرار چی بشه! همین جوری نوشتم! دگیه ببخشید!
    و سوال از همه:
    میانه داستان، توصیفات و ... رو بازنویسی کنم؟ کامل تر بشه؟


    آره ببین گفتم به نظر من مدل موضوعت به داستان بلند میخوره تا کوتاه. پس اگه یه کم موضوعاتو جانبی بهش اضافه کنی و یه کم بیشتر هیجان بدی به داستانت خیلی بهتر میشه. البته نظر منه خیلی دقت نکن.
    راستی اون غذا چی داریم چی بود
  8. #17
    تاریخ عضویت
    2013/09/01
    نوشته‌ها
    775
    امتیاز
    12,072
    شهرت
    0
    4,813
    کاربر انجمن
    نقل قول نوشته اصلی توسط the ship نمایش پست ها
    آره ببین گفتم به نظر من مدل موضوعت به داستان بلند میخوره تا کوتاه. پس اگه یه کم موضوعاتو جانبی بهش اضافه کنی و یه کم بیشتر هیجان بدی به داستانت خیلی بهتر میشه. البته نظر منه خیلی دقت نکن.
    راستی اون غذا چی داریم چی بود
    موضوعات جانبیش کم بود؟ یه اقسانه دیگه هم گذاشتم وسطش؟
    اون غذا چی داریم..............پارازیت بود!
    [CENTER][FONT=B Koodak][SIZE=5]خودتو تغییر بده، عالم برات تغییر می کنه[/SIZE][/FONT]
    [/CENTER]
  9. #18
    تاریخ عضویت
    2013/08/23
    محل سکونت
    تهران
    نوشته‌ها
    495
    امتیاز
    97,773
    شهرت
    8
    3,651
    مدیر تایپ و اسکن
    نقل قول نوشته اصلی توسط Ajam نمایش پست ها
    این داستانو تو یه ساعت نوشتم! اول و اخرشو می دونستم ولی کلا با میانه داستان مشکل داشتم اصلا نمی دونستم قرار چی بشه! همین جوری نوشتم! دبگه ببخشید!
    و سوال از همه:
    میانه داستان، توصیفات و ... رو بازنویسی کنم؟ کامل تر بشه؟
    یه ساعت؟ کتک می خواهی عایا؟
    آره عالی می شه... رو مرگ بهمن مخصوص کار کن


    نقل قول نوشته اصلی توسط the ship نمایش پست ها
    آراستی اون غذا چی داریم چی بود
    غذا به این مهمییییی!! نصف بار داستان به همون غذاشه!!
    ...though the truth me vary, this ship will carry out body safe to shore

    little talks - the monsters and men
  10. #19
    تاریخ عضویت
    2012/10/25
    محل سکونت
    TEHRAN
    نوشته‌ها
    1,008
    امتیاز
    79,128
    شهرت
    6
    6,254
    مدیر بازنشسته
    خب!
    انتقاد و تمجید رو یه جا می گم.
    شروع خوبی داشت، به صورتی که خواننده رو تا آخر متن میخکوب کنه. همینطور که دوستان اشاره کردن، همون پاراگراف اول می تونه ایده یه داستان بلند باشه. کافیه بهش شاخ و برگ بدی، اول و اخرو معلوم کنی و کامل پرورشش بدی...
    متنت کمی به یکدستی نیاز داره! نمی دونم چرا خودم که ایراد می گیرم مال خودمم همینطور میشه
    توصیفات کمی خام اما عالی بود.
    بعد به نظرم محتواش زیاد با داستان کوتاه سازگار نیست. خشونت داستان رو دوست داشتم.
    در کل عالی بود. دمت گرم! بازم منور بفرما انجمن را
    ThundeRam
    Fire and Blood
  11. #20
    تاریخ عضویت
    2012/12/02
    نوشته‌ها
    319
    امتیاز
    24,777
    شهرت
    0
    1,781
    تایپیست
    نقل قول نوشته اصلی توسط Ajam نمایش پست ها
    این داستانو تو یه ساعت نوشتم! اول و اخرشو می دونستم ولی کلا با میانه داستان مشکل داشتم اصلا نمی دونستم قرار چی بشه! همین جوری نوشتم! دبگه ببخشید!
    و سوال از همه:
    میانه داستان، توصیفات و ... رو بازنویسی کنم؟ کامل تر بشه؟
    حتما این کارو بکن! مخصوصا همین طوری که لیلا گفت رو مرگ بهمن کار کن! من تا نظر لیلا رو نخونده بودم هنو متوجه نشده بودم که بهمن آخرش کشته شد!


    اگر خواستی چیزی را پنهان کنی لای یک کتاب بگذار
    این ملت کتاب نمی‌خوانند....

    احمد شاملو


    A.A
صفحه 2 از 3 نخست 1 2 3 آخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 24

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بیوگرافی لیونل مسی
    توسط MaRs در انجمن بایگانی
    پاسخ: 4
    آخرین نوشته: 2014/09/08, 06:20
  2. بیوگرافی اقبال لاهوری
    توسط MaRs در انجمن بایگانی
    پاسخ: 0
    آخرین نوشته: 2014/08/11, 12:09
  3. بیوگرافی حمورابی
    توسط MaRs در انجمن بایگانی
    پاسخ: 0
    آخرین نوشته: 2014/08/09, 14:09
  4. بیوگرافی هانیبال
    توسط MaRs در انجمن بایگانی
    پاسخ: 0
    آخرین نوشته: 2014/08/09, 13:52
  5. بیوگرافی ایرج میرزا
    توسط MaRs در انجمن بایگانی
    پاسخ: 0
    آخرین نوشته: 2014/07/29, 16:02

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •