با درود


یک کتاب بسیار جذاب و قشنگه که خودم همین یه مدت پیش جلد اولشو تموم کردم و واقعا از تمام کتاب لذت بردم
هم مترجم واقعا کارش عالی بود هم کتاب خیلی قوی نوشته شده بود با یه پایان خیلی جالب و همگانی پسند و جذاب
این کتاب توسط خانوم ایدا کشوری یکی از فعالان ، مدیران و مترجمان عزیز و خوب سایت افسانه ها ترجمه شده که همین جا از ترجمه عالیشون کمال تسکر و سپاس رو دارم
شخصا به همه توصیه می کنم این کتابو بخرید و بخونید
مشخصات کتاب:

نام کتاب:دونده ی هزارتو
نویسنده:جیمز دشنر
مترجم:خانوم ایدا کشوری
ویراستار:نیما کهندانی
انتشارات:ویدا
سبک:فانتزی پادآرمان شهری
اول یکمی درخصوص این کتاب می گم بعد خلاصه ارائه می دم
این کتاب جدید جدید چاپ شده و اصلا نسخه الکترونیکی نداره و بهتره هم تا چندین سال نداشته باشه
فیلم این کتاب هم(با همین نام) تقریبا با انتشار نسخه فارسی این کتاب توی ایران همزمان شد
یه مجموعه ی سه گانه هست که صفحات اول جلد اولش یکمی گیج کنندست اما خیلی زود همه چیز روشن می شه و هیجان شروع می شه
کتابی جذاب با هیجانی بزرگ که شما رو در دنیای خودش غرق می کنه
خودم شخصا کتاب و فیلمشو توی یه روز با هم تموم کردم و باید اعتراف کن کتابش خیلی بهتر بود البته با قدردانی از مترجم خوب این کتاب که واقعا کارش عالی بود
خب بگذریم خلاصه رو می گم:

توماس در اسانسور از خواب بیدار می شود و می فهمد هیچ چیز جز اسمش را بیاد ندارد.پسرهای غریبه که او را دوره کردن...ترسیده و گیج شده در میان فراموش کنندگان
اما این ها مهم نیست چون بزودی باید برای حفظ زندگی خودش و بیشه نشین ها در هزارتویی پر از حیوان_ماشین های درنده بدود.او به سرعت می فهمد که همه پسرها با اسانسور وارد بیشه شدند و هر ماه با ورود یه پسر دیگه یکی به جمعشون اضافه می شود.همه از یاد بردند که چه کسی بودند و چرا به بیشه تبعید شدند.
تنها امید ان ها برای خروج از این بیشه هزارتوست
تمام امید ان ها به دونده های هزارتوست
قوی ترین و باهوش ترین پسرا برای پیدا کردن درخروجی در هزارتو تمام روز را می دوند تا باری دیگر مزه ی ازادی رو بچشند
توماس تازه وارد به سرعت یاد می گیرد
سپس دختری از راه می رسد با این پیام که:


دخترک اخرین نفر است
برای همیشه
همه چیز تغییر خواهد کرد




دیوار های سر به فلک کشیده حائل میان بیشه و هزارتو هستند
درهای عظیمی که شب ها از بیشه نشین ها در برابر وحشت و درندگی گریورها محافظت می کنند دیگر بسته نمی شوند
بیشه نشین ها ترسیده اند و معمای هزارتو با ورود توماس و دخترک در استانه حل شدن است
به امید زنده ماندن و خارج شدن از این هزارتو
به امید ازادی توماس در هزارتو می دود...
اخرین دونده ی هزارتو...

ادرس خرید اینترنتی با تخفیف ویژه

برنده ی جایزه ی کتاب جورجیا پیج(2012)
نامزد جایزه بهترین رمان ماورایی-فانتزی جوانان در میان منتقدان ادبی رمانتیک تایمز(2009)
برنده ی جایزه ی شارلوت(20012)
نامزد جایزه ی برگزیده ی جوانان پنسیلوانیا(2011)
برنده ی جایزه ی کنتاکی بلوگرس(2011)
برنده ی جایزه ی ابراهام لینکلن(2012)

پ.ن:فیلم این کتاب هم با تغییرات زیاد به تازگی ساخته شده

نوشته اصلی توسط mahta

توی دانستنیها یه مقاله ی کوتاه درموردش داشت.
البته به نظرم جالب نیومد با اینکه ازش خیلی تعریف کرده بود!
ولی اگه رفتم کتابقروشی های تهران و خواستم دروشون کنم اینم میخرم
راستش جالب نیومد چون به نظرم شخصیتاش خیلی عادین
البته فقط و فقط از مقاله اینطور برداشت کردم با اینکه دنبالش نگشتم
ولی مرسی

خب دخترم خلاصه ی اینجا رو هم بخون تا ببینی جالبه یا نه
والا از خلاصه که به نظر من باید خیلی جالب باشه
خخخخخ دخترم اگر خواستی جواب بدی پست خودتو ویرایش کن برام جواب بنویس

خیلی وسوسم کرد این کتاب اخرشم خریدمش
خیلی جالبه

نوشته اصلی توسط پشمالو

خیلی وسوسم کرد این کتاب اخرشم خریدمش
خیلی جالبه

وسوست درسته واقعا قشنگه
بخر
از فیلمش قشنگتره و با این وجود مردم عاشق فیلمشن

نوشته اصلی توسط smhmma

خب دخترم خلاصه ی اینجا رو هم بخون تا ببینی جالبه یا نه
والا از خلاصه که به نظر من باید خیلی جالب باشه
خخخخخ دخترم اگر خواستی جواب بدی پست خودتو ویرایش کن برام جواب بنویس

چجوری پست خودمو ویرایش کنم و برا تو جواب بنویسم؟!

انتظاراتی دارینا
بلد نیستم
خلاصه اینجارو خوندم. میدونی تودانستنیها شخصیت هارو هم معرفی کرده بود (فقط اصلی ها)
و هم با خلاصه اینجا هم اونجا حس میکنم به قول معروف شخصیتا رندومن
یه پسر قهرمان که خیلی نقص هم داره اما تا اخر برای هدفش تلاش میکنه و موفق میشه.(توماس)
یه دختر قوی و شجاع که گلیم خودشو بین پسرا از اب میکشه بیرون(ترسا)
یه دوست صمیمی که جانشین هم هست (نیوت)
و یه فرد وفادار که رفتار هاش اینو نشون نمیده.(مینهو)
اتفاقا اشاره کرده به اینکه این ماننده دیگر داستان های نوجوان نیست. متن دقیق:
بسیاری از این داستانها معمولا قهرمان دختری دارند که رنگ صورتش پریده است و موهای بلند مشکی دارد. معمولا در مقابل این شخصیت پسر قدبلند خوشتیپی هم حضور دارد که بیننده انتظار دارد بین اینها ماجرا های عشقی عاطفی پیش بیاید. همیشه هم پسری وجود دارد که عاشق دختر است ولی دختر مذکور توجه زیادی به او نمیکند. در این فیلم اما اصلا از این خبر ها نیست. اول اینکه بجز یک دختر همه ی شخصیت ها پسر هستند. دوما که دغدغه همه بقاست و کسی وقتی برای این کارهای جانبی ندارد.
_____
خب اینکه این فیلم عشقی و اینا نیست جدیده
ولی توی کتاب این چیزا عجیب نیست. این مقاله بیشتر درمورد فیلمه و فقط اشاره ای شده به کتاب.
البته این چیزی نیست که بشه ایراد گرفت. اکثر داستانای فانتزی یه قهرمان دارن. یه دوست صمیمی قرمان. یه دوست صمیمی شماره سه که اول چندان دوست نبود. یه استاد خردمند. یه دشمن خیلی باهوش و بی رحم.
فعلا پرسی جکسون و هری پاتر برای مثال حرفام کافین! کتابای دیگه هم هست!
البته مسلما من نمیتونم اظهار نظر زیادی بکنم چون کتابو نخوندم!
ولی از دونده هزار تو که بگذریم من منظورم تمام فانتزی هاست!
(اینکه شدیدا کاراموز رنجر رو دوست دارم هم واسه اینه که تا حدودی این رندوم بودن رو شکسته)



پاسخ بابابزرگ:
خخخخخ بسیار راحت دخترم
وقتی پست دیگرون رو می خوای نقل قول کنی روی یه گزینه ای گوشه سمت چپ پایین هر پست کلیک می کنی
حالا توی پست خودت دقیقا همون گوشه رو نگاه کن
یکمی بیا سمت راست تر اون وقت کنار همون جایی که جایگاه نقل قول هست نوشته ویرایش پست
روش کلیک کن و جواب رو بنویس دخترم
گرفتی؟؟؟
خب دخترم مشکل اینجاست که فیلمش با کتابش خیلی فرق داره
دانستنی ها هم خیلی چرت درموردش گفته
درواقع اصلا این مدلی نیست
درسته که فیلمش اصلا عاشقانه نداره
ولی توی کتابش یه کمی هست
و کلا کتابش بسیار متفاوته با فیلمش
اگر کتابشو توی یه کتاب فروشی دیدی پشت جلدشو بخون
مهتا تا به حال دیدی من کتابی رو معرفی کنم؟؟
اولین کتابی هست که براش تاپیک می زنم
مطمئن باش اگر عالی نبود همچین کاری نمی کردم
خیلی با فیلمش فرق داره

پاسخ مهتا
بلی گرفتم بابابزرگ! متشکرم!
هومممممممم معمولا کتابا کلا با فیلم متفاوتن! البته دانستنیها کلا درمورد کتاب حرف نزده
و اینکه همون اول گفتم که من اینو ببینم حتما میخرم
حرفایی که زدم درمورد میز رانر نبود! و دقیقا به خاطر اینکه رئیس پلیس کبیر معرفی کرد بدون اینکه پست رو بخونم رفت تو لیستم
حرفاییم که زدم درمورد این نبود! کلا گفتم!
خب چرا انقد محو حرف میزنم؟!
خب من داشتم دنبال سوژه برای بقیه ی داستانم میگشتم! نزدیک دو هفته پیش البته و هم زمان که فکر میکردم ذهنمو سمت تمام کتابایی که خوندم بردم! وقتی رفتم دیدم که چقدررر همشون شبیه همن
(الانم تو داستانم یه ذره گیر کردم! البته برای آخرش نه خودش! البته چیز مهمی نیس )
ولی نکته اینجاست که حس میکنم هرجوری بنویسم مثل یه داستان دیگه میشه! و انقدم به این شباهت و تفاوت فکر کردم هر داستانی میخونم ضمن جالبی خیلی زیادی که داره برام تکراریه!
اینم که اینجا مطرح کردم میخواستم ببینم این طرز فکرو فقط من دارم آیا؟
البته مسلمه که همه ی داستانا تفاوت های بزرگی هم باهم دارن که باعث میشه ازشون لذت ببری و باهاشون یکی بشی!
مجددا پاسخ من: حس میکنم برای تو پیغامی نیومده که جواب ندادی شایدم اشتباه میکنم
خو @smhmma
امیدوارم درست بشه
حالا ک تا اینجا اومدم: مجددا منظورم میز رانر نیس

نوشته اصلی توسط mahta

توی دانستنیها یه مقاله ی کوتاه درموردش داشت.
البته به نظرم جالب نیومد با اینکه ازش خیلی تعریف کرده بود!
ولی اگه رفتم کتابقروشی های تهران و خواستم دروشون کنم اینم میخرم
راستش جالب نیومد چون به نظرم شخصیتاش خیلی عادین
البته فقط و فقط از مقاله اینطور برداشت کردم با اینکه دنبالش نگشتم
ولی مرسی

مگه شخصیتاش باید چجوری باشن؟؟؟؟؟؟منم همون مقاله دانستنیها رو خوندم(الانم جلوم بازه)ولی خیلی خوشم اومد.....به هرحال سلابق متفاوتند.....ولی توانتظار داری شخصیاتا مث پرسی جکسون کنتر ل ابو داشته باشن یا مث کارتر اواتار سرجوجه ای(اشاره به قسمت اول سه گانه اونجایی که تو فرودگاه با ست انیمال درگیر میشه)داشته باشه؟؟؟؟؟؟ولی بازم سلایق متفاوته

نوشته اصلی توسط trouble

مگه شخصیتاش باید چجوری باشن؟؟؟؟؟؟منم همون مقاله دانستنیها رو خوندم(الانم جلوم بازه)ولی خیلی خوشم اومد.....به هرحال سلابق متفاوتند.....ولی توانتظار داری شخصیاتا مث پرسی جکسون کنتر ل ابو داشته باشن یا مث کارتر اواتار سرجوجه ای(اشاره به قسمت اول سه گانه اونجایی که تو فرودگاه با ست انیمال درگیر میشه)داشته باشه؟؟؟؟؟؟ولی بازم سلایق متفاوته

اتفاقا اینجا هم توماس یه توانایی خارق العاده داره که توی فیلمش نیست
می گم که کتابش با فیلمش خیلی فرق داره و واقعا قشنگ تره

نوشته اصلی توسط ashitaka

به جرأت می تونم بگم یکی از مهیج ترین کتابهایی بود که خوندم. فضای نسبتا تاریک و دلهرآور هزار تو خیلی ملموس و مضطرب کننده بود برام
ویژگی اصلی این داستان که باعث شده انقدر کشش داشته باشه اینه که شما هیچی نمی دونید. شماهم همراه با توماس وارد بیشه میشین.برای اولین بار بیشه نشین ها و اصطلاحاتشونو میشنوین....

نویسنده هنرمندانه اصول داستان نویسی رو بکار برده.عنصر هیجان رو خوب میشناسه و در زمان و مکان درست بکار میبره. خلاقیت های خوب و ایده هایی جالبی توی داستان میاره. پردازش شخصیت ها اون شکلی کهتوی کتاب های سبک پادآرمان شهر میبینید نیست. توی مجموعه عطش مبارزه روایط داستان از کنار و اطراف کتنیس هست.شخصیتی که شهر و مردمشو میشناسه و نویسنده بدین واسطه شخصیت هارو معرفی و‌پرداخت میکنه. اما توی دونده هزارتو ما از درون توماس همه جارو میبینیم.توماسی که حافظه اش پاک شده و پسرایی که همه مثل اون هستن. و بعد بمبی از حوادث و کشمکش ها رخ میده....

کتاب بسیار قشنگیه. بشدت توصیه میکنم بخونیدش.چون واقعا زیباست ... پشیمون نمیشین

او بله ابی خیلی بهتر توصیف کرد
کاملا با کتابای دیگه سبک پادارمان شهر فرق داره
بسیار قوی تر و بهتر از ناهمتا
هرچند خیلی به مسابقات عطش شبیه هست اما درعین حال تفاوت ها اساسی داره
و هرچند نمی تونم بگم بهترین کتابی بود که در سبک فانتزی خوندم اما مطمئنا جزو بهترین ها بود

آقا پاشین برین فصل استخوان ها رو بخونین، شک نکنین به همین خوبیه. تازه نویسنده ـشم آشناس