ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    تاریخ عضویت
    2013/09/30
    محل سکونت
    عنبر اباد در استان کرمانشاه
    نوشته‌ها
    158
    امتیاز
    7,730
    شهرت
    0
    784
    کاربر انجمن

    مرثیه ای برای یک مگس…

    چگونه مگس وارانه رفتار نکنیم
    دیروز پس از یک هفته که مگسی در خانه ام میگشت، جنازه اش را روی میز کارم پیدا کردم.

    یک هفته بود که با هم زندگی میکردیم. شبها که دیر میخوابیدم، تا آخرین دقیقه ها دور سرم میچرخید. صبح ها اگر دیر از خواب بیدار می شدم، خبری از او هم نبود. شاید او هم مانند من، سر بر کتابی گذاشته و خوابیده بود.

    در گشت و گذار اینترنتی، متوجه شدم که عمر بسیاری از مگس های خانگی در دمای معمولی حدود ۷ تا ۲۱ روز است.

    با خودم شمردم. حدود ۷ روز بود که این مگس را میدیدم. این مگس قسمت اصلی یا شاید تمام عمرش را در خانه ی من زندگی کرده بود. احساسم نسبت به او تغییر کرد. به جسدش که بیجان روی میز افتاده بود، خیره شده بودم.

    غصه خوردم. این مگس چه دنیای بزرگی را از دست داده است. لابد فکر میکرده «دنیا» یک خانه ی ۵۰ متری است که روزها نور از «ماوراء» به درون آن می تابد و شبها، تاریکی تمام آن را فرا میگیرد. شاید هم مرا بلایی آسمانی میدیده که به مکافات خطاهایش، بر او نازل گشته ام!


    شاید نسبت آن مگس به خانه ی من، چندان با نسبت من به عالم، متفاوت نباشد.

    من مگس های دیگر خانه ام را با این دقت نگاه نکرده ام. شاید در میان آنها هم رقابت برای اینکه بر کدام طبقه کتابخانه بنشینند وجود داشته.

    شاید در میان آنها هم مگس دانشمندی بوده است که به دیگران «تکامل» می آموخته و میگفته که ما قبل از اینکه «بال» در بیاوریم، شبیه این انسانهای بدبخت بوده ایم.

    شاید به تناسخ هم اعتقاد داشته باشند و فکر کنند در زندگی قبلی انسانهایی بوده اند که در اثر کار نیک، به مقام «مگسی» نائل آمده اند.

    شاید برخی از آنها فیلسوف بوده باشند. شاید در باره فلسفه ی زندگی مگسی، حرف ها گفته و شنیده باشند.

    شاید برخی از آنها تمام عمر را با حسرت مهاجرت به خانه ی همسایه سر کرده باشند.

    مگسی را یادم میآید که تمام یک هفته ی عمرش را پشت شیشه نشسته بود به امید اینکه روزی درها باز شود و به خانه ی همسایه مهاجرت کند…

    مگس دیگری را یادم آمد که تمام هفت روز عمرش را بی حرکت بر سقف دستشویی نشسته بود. تو گویی که فکر میکرد با برخواستن از سقف، سقوط خواهد کرد. یا شاید از ترس اینکه بیرون این اتاق بسته ی محبوس، جهنمی برپاست…

    بالای سر مگس مرده نشستم و با او حرف زدم:

    کاش میدانستی که دنیا بسیار بزرگ تر از این خانه ی کوچک است.

    کاش جرأت امتحان کردن دنیاهای جدید را داشتی.

    کاش تمام عمر هفت روزه ی خود را بر نخستین دانه ی شیرینی که روی میز من دیدی، صرف نمیکردی.

    کاش لحظه ای از بال زدن خسته نمیشدی، وقتی که قرار بود برای همیشه اینجا روی این میز، متوقف شوی.

    آن مگس را روی میزم نگاه خواهم داشت تا با هر بار دیدنش به خاطر بیاورم که:

    عمر من در مقایسه با عمر جهان از عمر این مگس نیز کوتاه تر است. شاید در خاطرم بماند که دنیا، بزرگتر و پیچیده تر از چیزی است که می بینم و می فهمم. شاید در خاطرم بماند که بر روی نخستین شیرینی زندگی، ماندگار نشوم.

    نمیخواهم مگس گونه زندگی کنم. بر می خیزم. دنیا را میگردم و به خاطر خواهم سپرد که عمر کوتاه است و دنیا، بزرگ.

    بزرگتر و متنوع تر از چیزی که چشمانم، به من نشان میدهد…
  2. #2
    تاریخ عضویت
    2013/08/31
    محل سکونت
    تهران
    نوشته‌ها
    423
    امتیاز
    30,869
    شهرت
    0
    1,777
    کاربر انجمن
    بسیار زیبا و تاثیر گذار بود...
    گاهی ما ادما از مگس ها محبوس تریم... مگس ذهن ازادی داره و میتونه در طول عمرش به نسبت جثه خودش سه برابر ما گردش کنه ...ولی ما ادما انقدر درگیر مسائل دنیایی و بی ارزش شدیم که با وجود شناختمون از بزرگی جهان هستی باز هم در لانه سرد و بی نور خودمون مبحوس شدیم و با ساختن دیوار های احمقانه از مشکلات راه ازادی رو می بندیم ... واقعا زندگی ما مگسی شده به خاطر چشم دوختن به مالی که کنارمونه از دیدن افرینش و شگفتی می پرهیزیم و در اخر در طغیان جهل اقیانوس علم غرق خواهیم شد... بیاین دست از مگسی بودن برداریم و همچون چیزی که هستیم زندگی کنیم ... انسان بودن ینی چی؟؟؟
    ویرایش توسط Percy Jackson : 2014/09/26 در ساعت 03:19
    [CENTER]viva la vida
    vive la vie
    long live the life
    زنده باد زندگی
    人生を生きます
    [/CENTER]
  3. #3
    تاریخ عضویت
    2013/09/19
    محل سکونت
    یه جای دیگه):
    نوشته‌ها
    217
    امتیاز
    5,417
    شهرت
    0
    1,235
    پليس سایت
    پیام خیلی عالی بود واقعا تاثیر گذار
    از کی بود؟؟اگه از خودت بود اتارشی نخوری یه چیزی میشیا
    پ.ن چرا اسمتو گذاشتی نسترن پیام؟؟
    سالهاست که توی "اینتررنت" توی فروم های مختلف عضو میشم و هنوز که هنوزه نفهمیدم فلسفه ی امضا چیه!
    آیا میخواهند جمله ای که سرلوحه ی زندگی ـمان است برای دیگران بنویسیم؟
    آیا همین را میخواهید؟
    باشه!
    ولی جمله ای سرلوحه زندگی منه بی ادبیه و بابام بهم گفته عفت کلامم رو هرجـــــــایی حفظ کنم.
  4. #4
    تاریخ عضویت
    2013/02/28
    محل سکونت
    قلعه ى هاگوارتز،برج گريفيندور
    نوشته‌ها
    965
    امتیاز
    7,473
    شهرت
    0
    5,842
    معاون سایت
    جالب بود
    حقیقت همینه که ما هم یه جورایی شبیه مگسیم!
    البته نه هممون ولی بیشترمون
    ممنون نسترن
    Some girls watched Beauty and The Beast and wanted the prince
    I watched it and wanted the library
    متن مخفي!


  5. #5
    تاریخ عضویت
    2014/07/20
    نوشته‌ها
    30
    امتیاز
    4,540
    شهرت
    0
    64
    کاربر انجمن
    یسیار جالب و ارزشمنده که از این دید به دنیا نگاه می کنی و من را هم بااطلاع کردی که همچون مگس زندگی می کنم در صورنی که من انسان هستم و عقل و هوش و ادراکات من از همه موجودات بیشتر است و چیزی دارم که کسی جز من (یعنی انسانها) ندارند و اون عشق و محبت و اشتیاق است
    پ.ن:وقتی میبینید پروردگار ما را بسیار متفاوت از همه ی موجودات(مانند مگس) خلق کرده و به تکامل رسانده به اینها فکر کنید وبا تفاوت از انها زندگی کنید.
    [CENTER][COLOR=#008080][SIZE=2][B][I]True friends say good things behind you and bad tings to your face[/I][/B][/SIZE][/COLOR][/CENTER]
  6. #6
    تاریخ عضویت
    2014/08/05
    محل سکونت
    بریتانیا کملوت
    نوشته‌ها
    69
    امتیاز
    7,313
    شهرت
    0
    466
    نویسنده
    ممنان داداش پیام ( نسترن خخ) واقعا چقدر الان احساس میکنم زندگی پوچی تا الان داشتم . ولی خب آدم باید تو حال زندگی کنه...من گذشته هامو فراموش میکنم امیدوارم تو آینده بتونم آدم گونه زندگی کنم...اینو نه برای خودم واسه هر کسی که این مطلب رو میخونه میگم...گذشته ها گذشته فکر کنین الان میتونین که چه چیزایی تو دنیا منتظرتونن تا برین و تجربشون بکنین... به امید بهترین زندگی...( چه جالب نمی دونستم میتونم از حرفاهم بزنم خخ)
    دنیا جفت دستات پوچه​...
    بنبست آغاز هر کوچه...
    The ways
    ...

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •