خب. من شروع می کنم و چون بعد از ظهر کار دارم الان می نقدم.
این قسمت:
فضای داستان رو کمی معلوم می کنه اما چیزی که تو ذوقم زد این بود که به نظرم فصل اول کمی بی مقدمه شروع شد.
و دیگه اینکه شخصیت پسر زیاد معلوم نشده و از لحن صحبت کردن شبح گیر خوشم نیومد. فصل اول کشش خوبی داره که داستان و بخونی اما هر چی جلوتر می ری از این کشش کاسته می شه و داستان رو به زوال می ره... بعد اینکه توضیحات اونطوری که باید و شاید در مورد هیولاهاش داده نشده(فصل اولو نمی گم..کل داستان منظورمه )
قد بلند بودن شبح گیر به نظرم خیلی اضافه بود و باید قدشو کوتاه نشون می داد و کمی مرموز تر.. هیچ چیز مرموزی نداره این بشر.. این کارا باید یه کم رمز و راز توش موج بزنه..
آخه دخترایی با کفش نوک تیز؟؟؟؟ چیز بهتری نبود که مشخصه ی اونا بذاره؟؟ مثلاً کفش پاشنه بلند؟؟
یا دستمال گردن گلگلی؟؟
بعد این شبح گیر رو طوری شخصیت پردازی کرد انگار با زامبی و مردگان نسبت داره... ای خدااا.. از دست این نویسندگان کارنابلد... تضاد تو داستان موج می زنه...
درون مایه ی خوبی داره اما کشش لازم رو ایجاد نکرده....
اما من از بخش مثلاً ترسناکش خوشم اومد و خوب به اون پرداخته شده بود...
خلاصه اینکه شاید داستان بعضی جاها خوب بود اما در کل کاغذ بود باباجان کاغــــــــــذ
اینم از نقد بنده.. متشکرم، تشویق نفرمائید!