ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





صفحه 2 از 2 نخست 1 2
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 15 , از مجموع 15

کتاب: کورالین

    کورالین

    • نویسنده کتاب: نیل گیمن
    • ژانر: فانتزی
    • دنبال کننده: 2
    • ایجاد شده در: 2014/08/15
    • امتیاز:
    • کتاب کامل است.
    • دارای خلاصه و کاور
    • نسخه چاپی وجود دارد
    • تک جلدی

    • ترجمه است
    index.jpg
    نام کتاب: کورالاین
    نام نویسنده: نیل گیمن
    نام مترجم: پریا آریا
    کورالاین ماجرای دختری با نام کورالاین را نقل می*کند که همسایه*ها کارولاین صدایش می*زنند و او هر دفعه در پاسخ می*گوید:«کورالاین. درستش کورالاین است.» دختری حدوداً ۹ یا ۱۰ ساله، باهوش و شجاع و دوست*داشتنی که با پدر مادر همیشه پر مشغله*اش -که هر دو در خانه کار می*کنند- در آپارتمانی بزرگ زندگی می*کند. داستان احوال کورالاین را در اواخر تابستان و در نزدیکی*های بازگشایی مدارس شرح می*دهد. موقعی که به تازگی به خانه*ی جدیدشان اثاث*کشی کرده*اند. خانه*ی بزرگی که جستجو یا به قول خود کورالاین «کاوش» در آن سرگرمی خوبی به شما می*آید. در این خانه درهای متعددی وجود دارد و در همیشه قفل شماره*ی ۱۴ نیز یکی از همین درها است. به نظر می*رسد کورالاین از تنهایی و تعطیلات تابستانی خسته شده و کاوش در گوشه و کنار خانه و سربه*سر همسایه*های پایینی گذاشتن یا کلافه کردن همسایه*ی بالایی هم مشکلی سر رفتن حوسله*ی او را بر طرف نمی*کند. پدر و مادرش هم همیشه مشغول کارهای خودشان هستند و به نوعی او را از سر وا می*کنند. در این بهبهه، یک روز بالاخره کورالاین در اتاق شماره ۱۴ را باز می*کند و بدون اجازه*ی والدینش پا به آن می*گذارد...
    قسمتی از متن کتاب:
    کورالاین قلّک پولش را باز کرد و به سوپرمارکت رفت. دوتا بطری بزرگ، شربت آبلیمو خرید، یک کیک شکلات و یک بسته*ی جدید سیب و به خانه برگشت و آن*ها را برای شام خورد.
    مسواک زد و به اتاق مطالعه*ی پدرش رفت. کامپیوترش را روش کرد و یک داستان نوشت.
    داستان کورلاین
    یک دختر بود به اسم سیب. او خیلی می*رقصید. آن*قدر رقصید و رقصید که پاهایش تبدیل به سوسیس شد. پایان

    از داستان یک پرینت گرفت و کامپیوتر را خاموش کرد. بعد زیر جمله*ها عکس دختر کوچک را در حالی که می*رقصید، کشید.
    برای خودش حمام را پر آب کرد و آن*قدر در آن حباب حمام ریخت که حباب*ها از وان بیرون زدند و کفِ زمین را پوشاندند. بعد از آب*تنی، اول خودش را و بعد هم زمین را تا آن*جا که می*توانست خشک کرد و به تختش رفت.
    کورالاین شب بیدار شد. به اتاق پدر و مادرش رفت ولی تخت مرتب و خالی بود. اعداد درخشان و سبزرنگ ساعت دیجیتالی ۳:۱۲ صبح را نشان می*دادند.
    کورالاین، تنها، در نصفه*شب، شروع به گریه کرد. هیچ صدای دیگری در آپارتمان خالی نبود.
    رفت روی تخت پدر و مادرش دراز کشید و بعد از مدتی خوابش برد.

    نترس! دوختن دکمه ها روی چشم هایت اصلا درد ندارد!





    ویرایش توسط Prince-of-Persia : 2015/07/01 در ساعت 00:27
  1. 11
  2. #12
    تاریخ عضویت
    2012/06/19
    نوشته‌ها
    207
    امتیاز
    17,424
    شهرت
    0
    210
    کاربر انجمن
    چه جوری بخونیم وقتی دان نمیشه?
    پیشنهاد میکنم اونی که الام دارتش دوباره آپلود کنه البته نه توی فورشیرد
    این امضا به دلیل غیر قانونی بودن حذف شد
    منتظر امضای جدید باشید...
  3. #13
    تاریخ عضویت
    2016/01/25
    نوشته‌ها
    7
    امتیاز
    3,038
    شهرت
    0
    14
    کاربر انجمن
    سلام.
    کسی نتونسته قبل از خراب شده لینک دانلودش کنه؟ جان من آپلود کنید. حوصله ندارم انگیلیسیشو بخونم
  4. #14
    تاریخ عضویت
    2017/03/14
    نوشته‌ها
    1
    امتیاز
    999
    شهرت
    0
    0
    کاربر انجمن
    راستش من کارتونشو دیدم وچون کارتونشو دیدم دیگه حوصله خوندن کتابشو ندارم😆
  5. #15
    تاریخ عضویت
    2014/09/12
    محل سکونت
    اصفهان شهر زیبای خدا...
    نوشته‌ها
    255
    امتیاز
    5,323
    شهرت
    0
    1,249
    گرافیست
    عللیییه این کتاب
    فیلمش هم خیلی خوبه
    به احترام آرزو های بر باد رفته ام سکوت می کنم
    بلند تر از فریاد


    زنده باد زندگی پیشتاز
  6. #16
    تاریخ عضویت
    2014/12/14
    محل سکونت
    زیر آسمون
    نوشته‌ها
    107
    امتیاز
    18,316
    شهرت
    0
    142
    کاربر انجمن
    سلام کسی کتاب رو نداره که بزاره خیلی دوست دارم بخونمش اما پیدا نمیکنم
    خداوند معشوق نیست,او خود “عشق” است… کدامین معشوق می تواند بگوید: صدبار اگر توبه شکستی باز ای ؟؟؟
صفحه 2 از 2 نخست 1 2
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 15 , از مجموع 15

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •