ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





صفحه 1 از 8 1 2 3 ... آخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 72

    حلقه خونین

    • نویسنده کتاب: Red Viper
    • ژانر: فانتزی
    • دنبال کننده: 26
    • ایجاد شده در: 2014/07/22
    • امتیاز:
    • کتاب کامل نیست!
    • فرستنده،نویسنده کتاب است
    سلامی از دل تنها/دلی آکنده از غم ها
    گهی بی بار/گهی بی یار
    گهی از عاشقی بیزار
    گهی گریان / گهی خندان
    گهی رنجیده از یاران

    درودی به سادگی سلام و سلامی به زیبایی مهر و مهری به بزرگی عشق تقدیم تمام دوستان عزیز و گرامی
    من تصمیم گرفتم یه رمان بنویسم که به یاری خدا و دوستان(FATANو Niko و rivas) مقدمش آماده شده از شما عزیزان خواهش میکنم که مقدمه رو بخونید
    نقد کنید و دربرابر اشتباهاتم صبوری کنید و در به اتمام رسیدن کتابم یاریم کنید و از دوستان عزیز فاطمه و مارال و نگار که در به پایان رسیدن مقدمه کمکم کردن تشکر میکنم

    مقدمه

    فصل اول

    فصل دوم : کشف حقایق

    فصل سوم: تغییر در عقاید

    فصل چهارم



    ویرایش توسط ThundeR : 2014/09/11 در ساعت 08:22
  1. 49
  2. #2
    تاریخ عضویت
    2014/06/13
    محل سکونت
    ساری
    نوشته‌ها
    17
    امتیاز
    6,429
    شهرت
    1
    84
    نویسنده
    داستانت جذاب بود ، نکته ی جالبش دید جدیدش بود ، معمولا داستان های تخیلی در مورد یکی از افرادیه که قراره واسشون اتفاقی بیوفته ، اگه این یه داستان معمولی بود شخصیت اول یکی از بچه ها بود. نمیشه گفت بد بود !
    ولی چنین شروعی نسبت به شروع داستان تو ضعیفتر بود. تو شاید بخوای ادامه رو از دید یکی از بچه ها بنویسی و این نمیگم بده اما از دید این شخصی که تو آوردی (اسمشو یادم رفت) داستانت امکان داره خیلی جذاب بشه ! (البته ، شروع تازه و نسبتا خوبی بود ، سعی کن همین روندو ادامه بدی)

    البته الان نمیشه نظر درستی داد ، تو فقط مقدمه رو دادی و تا زمانی که داستان (یا همون شخصیت اول) به اولین چالش نیوفته نمیشه نظر درستی داد.
    متنت هم خوب بود ، ولی 2 صفحه بیشتر نبود و چیزی نمیشد فهمید.

    میخوای همین فرد شخصیت اولت تا آخر داستان باشه ؟
  3. #3
    تاریخ عضویت
    2014/04/12
    محل سکونت
    MYSTIC FALLS-Salvatore’s House
    نوشته‌ها
    54
    امتیاز
    5,590
    شهرت
    0
    514
    نویسنده
    نقل قول نوشته اصلی توسط Lord.Morteza نمایش پست ها
    داستانت جذاب بود ، نکته ی جالبش دید جدیدش بود ، معمولا داستان های تخیلی در مورد یکی از افرادیه که قراره واسشون اتفاقی بیوفته ، اگه این یه داستان معمولی بود شخصیت اول یکی از بچه ها بود. نمیشه گفت بد بود !
    ولی چنین شروعی نسبت به شروع داستان تو ضعیفتر بود. تو شاید بخوای ادامه رو از دید یکی از بچه ها بنویسی و این نمیگم بده اما از دید این شخصی که تو آوردی (اسمشو یادم رفت) داستانت امکان داره خیلی جذاب بشه ! (البته ، شروع تازه و نسبتا خوبی بود ، سعی کن همین روندو ادامه بدی)

    البته الان نمیشه نظر درستی داد ، تو فقط مقدمه رو دادی و تا زمانی که داستان (یا همون شخصیت اول) به اولین چالش نیوفته نمیشه نظر درستی داد.
    متنت هم خوب بود ، ولی 2 صفحه بیشتر نبود و چیزی نمیشد فهمید.

    میخوای همین فرد شخصیت اولت تا آخر داستان باشه ؟
    ممنون مرتضی جان نظر لطفته
    مقدمه کم بود فصلا تعداد صفحه های بیشتری دارن
    نه مت شخصیت اول نیست توی فصل اول با شخصیت اولم آشنا میشین ولی توی این رمان نمی تونید روی چیزی حساب کنید
    ممنون که خوندی و نظر دادی
    Don't feel sorry for losing something
    .you didn't have and will never have
    feel sorry for someone who didn't
    .see your worth and never will
  4. #4
    تاریخ عضویت
    2013/11/16
    نوشته‌ها
    309
    امتیاز
    31,079
    شهرت
    0
    2,649
    کاربر انجمن
    سعید شروعت خیلی باحال بود!
    اممم فلن ک ایرادی نمیبینم ...
    منتظر بقیشم ... بعدا حتما نظر کامل تری میدم!
    [CENTER][COLOR=#800080][SIZE=4]یه همچین حالی دارم!!!
    : ( :[/SIZE][/COLOR][/CENTER]
  5. #5
    تاریخ عضویت
    2014/04/12
    محل سکونت
    MYSTIC FALLS-Salvatore’s House
    نوشته‌ها
    54
    امتیاز
    5,590
    شهرت
    0
    514
    نویسنده
    فصل اول اضافه شد دوستان منتظر نقد های زیباتون هستم
    با تشکر از مارال و فاطمه عزیز در آماده سازی این فصل
    فصل اول
    Don't feel sorry for losing something
    .you didn't have and will never have
    feel sorry for someone who didn't
    .see your worth and never will
  6. #6
    تاریخ عضویت
    2014/07/26
    محل سکونت
    بین هفتاد میلیون احمق دیگه!
    نوشته‌ها
    5
    امتیاز
    4,573
    شهرت
    0
    19
    کاربر انجمن
    سلام؛ خب همون طوری که قول دادم اومدم. این پست دو بخش میشه. مقدمه و فصل اول!

    درباره ی مقدمه...

    اون کششی رو که باید توی خواننده ایجاد کنه، ایجاد نمی کنه! چرا؟ چون اشکال تو جمله بندیاس. تو توصیفاس. هرچقدر هم ایده خوب باشه، اگه توصیف و فضاسازی ضعیف باشه این ایده ی خوب با توصیف ضعیفت پایین کشیده میشه و خب داستان طبیعتاً اونطور که می خوای نمیشه. چرا این حرفو می زنم؟ چون وقتی خوندم حس کردم توی یه صحنه ی خالی معلقم و یکی کنار گوش من داره یه سری کلمات رو نجوا می کنه. کلمه ها سردن و هیچ گرمی ای توشون احساس نمی کنم. یعنی باهاشون ارتباط برقرار نمی کنم. نمی تونم لمسشون کنم. نمی تونم جلوی چشمم ببینمشون. مقدمه ی تو آغشته از احساسه اما کلمات کنار هم به خوبی چیده نشدن. مثلاً آخرش، ترس راوی رو جوری به نمایش نذاشتی که خواننده هم اون ترس رو احساس کنه. استرس راوی و موقعیت بدش رو درک کنه. می فهمی چی میگم؟ یکم به کلمه ها رنگ بده یعنی از این سادگی درشون بیار و یکم ادبی ترش کن. این از نظر نگارشی. اما در مورد ایده هم هیچ نظری نمی تونم بدم تا یکم جلوتر بریم.

    اما فصل یک!

    اینجا ورق کلا بر میگرده. اصلا انتظار نداشتم. کلمه ها خیلی شیوا و روون کنار هم چیده شده بودن و تنها ایرادی که می تونم بگیرم اینه که جای توصیف چهره ی شخصیت هات و فضای اطرافشون خیلی خالیه و اگه بتونی به این بخش بیشتر بپردازی این داستان، داستان فوق العاده ای میشه. در پرانتز بگم که یه عده عادت دارن تو فصل های بعد ذره ذره توصیف ها رو وارد داستان کنن. به هر حال من منتظرم. در کل حرف زیادی واسه گفتن ندارم چون به نظرم تا حدودی تونست ضعف مقدمه رو ترمیم کنه، نقطه های گنگ رو تا حدی پر کنه و از همه مهم تر کششی رو که در مقدمه ایجاد نمی شد، ایجاد کنه.

    ضمنا از نکات مثبتش پایان خیلی خوبش بود. خیلی عالی تمومش کردی. خوشم اومد. واسه فصلات عنوان بذار. اینطوری خیلی شاخ تر میشه.

    همین فعلا! بی صبرانه منتظر فصل دومت هستم.

    پی نوشت: وقتی داشتم می خوندم واسه یه لحظه منو برد به دنیای بودلر ها... بچه های بدشانس. خوندیش یا نه؟ با اینکه با هم زمین تا آسمون فرق دارن اما نمی دونم چرا منو یاد اونا انداختن.

    همیشه شاد و موفق باشی.
    ویرایش توسط Fire Fist : 2014/07/27 در ساعت 03:59
    [CENTER][IMG]http://8pic.ir/images/5c0j110s5w21dso5ikgc.jpg[/IMG][/CENTER]
  7. #7
    تاریخ عضویت
    2014/04/12
    محل سکونت
    MYSTIC FALLS-Salvatore’s House
    نوشته‌ها
    54
    امتیاز
    5,590
    شهرت
    0
    514
    نویسنده
    نقل قول نوشته اصلی توسط Fire Fist نمایش پست ها
    سلام؛ خب همون طوری که قول دادم اومدم. این پست دو بخش میشه. مقدمه و فصل اول!

    درباره ی مقدمه...

    اون کششی رو که باید توی خواننده ایجاد کنه، ایجاد نمی کنه! چرا؟ چون اشکال تو جمله بندیاس. تو توصیفاس. هرچقدر هم ایده خوب باشه، اگه توصیف و فضاسازی ضعیف باشه این ایده ی خوب با توصیف ضعیفت پایین کشیده میشه و خب داستان طبیعتاً اونطور که می خوای نمیشه. چرا این حرفو می زنم؟ چون وقتی خوندم حس کردم توی یه صحنه ی خالی معلقم و یکی کنار گوش من داره یه سری کلمات رو نجوا می کنه. کلمه ها سردن و هیچ گرمی ای توشون احساس نمی کنم. یعنی باهاشون ارتباط برقرار نمی کنم. نمی تونم لمسشون کنم. نمی تونم جلوی چشمم ببینمشون. مقدمه ی تو آغشته از احساسه اما کلمات کنار هم به خوبی چیده نشدن. مثلاً آخرش، ترس راوی رو جوری به نمایش نذاشتی که خواننده هم اون ترس رو احساس کنه. استرس راوی و موقعیت بدش رو درک کنه. می فهمی چی میگم؟ یکم به کلمه ها رنگ بده یعنی از این سادگی درشون بیار و یکم ادبی ترش کن. این از نظر نگارشی. اما در مورد ایده هم هیچ نظری نمی تونم بدم تا یکم جلوتر بریم.

    اما فصل یک!

    اینجا ورق کلا بر میگرده. اصلا انتظار نداشتم. کلمه ها خیلی شیوا و روون کنار هم چیده شده بودن و تنها ایرادی که می تونم بگیرم اینه که جای توصیف چهره ی شخصیت هات و فضای اطرافشون خیلی خالیه و اگه بتونی به این بخش بیشتر بپردازی این داستان، داستان فوق العاده ای میشه. در پرانتز بگم که یه عده عادت دارن تو فصل های بعد ذره ذره توصیف ها رو وارد داستان کنن. به هر حال من منتظرم. در کل حرف زیادی واسه گفتن ندارم چون به نظرم تا حدودی تونست ضعف مقدمه رو ترمیم کنه، نقطه های گنگ رو تا حدی پر کنه و از همه مهم تر کششی رو که در مقدمه ایجاد نمی شد، ایجاد کنه.

    ضمنا از نکات مثبتش پایان خیلی خوبش بود. خیلی عالی تمومش کردی. خوشم اومد. واسه فصلات عنوان بذار. اینطوری خیلی شاخ تر میشه.

    همین فعلا! بی صبرانه منتظر فصل دومت هستم.

    پی نوشت: وقتی داشتم می خوندم واسه یه لحظه منو برد به دنیای بودلر ها... بچه های بدشانس. خوندیش یا نه؟ با اینکه با هم زمین تا آسمون فرق دارن اما نمی دونم چرا منو یاد اونا انداختن.

    همیشه شاد و موفق باشی.
    ممنون یگانه جان که وقت گذاشتی و خوندی چشم حتما مواردی که گفتی رعایت میکنم و اینکه توصیفات شخصیت و محیط توی فصل دوم بیشتر میشه یا به عبارتی همونطور
    گفتی توصیفا ها ذره ذره وارد میکنم ولی توصیف محیطی که توش قرار دارن از فصل دوم درست میشه
    ممنون از نقد بسیار زیبات
    Don't feel sorry for losing something
    .you didn't have and will never have
    feel sorry for someone who didn't
    .see your worth and never will
  8. #8
    تاریخ عضویت
    2013/08/04
    محل سکونت
    اصفهان
    نوشته‌ها
    202
    امتیاز
    20,459
    شهرت
    0
    1,459
    ویراستار
    جالب بود داستانش! از این نوع داستانا خوشم میاد! که خود شخص اول نمیدونه قضیه چیه واینا...
    منتظر فصل دومم... هر چه زودتر بذار بخونم.
    توصیفاتو زیاد کن. مثلا اون تیکه که با عمو البرت حرف میزدن. قرار نیس اتاق خالی باشه دیگه.
    با نظر یگانه (Fire Fist) در مورد بودلر ها موافقم. دقیقا همون حسو گرفتم.
    مرسی که نظرمو خوندی
    هر چه زودتر فصل جدیدو بذار
    موفق باشی
    I played solider, you played king
    Struck me down when I kissed that ring
    You lost that right to hold that crown
    I built you up, but you let me down
    So when you fall, I'll take my turn
    And fan the flames as your blazes burn

    Burn It Down
    Linkin Park

  9. #9
    تاریخ عضویت
    2014/04/12
    محل سکونت
    MYSTIC FALLS-Salvatore’s House
    نوشته‌ها
    54
    امتیاز
    5,590
    شهرت
    0
    514
    نویسنده
    نقل قول نوشته اصلی توسط Will.T نمایش پست ها
    جالب بود داستانش! از این نوع داستانا خوشم میاد! که خود شخص اول نمیدونه قضیه چیه واینا...
    منتظر فصل دومم... هر چه زودتر بذار بخونم.
    توصیفاتو زیاد کن. مثلا اون تیکه که با عمو البرت حرف میزدن. قرار نیس اتاق خالی باشه دیگه.
    با نظر یگانه (Fire Fist) در مورد بودلر ها موافقم. دقیقا همون حسو گرفتم.
    مرسی که نظرمو خوندی
    هر چه زودتر فصل جدیدو بذار
    موفق باشی
    ممنون از وقتی که گذاشتی و خوندی چشم توصیفات تو فصل دوم بیشتر خواهد شد
    Don't feel sorry for losing something
    .you didn't have and will never have
    feel sorry for someone who didn't
    .see your worth and never will
  10. #10
    تاریخ عضویت
    2014/04/24
    نوشته‌ها
    124
    امتیاز
    8,574
    شهرت
    0
    554
    Ara
    کاربر انجمن
    این داستان منو یاد یه کتابی میندازه هرچی فک کردم یادم نیومد چه کتابی!!!
    منتظر فصل دومیم!
    این فصل که عالی بود
    Reading Is One Form Of Escape
    Running For Life Is Another
    Lemony Snicket
صفحه 1 از 8 1 2 3 ... آخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 72

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •