ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





صفحه 1 از 3 1 2 3 آخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 27

موضوع: شعر عشق

  1. #1
    تاریخ عضویت
    2012/08/31
    محل سکونت
    استان البرز
    نوشته‌ها
    584
    امتیاز
    9,253
    شهرت
    0
    879
    کاربر انجمن

    شعر عشق

    با تو از اشک گفتم
    با تو از غم گفتم هیچ اثر نداشت
    با تو از انسانیت می گوییم که بازاری ندارد
    از چشمهایی که دیگر نمی بینند
    کوری دیر زمانی است گریبانگیر شده است
    بایست در برابر باد سینه سپر کن و بگو
    این منم من
    من چشمها و قلبهای ایندگان هستم
    نمی هراسم
    نمی گیریم مگر بر نادانی

    اگر اشکی هست
    اگر دلتنگی هست
    جایی برای پیوند نمی بینی
    به آسمان نگاه کن
    ببین که چه آبی ست
    ببین که حتی وقتی ابری هم پیدا می شود با صبوری
    در انتظار باد می ایستد چنان که بوده
    تا تمامی لکه ها برده شوند
    و او باز هست تا ابد
    هست و خواهد بود جایی که همیشه ایمان به بودنش بوده

    آرمیتا
    ویرایش توسط آرمیتا37 : 2013/10/03 در ساعت 00:09
    شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند
  2. #2
    تاریخ عضویت
    2012/08/31
    محل سکونت
    استان البرز
    نوشته‌ها
    584
    امتیاز
    9,253
    شهرت
    0
    879
    کاربر انجمن

    من عاشقم
    عشق من اشک من
    اشک من آه من
    آه من حرف نگفته من
    حرف نگفته ام راز من
    راز من دل سر به مهر من
    و من اینجا تنهایم
    تنهایی من نماد کوهی است
    ترک خورده از باد و باران
    من ایستاده ام بر فراز احساسم
    حس من ماهیت من
    ماهیت من تمام بود من
    پس ببین این بودن را
    چرا که روزی است که نیست
    نیستی من پایان تو پایان این حس است.



    69574_488138721207417_925538597_n.jpg
    شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند
  3. #3
    تاریخ عضویت
    2012/08/31
    محل سکونت
    استان البرز
    نوشته‌ها
    584
    امتیاز
    9,253
    شهرت
    0
    879
    کاربر انجمن



    درد دارم
    دردی بی درمان
    دلم گرفته
    حرفم در سکوتم حجم گرفته چه کنم
    با که من درددل کنم
    درد دارم
    دردم درد بی درمان نگفتن است
    من درد دارم
    دردی از شنیده ها
    دردی از جنس بلور
    شکستنی و تنها
    درد من نفهمیدن حسم از این دنیاست
    من تنها ترین دنیا رفتنم را به چشم جان می بینم
    بیا که بی تو رویایم به کابوس
    لبخندام به گریه
    شادیم به غم
    بودنم به نبود
    بدل می شود
    تو کیستی که در منی و بی منی
    تو چیستی که نبودت شکست من
    وجودت مال من
    اما من صاحبت نیستم
    خودخواهم
    خودخواه خواستن
    خواستن تو چه بد آرزویی بوده است
    چرا محال می خواهم
    چرا چرا چرا ؟؟؟؟؟


    407702_488140064540616_469632811_n.jpg
    شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند
  4. #4
    تاریخ عضویت
    2012/08/31
    محل سکونت
    استان البرز
    نوشته‌ها
    584
    امتیاز
    9,253
    شهرت
    0
    879
    کاربر انجمن



    دوستم داشته باش
    مرا برای من بخواه
    نه جسمی از خاک
    دوستم داشته باش
    مرابرای قلبی پاک و صادق
    نه برای تجملی در کنارت
    دوستم داشته باش
    که دوست داشتن از عشق برتر است
    پس دوستم داشته باش
    شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند
  5. #5
    تاریخ عضویت
    2012/08/31
    محل سکونت
    استان البرز
    نوشته‌ها
    584
    امتیاز
    9,253
    شهرت
    0
    879
    کاربر انجمن


    خدایا دردهایم را به من ببخش
    خدایا درد دیگری نمی خواهم
    اشکهای چشمانم چشمه ای شده در جانم که توان کشیدنش را می خواهم
    بغضم گره ای کوری شده در گلویم
    دیگر روزهای بی تو بودن از شمارش من خارج شده
    خسته ام شاید زندگی بار دیگر مرا به حساب غصه هایم لبخندی بدرقه کند
    می روم تا از این آرزوی محال دور شوم
    خستگی آغوش تو را به سینه می کشم
    باشد در کوره راه گمشده عشق ناچیزم تو را لایق باشم
    نمیدانی و نخوهی دانست که حسرت با تو بودن تنها ای کاش من بود
    عاشق کور است
    کور حسرت مدام
    کور بی وفایی دائم
    کور راه بی انتها
    پس دردم خدایا به دلم نگذار
    آرزویم را برایم زیاد نبین
    تو را زخم دلم در چنگ انگشتانم با لذت می فشارم
    این درد من است پس با جان دل پذیرایش هستم
    پس خدایا دردم از من نگیر و آنرا به من ببخش
    آمین
    شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند
  6. #6
    تاریخ عضویت
    2012/06/06
    محل سکونت
    somewhere out there
    نوشته‌ها
    215
    امتیاز
    10,624
    شهرت
    0
    1,005
    کاربر انجمن
    خوبه که آدم بتونه احساساتشو بنویسه. و احتمالا برای این کار شعر بهترین قالب می تونه باشه. و البته شعر هم مثل هر شاخه ی دیگه ای از هنر اصول، چهارچوب و قوانین مربوط به خودش رو داره. و هنرمند با تمرین و تکرار و البته امتحان برای یافتن شیوه های جدید میتونه در جهت پیشرفت حرکت کنه. و این همون چیزیه که باعش رشد هنرمند میشه، این که در هر مرحله ای در عین حال که دنبال رضایت درونیه، اما باز در نهایت این رضایت نسبیه و بعد از خلق اثر دنبال ایرادهای اون می گرده و برای این کار از نظر دیگران هم بهره می گیره. به نظرم این به خصوص در مورد شعر و نویسندگی که مخاطب عامه و نقش محوری داره بارزتره. در نتیجه هنرمند به سمت کمال حرکت می کنه، در حالی که هیچ وقت سیراب نمیشه.
    نداشتن عناصر تخیل، کمبود آرایه های ادبی و تکرار لغات به صورت خسته کننده از جمله ایرادهای مشترک اغلب شعرهات بود. همچنین داشتن وزن و قافیه شعر رو زیبا می کنه.
    می دونم در هنر اصل و ذات حرف اصل کاره، اما این روح اگر چهره ای به خودش نگیره نمی تونه خودش رو به مخاطب عرضه کنه. در واقع این جادوی هنره.
    امیدوارم ناراحت نشده باشی و متوجه باشی که این حرفها رو نه از روی کنایه بلکه برای پیشرفتت و به امید خلق آثار زیباتر و بهتر مطرح کردم.
    موفق باشی
    ویرایش توسط master : 2013/01/08 در ساعت 01:25
    [LEFT]time is passing by anyway...[/LEFT]
  7. #7
    تاریخ عضویت
    2012/08/31
    محل سکونت
    استان البرز
    نوشته‌ها
    584
    امتیاز
    9,253
    شهرت
    0
    879
    کاربر انجمن




    کورراه بی پایان زندگی و دل هستیم.
    رهرو هرزگی دل بی امید هستیم .
    قطره باران با صدای چک چکش ذهن را می شوید
    می برد ............
    جویبار فکر روان و سرافکنده از کوره ذوب شوق نداشتن.
    یخی نگاه ترک بر نمی دارد با حس دلپذیر تپش دل.
    پس انسانیت چه می شود.
    بایست زیر باران و غم فکر را بشور .
    روان شو در غروب احساس.
    ناامید از ندیدن و خفتن زیر بار خفت از نگفتن...........



    ویرایش توسط master : 2013/01/10 در ساعت 00:40
    شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند
  8. #8
    تاریخ عضویت
    2012/06/06
    محل سکونت
    somewhere out there
    نوشته‌ها
    215
    امتیاز
    10,624
    شهرت
    0
    1,005
    کاربر انجمن

    «جویبار فکر روان و سرافکنده از کوره ذوب شوق نداشتن.» : چند بار خوندم ولی نفهمیدم.

    «بایست زیر باران و غم فکر را بشور » : احساس می کنم ایراد نگارشی داره.

    «ناامید از ندیدن و خفتن زیر بار خفت از نگفتن» : متأسفانه باز هم نفهیمدم.
    در نوشته (چه شعر، داستان، دکلمه یا هر چیز دیگه) مهم هست که متن قابل خوندن و روان باشه و احتیاجی به چند بار خوندن برای خواندن درست جمله وجود نداشته باشه. خودتون رو جای خواننده بذارید، بخونید و هر کجا ناملموس بود بدونید که احتیاج به تغییر داره.
    [LEFT]time is passing by anyway...[/LEFT]
  9. #9
    تاریخ عضویت
    2012/08/31
    محل سکونت
    استان البرز
    نوشته‌ها
    584
    امتیاز
    9,253
    شهرت
    0
    879
    کاربر انجمن
    نقل قول نوشته اصلی توسط master نمایش پست ها

    «جویبار فکر روان و سرافکنده از کوره ذوب شوق نداشتن.» : چند بار خوندم ولی نفهمیدم.

    «بایست زیر باران و غم فکر را بشور » : احساس می کنم ایراد نگارشی داره.

    «ناامید از ندیدن و خفتن زیر بار خفت از نگفتن» : متأسفانه باز هم نفهیمدم.
    در نوشته (چه شعر، داستان، دکلمه یا هر چیز دیگه) مهم هست که متن قابل خوندن و روان باشه و احتیاجی به چند بار خوندن برای خواندن درست جمله وجود نداشته باشه. خودتون رو جای خواننده بذارید، بخونید و هر کجا ناملموس بود بدونید که احتیاج به تغییر داره.

    درسرم فکر دارم ولی شوقی برای ائامه اش ندارم.
    فکرهای هرزه را با پاکی و خلوص اب باران بشور و پاک کن
    خیلی چیزها رو نمیتونم ببینم و درک کنم و برای همین حقارت نفهمیدن رو مثل خواب یک غافل هستش
    اگه اشتباه هست بگو با هم درستش کنیم ؟
    خوشحالم کسی رو دارم که انتقاد میکنه........
    شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند
  10. #10
    تاریخ عضویت
    2012/06/06
    محل سکونت
    somewhere out there
    نوشته‌ها
    215
    امتیاز
    10,624
    شهرت
    0
    1,005
    کاربر انجمن


    کسی که می نویسه (خیلی کلی تر بخوام بگم، هنرمند) اگر واقعا خودشو هنرمند بدونه، داره برای مخاطب (یا حتی خودش، به نظر من هنرمند خودش هم می تونه مخاطب هنر خودش باشه، هنر مثل دوا و جادویی هست که هنرمند هم خودش را می تواند با آن شفا دهد هم جامعه را) می نویسه. پس باید بدونه که قراره نقد بشه و چه بهتر که خودش اولین منتقد باشه و هم از انتقاد دیگران استفاده کنه. مطمئن باشید که مخاطب شعور داره و به خیلی چیزها توجه می کنه.
    [LEFT]time is passing by anyway...[/LEFT]
صفحه 1 از 3 1 2 3 آخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 27

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •