ببخشید خانم معلم در می زنند؟
بفرمایید...
در باز شد همه نگاهی عجیب به دخترک انداختند، به یکباره صدای خنده بچه ها
کلاس را منفجر کرد.
اجازه؟
بیا تو ودر هم پشت سرت ببند
چرا به من خیره شدی برو بشین...
برو و کنار زارعی بشین
خانم اجازه نمی تواند جای دیگری بنشیند؟
برو و میز عقب بشین.
اما کسی حاضر نشد با آن دخترک سیاه وزشت که دندان هایی وحشتناک داشت هم میز بشود.
رفت و تنها روی میز شکسته آخر کلاس نشست.
زنگ تفریح به صدا در آمد حتی فرصت معرفی هم نرسید.
زارعی روبه روی دخترک ایستاد!!!هیچ می دونی زشت ترین دختر کلاس هستی حتی از پسر ها...
بار دیگر تمام کلاس خندیدند !دخترک لبخندی زد و جواب داد:
اما تو بسیار زیبا و جذاب هستی...