ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





صفحه 2 از 3 نخست 1 2 3 آخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 24
  1. #1
    تاریخ عضویت
    2012/02/07
    محل سکونت
    شیراز
    نوشته‌ها
    1,534
    امتیاز
    64,504
    شهرت
    0
    7,570
    رئیس پليس سایت

    هرماه با یکی این ماه با ژوپیتر با شیوه ای نوین

    سلام و درود


    خوب بعله دیگه خودتون می دونید دیگه
    باید بیاید تصورتون رو درباره بچگی و بزرگسالی امیرحسین بگید
    یعنی هرچی شناخت تا به حال ازش کسب کردید رو بریزید بیرون
    خخخخخخخ
    اصن لهش کنید اقا
    که دیگه داوطلب نشه
    :Its my family's house,Its my children's house




  2. #11
    تاریخ عضویت
    2012/02/07
    محل سکونت
    بندرعباس
    نوشته‌ها
    1,093
    امتیاز
    16,745
    شهرت
    4
    7,179
    مدیریت کل سایت
    نقل قول نوشته اصلی توسط smhmma نمایش پست ها
    اصن لهش کنید اقا
    که دیگه داوطلب نشه
    خو من میدونستم خودم انتخاب میشم بخاطر همین داوطلب شدم اصن

  3. #12
    تاریخ عضویت
    2012/09/04
    نوشته‌ها
    102
    امتیاز
    16,932
    شهرت
    0
    720
    مدیر انجمن
    من فکر می کنم در کودکی عقده ای شده، به احتمال براش عروسک اسب تک شاخ بالدار نخریدند، برای همین الان این عقده رو کاملا نشون میده.
    تصورم اینه که دست بزن هم داشته
    در کودکی و البته زیاد قلدری کرده برای بچه های هم سن و سالش منتهی از دختر بچه های فامیل حسابی کتک خورده برای همین از دخترای خشن به شدت می ترسه.
    بر عکس دوستان تصور می کنم به خاطر همین کتک ها در دوران دبستان و دبیرستان بچه فوق العاده مظلومی شده تا اینکه سمت مدیریت اینجا بهش رسید که در نتیجه این عمل باز اون عقده ها خودشون رو بروز دادند و اون رگه خشانتش برای کوچکتر ها گل کرده((جرات نمی کنه به بزرگتر از خودش حرف بزنه((دلش کتک نمی خواد)))
    از طرفی با توجه به دوران پر بار کودکی، عمرا این بشر دوستی از نوع مخالف داشته باشه، عمرا بهش اس بدن و اینا...
    به احتمال خیلی هم خسیس باید باشه و از همه مهمتر خیلی هم تنبل تشریف داره
    ، چون رو بهش بدید دیگه هر چی کار داره میندازه گردن شما....
    والا با این اوصاف می ترسم در مورد دانشگاه و آیندش حرف بزنم اما یقین داشته باشید که از اون زن ذلیل هایی خواهد بود که همتایی نداره.
  4. #13
    تاریخ عضویت
    2013/09/28
    محل سکونت
    سرزمین پارس
    نوشته‌ها
    804
    امتیاز
    27,013
    شهرت
    0
    7,799
    کاربر انجمن
    نوزادی:بشدت بچه پر سر و صدا..شیر خشک خورده..خدایا این دیگه کیه؟
    تونست توی 2تا پا راه بره: هیچ کابینت و در و دیواری از دست این پسر در امون نیست.. همه شیشه ها هم میشکنه پچه پروو
    تونست حرف بزنه:اسپمر ندید...پدر چرا حرف اسپمرر می زنی دکمه تشکر رو بزن..خخخخخخخخخخخ
    وقتی که 6 سالش شد: بشدت از بچه های پس گردنی می خورد ..اخه پسیش ملسه خخخخخخ
    وقتی وارد مدرسه:یه هم کلاسی قلدر داشت که ازش به شدت می ترسی ..چنان چه یک بار از ترس خودش رو خیس کرده .. .یه پاش توی کلاس یه پاش توی دفتر بی چاره چقدر کتک می خورد
    دبیرستان بود که مدیر اینجا شد به قول سینا ......که در نتیجه این عمل باز اون عقده ها خودشون رو بروز دادند و اون رگه خشانتش برای کوچکتر ها گل کرده((جرات نمی کنه به بزرگتر از خودش حرف بزنه((دلش کتک نمی خواد))) عقده ای
    کنکور بود: اول شد................. البته از اخر
    ترک تحصیل کرد ...با دوست های ناباب گشت و گشت و گشت که اخر سر معتاد شد..توی جوب خیابون پیداش کردند
    به زور ترکش دادن...مگه ترکش می کرد چنان چسبیده بود
    رفت و یه زن گرفت.....کاری که امیر می کرد چشم گوی زنش بود.........چشم عزیزم....چشم
    بد بدخت اخر سر پیر شد و پسرش چنان این پیر مرد رو میزد که نگو و نپرس
    بیچاره همیشه کتک می خورد
    بیچاره
    .
    .
    [CENTER][SIZE=4][FONT=arial black][B]یادش بخیر[/B][/FONT][/SIZE][/CENTER]
  5. #14
    تاریخ عضویت
    2012/02/07
    محل سکونت
    بندرعباس
    نوشته‌ها
    1,093
    امتیاز
    16,745
    شهرت
    4
    7,179
    مدیریت کل سایت
    نقل قول نوشته اصلی توسط m.mahdi نمایش پست ها
    اهم ...... عاقا اگه اسپم نباشه من یه طرحی دارم !
    به نظرم امیر آخر سر بیاد بگه بچگیاش چجوری بوده واقعن همه بدونم خو ! بعد خودشم بزرگیشو پیش بینی کنه ! هان ؟
    @JuPiTeR @smhmma
    من همچین کاری نمیکنم

  6. #15
    تاریخ عضویت
    2013/08/23
    محل سکونت
    تهران
    نوشته‌ها
    495
    امتیاز
    97,773
    شهرت
    8
    3,651
    مدیر تایپ و اسکن
    اهم...
    یا امامزاده بیژن ^_^

    از کجا شروع کنیم؟
    آهان بله...

    نوزادی: اون موقع بیشتر خواب بوده پس چیز قابل توجهی برای گفتن ندارم...

    نوپایی: عاقا از نظر من یکی بهترین زلزله های نوپا در سرتاسر کشور همین ژوپی بوده...
    ملت از دستش آسایش نداشتن...
    من خودم تحقیق کردم مختصات تک تک قدم های این نوپای عزیز رو درآوردم... بعد با یک ماژیک این نقطه ها رو بهم وصل کردم...
    و بعد آمار گرفتم...
    و متوجه شدم در زمانی نه چندان دور جنگ جهانی خفیفی در این محدوده ها رخ داده که چون برای اولین بار مسئولین سریع رسیدگی کردند اثرات زیادی از این واقعه به جا نمونده...
    کی جرئت داشت تنهاش بزاره؟
    دیوار اتاقش پر از نقاشی بوده، و معمولا یه تیکه از اسباب بازیاش رو مزه مزه می کرده...

    خردسالی: یا قمر بنی هاشم...
    یکی از ذله کننده ترین خردسالان خاورمیانه ^_^
    از اونایی که هرجا می رفته سریع دوست پیدا می کرده، بعد از راه راست به دیوار راست هدایتشون می کرده...

    کودکی: یکی از قابل توجه ترین شیاطین منظومه ی شمسی...
    همچنان در مرکز توجه، شنگول، شلوغ، و پرانرژی.
    تمام سوراخ سنبه های محله رو بلد بوده، و احتمالا چندتاشون به دست خودش ساخته شدن.
    از یه طرف دیگه، به هیچ عنوان نمی شد براش قلدری کرد.
    البته انرژیش ساعت نه شب ته می کشید.
    همچنین روزدرمیون یه چیزی رو پورد می کرده...

    نوجوانی: کمی تا اندازه ای قابل تحمل تر
    گهگاهی این کتابا رو ورق می زده... ببینه عکساش چه طورین... یه نگاهیم به حروف فارسیشون می نداخته...
    ولی سر کلاس حواسش جمع بوده. محبوب معلما، مسئولین مدرسه، کاسبای محل و...
    کلا کمتر کسی بوده که نشناستش.
    زیاد با بروبچ بیرون می رفته.

    جوانی: یه نمه بی خیال، و عمرا یه جا بند بشه.
    اخبار آقای هاشمی رو هم با علاقه ی روزافزون دنبال می کنه ^_^ (هی خدا... کی این ماه رمضون تموم می شه... مردیم از فضولی )
    معمولا نیمه ی پر لیوان رو می بینه.
    به زودی یه آمارم از دخترایی که با تلسکوپ رصدش می کنن به دست میاریم...
    بعد می ریم ببینیم عاشق می شه یا نه...
    فکرشو بکنین!

    میان سالی: و بالأخره وارد دوران طولانی میان سالی می شویم...
    یه شغل پردرآمد اما پر زحمت داره، و خیلیم دوستش داره. احتمال می ره سرکار یه نمه اخمو باشه...
    عیال محترم هم برعکس خودش خیلی آرومه.
    یه پسر داره صداش به زور درمیاد، یه دخترم داره از اون دخترای بابایی...
    یه مقدار لوس بارشون آورده.

    پیری: یه چندبار ادای مردن درمیاره تا همه رو سکته بده.
    یه کتاب نوشته با عنوان "ژ مثل ژوپیتر"
    خیلی دوست داره هرچند وقت یه بار با نوه هاش بره سفر...
    البته یه عصای گنده ام داره هفته ای یک بار می کوبه تو مخ یه بنده خدایی...
    دیگه چیزی به ذهنم نمی رسه...





    نقل قول نوشته اصلی توسط JuPiTeR نمایش پست ها
    من همچین کاری نمیکنم
    عاقا جان ما بگو دیگه!
    ...though the truth me vary, this ship will carry out body safe to shore

    little talks - the monsters and men
  7. #16
    تاریخ عضویت
    2012/10/25
    محل سکونت
    TEHRAN
    نوشته‌ها
    1,008
    امتیاز
    79,128
    شهرت
    6
    6,254
    مدیر بازنشسته
    بیژن مرتضوی هستم، در آمدی بر نقد ژوپی مدیر سایت بی نهایت محترم(می گم که بنم نکنی...خخخخخ) انجام می دهم....
    در دروان طفولیت چیز میز زیاد می گفته اما کی بوده که سر در بیاره؟؟؟ اگه شما زبون این طفل معصوم ...آخی... در اون دوران رو بلد بودین خودتون بیاید بهتر حدس بزنید...
    خب در دوران خردسالی، خردسال نگو بیبی عنکبوتی...خخخخخخ.....همچین دیوار رو می چسبید می گفت نههههههه من شوکول می خوام .. من آبنیات دسته قیچی می خوام....خخخخخخخ... اووووم البته فرض رو بر این می گیریم که اون موقع مشکل دستور زبانش حل شده بوده ....
    برسیم یه دوران کودکی، نه همون نرسیم خیلی بهتره. هنگام حضور وی در مهد کودک 20 درصد تلفات مالی و 30 درصد تلفات جانی به شکل خودکشی افزایش یافت... اوووم فک کنم سال بعد ببرنش زندان.... به سن مناسب نرسیده بود اخهههههه
    فک کنم دوران نوجوانی رو جهشی رد کنم بهتر باشه، چون کار خاصی نبوده که انجام نداده باشه....البته نکته قابل توجه این بوده که از دوران کودکی به بعد عینکی شده، چون علاوه بر چش چرونی به شکلات بچه های مردم علاقه ی عجیبی به رد گیری اسپم پیدا کرده بود.... نتایجشم الان داریم می بینیم خوشبختانه
    می رسیم به دوران الانش... بگو عاقا کمک می خوای؟؟؟ دست رد عمراً به سینت بخوره...خخخخخ..... اتفاقاً یه بار صد کیلویی رو شونت میافته..خخخخخ
    خداروشکر تا الان از درصد شیطنتش کم شده وگرنه همه باید غاز می چروندیم
    و با توجه به توضیحات سینا، فک کنم در سن هزار و پنجاه سالگی جوون مرگ شه و ناکام از دنیا بره(دور از جونش)

    خدایا چنان کن سر انجام کار که تو خوشنود باشی و ما در حیات...
    ThundeRam
    Fire and Blood
  8. #17
    تاریخ عضویت
    2012/02/07
    محل سکونت
    بندرعباس
    نوشته‌ها
    1,093
    امتیاز
    16,745
    شهرت
    4
    7,179
    مدیریت کل سایت
    این مرحله در خدمت شما هستیم با یک خاطره از آمادگی(پیش دبستانی) :
    من و پسرعمه‌ام تو یه کلاس بودیم
    همیشه هم وقتی پیش هم مینشستیم یه آتیشی به پا میکردم(هنوز هم همینجوره) که البته هر روز پیش هم بودیم
    در یکی از این روزا نمیدونم چیکار کردیم(یادم نی) که این مربی گرام مارو به قسمت نوزادها برد و تهدید به بستن پوشک به ما کرد خخخخخخخخ



    بعله همچین موجودات نازنینی بودن مربی‌ها!
    البته لازم به ذکره که این پوشک بستن مثه همون به ولیت بگو بیاد توی دبستانه خخخخخ
    خلاصه با کلی گریه و شیون و زاری و هزار تا منت و نصیحت مارو بردن داخل کلاس(توقع داشتین پوشک پا کنیم؟خخخخ)
    تا آخر اون روز دست به سینه و به صورت ساکت نشسته بودیم اگه از دیوار صدا در اومده بود از ماهم در میومد
    از فرداش دوباره شروع شد خخخخخ(پس چی آروم بشینیم؟)

    اسم مربی هنوز یادم نرفته چون با شعر میگفت:«خاله گلنسا خاله‌ی همه‌ی بچه‌ها.» خخخخخخخخخخخ

  9. #18
    تاریخ عضویت
    2012/02/07
    محل سکونت
    شیراز
    نوشته‌ها
    1,534
    امتیاز
    64,504
    شهرت
    0
    7,570
    رئیس پليس سایت
    نقل قول نوشته اصلی توسط JuPiTeR نمایش پست ها
    خو من میدونستم خودم انتخاب میشم بخاطر همین داوطلب شدم اصن
    پسرم منم می دونستم ولی من نمی تونم تفاوت بذارم یا به جای بچه ها انتخاب کنم
    این انتخاب اوناست
    پس باید برای حداقل رعایت حقشون این نظرسنجی رو می زدم
    :Its my family's house,Its my children's house




  10. #19
    تاریخ عضویت
    2013/02/28
    محل سکونت
    قلعه ى هاگوارتز،برج گريفيندور
    نوشته‌ها
    965
    امتیاز
    7,473
    شهرت
    0
    5,842
    معاون سایت
    بدو تولد: آنچنان جیغ هایی می زند که دکتر ترجیح می دهد او را زودتر به مادر و پدرش تحویل دهد و خودش به شنوایی سنجی مراجعه کند
    خردسالی: امیر عاشق مربی مهدکودکش است و او تنها کسی است که می تواند امیر را کنترل کند زیرا می داند در صورت نافرمانی، کتک خواهد خورد
    نوجوانی:
    ریس مدرسه است. مدیر و ناظم هم از او حساب می برند. خلاصه همه فن حریف است
    جوانی: پس از ورود امیر به دبیرستان، آهسته آهسته از میزان سلطه ی او بر همگان کم شد پس، او بی وقفه به دنبال راهی برای اثبات خود و توانایی هایش بود؛ تا این که راهی به ذهنش رسید:‌چ چیزی بهتر از سلطه بر بچه های مظلوم و بی کس مجازی
    میانسالی: امیر که پس از مدتی بعد از از ازدواجش خود زیر سلطه ی همسر عزیز تر از جانش رفته است، در مقابل چشمان پر از اشک همگان، دنیای مجازی را بدرود گفت تا خود را برای جدال نابرابر در مقابل همسرش آماده کند
    کهن سالی:
    امیر، عاشق این است که نوه هایش را به شهربازی ببرد. ولی نوه هایش از بیرون رفتن با خودداری می کنند؛ زیرا هر دفعه که اون آنها را بیرون می برد، توسط گشت ارشاد دستگیر می شود و آن ها مجبورند تنها به خانه برگردند. امیر نهایتا در 150 سالگی پس از کشتن آخرین همسرش بر اثر سکته ی قلبی از شدت هیجان، جان به جان آفرین تسلیم گفت
    Some girls watched Beauty and The Beast and wanted the prince
    I watched it and wanted the library
    متن مخفي!


  11. #20
    تاریخ عضویت
    2013/09/21
    محل سکونت
    قزوین
    نوشته‌ها
    11
    امتیاز
    7,585
    شهرت
    0
    25
    کاربر انجمن
    این اولین پست منه و امیدوارم امیر حسین عزیز ناراحت نشه
    بدو تولد=تمامی دکتران و پرستارانی مسئولیت نگهداری این فرد را بر عهده داشتن خود به مدت 6 ماه در بیمارستان بستری بودند به جزء یک پرستار که دست از قضاء این پرستار تنها پرستار میانسال خانم یود که به باادبیش را نشان می داد
    پیش دبستانی = فردی باهوش ولی در زمینه حقیقی بلکه مجازی به طوری که تمامی افرادی را که در مهد کودک بود در زمینه اینترنت در جیب کوچک خود قرار می دهد
    دبستان =او متاسفانه فقط توانست تا سال چهارم دبستان ادامه دهد البته با نمرات ده الی دوازده و بعد از سال چهار ترک تحصیل کرده و پیش استا وب به عنوان شاگرد کار می کند
    راهنمایی=این فرد به یک مدرسه اینترنتی رفت و با کمال تعجب معدل سال اول و دوم بیست می باشد بعد از تحقیقات بسیار متوجه می شوند که سایت مدرسه هک کرده و بعد از وی کردن سایت مدزسه معدل این دانش امز به دوازده می رسد
    دبیرستان=این دانش اموز هم زمان سر عقل اومده و شروع به درس خوندن کرد ولی هنوز میل حود را به دنیای مجازی از دست نداده به همین دلیل سایی را تاسیس می کند و مانند یک پادشاه در ان حکومت می کند به سایت های دیگر حمله می کند و ان سایت تصاحب می کند معدل سال اول این دانش اموز 15 سال دوم 14 سال سوم 13 و در کنکور نیز شرکت نکرده است چون می خواست به حکومت خد ادامه دهد
    میانسالی=یک سایت کافی نبود او به هزاران دامنه حمله می کند و تمام ان ها را تصاحب می کند همه در اینترنت او را کوروش حسین 2040 می شناسن چون او توانسته بود نوشته ها را به زبان دیگر در دامنه ای زندانی شده بود حمله کرده و ازادش کرده او منشور اینترنتی نوشت که باعث شد نوشته های زیادی شورش کرده و حاکمان خود را سرنگون کرده او حکومت مجازی خود را ایران 2040 نامید
    مرگ=متاسفانه این فرد در یکی ا جنگ هایش یک ویروس خورد و همان جا مرد
صفحه 2 از 3 نخست 1 2 3 آخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 24

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 17
    آخرین نوشته: 2018/01/28, 11:33
  2. بیوگرافی لئوناردو داوینچی
    توسط MaRs در انجمن بایگانی
    پاسخ: 3
    آخرین نوشته: 2015/09/20, 20:40
  3. بیوگرافی ویکتور هوگو
    توسط MaRs در انجمن بایگانی
    پاسخ: 0
    آخرین نوشته: 2014/08/10, 12:44
  4. بیوگرافی زاخار اصلی و سامان ویلسون
    توسط Sepehr.Dejavou در انجمن بایگانی
    پاسخ: 1
    آخرین نوشته: 2014/08/07, 15:22
  5. بیوگرافی ژوپیتر (پادشاه خدایان)
    توسط MaRs در انجمن بایگانی
    پاسخ: 7
    آخرین نوشته: 2014/08/07, 14:59

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •