ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





صفحه 2 از 3 نخست 1 2 3 آخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 30
  1. #1
    تاریخ عضویت
    2013/11/16
    نوشته‌ها
    309
    امتیاز
    31,079
    شهرت
    0
    2,649
    کاربر انجمن

    ماجرای من و ...!!!!!

    ماجرای من و .... !!
    بعله دیگه والا تا حالا با همین یه قلم فقط ماجرا نداشتیم که خدارو شکر اینم جور شد...حالا قلم ماجرا رو نمیگم تا بخونین ماجرامو...
    خوب برای تعریف ماجرا اول باید یکم توضیح دربارهی خونمون بدم ما یه اتاق روی پشت بوم داریم که درش از توی راه پله هاست و این اتاق اتاق منه ... البته اتاق زیر شیروونی و اینا نیست ها خیلیم اتاق باحالیه ... حالا اینا مهم نیستن مهم اینه که تموم هستی من به غیر از تختم اعم از کامپیوتر و لباسا و کتابام و ...تواین اتاق قرار داره...
    خوب این از نکته اول و یه نکته دیگه که من کلا با بستن در مشکل دارم ... مثلا از تو کمد چیزی برمیدارم دیگه درشو نمیبندم نمیدونم چرا اصن کلن عادت کردم...
    و خوب حالا میریم سراغ ماجرا ...
    این داستان مال دو شب پیشه که خواهر بنده داشت وسایلاشو جمع و جور میکرد که برگرده دانشگاه ... واسه همون شب هم بلیت داشت و کلا خیلی عجله داشت ... عاقا منم حس خواهر دوستانم گل کرد ورفتم کمکش کنم که وسایلاشوکه هرکدوم در یک نقطه از خونه بود جمع کنه... از قضای روزگار یکی از شالهای خواهرم تو کمد لباسای من بوده و قرار شد من برم بالا شالشو بیارم...
    منم غرق در افکارم اومدم بالا و اصن به این نکته هم توجه نکردم که در اتاق بازه... خلاصه لامپو روشن کردم و رفتم سمت کمدم که ...چشمتون روز بعد نبینه...
    یا خدااااااااا .... قلبم اومد تو دهنم ...مثیکه واسم مهمون اومده بوده خبر نداشتم... قیافم اینجوری شده بود
    دوتا چشم گنده با یه بدن زرد پشمالو تو کمدم نشسته بودن ... چند لحظه وایساده بودم و برو بر نگاش میکردم تا باور کنم واقعیه (البته اونم فک کنم در اون لحظه همون کارومیکرد... )
    و خوب بعد از چند لحظه که هی تو مخم گفتم
    نهه
    نههههههه
    نههههههههههه
    فهمیدم که بعععله از منم واقعی تره ...

    و خوب فک کنم گربه هه هم فکراشو کرد و فهمید من واقعیم چون تکون جزیی به خودش داد...
    خوب در اون لحظه که من کلنجاررفتن با خودمو تمومکردم یه دفه به خودم اومدم و ماااااااااماااااااان ...شروع کردم به جیغ زدن ...این گربه ی میمون هم بعد ازمن شروع کرد به جیغ زدن و خلاصه دیگ یک وضعی شده بود...من جیغ میزدم اون جیغ میزد .... اون جیغ میزد من جیغ میزدم...
    که در همون لحظه بدبختانه یا خوشبختانه یا متاسفانه یک فکر به ذهن هردومون خطور کرد ...

    هعععععی اون چهارتا پا داشت منم دوتا پای دیگه قرض کردم و هر دوتامون شروع به دویدن به سمت در کردیم...حالا ندو و کی بدو... عاقا من اول ندیده بودمش چشامو بسته بودم و دهنمو باز کرده بودم و میدویدم که یه دفه تاچشامو باز کردم دیدم یه چیززردی داره باهام میدوه ... واویلاااا ینی من درجا شیش تا سکته ناقص زدم ...ازاون لحظه به بعد مثه شترمرغ میدویدم ینی نمیدونین من از پله ها چجوری پایین میومدم

    وقتی رسیدم پایین دیدم بابام و خواهرام دلشونو گرفتن و دارن به قیافه من بدبخت هر هر میخندن ...مامانمم اول یکم تو شوک بود بعد شروع کرد به نصیحت کردن ک چرادر کمدتو نمیبندی اخه و...

    اینم از خانواده ی ما ...خلاصه دیگه من نشستم وسط حال و شروع کردم به جیغ جیغ کردن که لبااااااااااااسااااااام ... لباسای خوشملم گربه ای شدن... من دیگه نمیپوشمشون... گربه بیشووور اونهمه جا واس نشستنت بود خبر مرگت پاشدی رفتی تو کمد چیکار کنی... خلاصه دیگه با دل پرم هزار تا فحش نثار گربه هه کردم و با خواهرام کلی جیغ جیغ کردم که نخندن... اصن حنجره ی من اونشب داغون شد...

    حالا شماها هم نخندین ... ایشالا همین امشب یه گربه بیاد تو کمد همتون... ماشالا گربه هم که نیستن گودزیلان ... ادم کلی چخه پخه میکنه اخرشم خودش به جای گربه فرار میکنه ... ایشششش

    و نتایج اخلاقی داستانم ( بعله نتیجه اخلاقی همدارم چی فک کردین؟!):
    1. یه کاری کنین حس خواهر دوستانتون هیچ وقت گل نکنه ... خیلی چیز بدیه ...بعله درس بگیرین ببینین تهش چی میشه ...

    2. دومیشم اینکه در هارو ببندین ... عاقا جان من الان اصن در کمدو باز نکرده میبندم ... جون شوما...
    ووووووووووووو همین دیگه اینم ماجرای من ...
    [CENTER][COLOR=#800080][SIZE=4]یه همچین حالی دارم!!!
    : ( :[/SIZE][/COLOR][/CENTER]
  2. #11
    تاریخ عضویت
    2013/09/28
    محل سکونت
    سرزمین پارس
    نوشته‌ها
    804
    امتیاز
    27,013
    شهرت
    0
    7,799
    کاربر انجمن
    فاطی این چی میگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    [CENTER][SIZE=4][FONT=arial black][B]یادش بخیر[/B][/FONT][/SIZE][/CENTER]
  3. #12
    تاریخ عضویت
    2013/11/16
    نوشته‌ها
    309
    امتیاز
    31,079
    شهرت
    0
    2,649
    کاربر انجمن
    محسن گربه هه کنار پام را میرفت میفهمی ینی چی؟؟

    حانی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    بیخیال بابا فکرشم وحشتناکه....

    بچه ها بریم اسپمر سنتر...
    [CENTER][COLOR=#800080][SIZE=4]یه همچین حالی دارم!!!
    : ( :[/SIZE][/COLOR][/CENTER]
  4. #13
    تاریخ عضویت
    2012/10/25
    محل سکونت
    TEHRAN
    نوشته‌ها
    1,008
    امتیاز
    79,128
    شهرت
    6
    6,254
    مدیر بازنشسته
    وووواااای هیولِی...
    عجب هیولایی تو کمدت بوده هاااا

    تیتر رو داشته باش:
    هیولایی که در کمد بچه ها وجود داشت؛ هیولای کومودو ، متواری شد...

    حالا جان من فکر کنم چندشت شده بود مگه نه فاطی... اصن نترسیدی که!!!
    ThundeRam
    Fire and Blood
  5. #14
    تاریخ عضویت
    2013/08/23
    محل سکونت
    تهران
    نوشته‌ها
    495
    امتیاز
    97,773
    شهرت
    8
    3,651
    مدیر تایپ و اسکن

    آی مامان...
    آی...
    نزدیک بود خفه بشم...
    نمیری فاطی!

    اوا پیشی به این خوشملی! واه واه بی سلیقه!
    ...though the truth me vary, this ship will carry out body safe to shore

    little talks - the monsters and men
  6. #15
    تاریخ عضویت
    2013/08/07
    محل سکونت
    در سیارک خودم..تنهای تنها
    نوشته‌ها
    349
    امتیاز
    65,102
    شهرت
    2
    2,398
    پليس سایت
    لاااااااااااایک بانو جاااان
    برای این گل قرمز نماز مرده بخوانید،مرا شمرده بخوانید...
  7. #16
    تاریخ عضویت
    2014/04/04
    محل سکونت
    قم
    نوشته‌ها
    557
    امتیاز
    10,266
    شهرت
    2
    1,907
    نویسنده
    من هرقدر بخوام میخندم خومون آپارتمانه گربه هام از ارتفاع میترسن نمیان و نمیتون بیان
    من برم با خنده خودکسی کنم.
    خودتو اذیت نکن. زندگی کوتاهه. اما عوض بقیه رو اذیت کن. خیلی حال میده.
  8. #17
    تاریخ عضویت
    2012/12/05
    نوشته‌ها
    155
    امتیاز
    16,613
    شهرت
    0
    506
    نویسنده
    آخی... الهی... دلم به حالت سوخت...
    نمیرم برات!
    کس ندانست که من می سوزم
    سوختن هیچ نگفتن هنر است
  9. #18
    تاریخ عضویت
    2013/09/01
    نوشته‌ها
    775
    امتیاز
    12,072
    شهرت
    0
    4,813
    کاربر انجمن
    بیچاره گربه چی کشیده!!!
    خخخخخخخ
    [CENTER][FONT=B Koodak][SIZE=5]خودتو تغییر بده، عالم برات تغییر می کنه[/SIZE][/FONT]
    [/CENTER]
  10. #19
    تاریخ عضویت
    2013/11/16
    نوشته‌ها
    309
    امتیاز
    31,079
    شهرت
    0
    2,649
    کاربر انجمن
    نقل قول نوشته اصلی توسط PLUTO نمایش پست ها
    وووواااای هیولِی...
    عجب هیولایی تو کمدت بوده هاااا

    تیتر رو داشته باش:
    هیولایی که در کمد بچه ها وجود داشت؛ هیولای کومودو ، متواری شد...

    حالا جان من فکر کنم چندشت شده بود مگه نه فاطی... اصن نترسیدی که!!!
    بعععععععععععله کم از هیولا هم نداشت...
    نخیرررررررررر من اعتراف میکنم مثه چی ترسیده بودم...
    نقل قول نوشته اصلی توسط BOOKBL نمایش پست ها
    من هرقدر بخوام میخندم خومون آپارتمانه گربه هام از ارتفاع میترسن نمیان و نمیتون بیان
    من برم با خنده خودکسی کنم.
    دهه نترکی بابا...
    نقل قول نوشته اصلی توسط Montazer نمایش پست ها
    بیچاره گربه چی کشیده!!!
    خخخخخخخ
    گربه چیزی نکشید....
    دختر به این خوبی و خوشملی دیده از خداشم باشه....
    [CENTER][COLOR=#800080][SIZE=4]یه همچین حالی دارم!!!
    : ( :[/SIZE][/COLOR][/CENTER]
  11. #20
    تاریخ عضویت
    2014/05/19
    محل سکونت
    Battlenet
    نوشته‌ها
    87
    امتیاز
    6,664
    شهرت
    0
    573
    کاربر انجمن
    داستان کاملا +21 و ترسناک بود
    پارانورمال اکتیویتی 5 قراره همینطوری باشه
    [CENTER]
    [/CENTER]
صفحه 2 از 3 نخست 1 2 3 آخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 30

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •