نام: به خواطر من
خواننده:یاس
نگاهی عمیق به تقویم و سر رسیدش
فهمید وقت تفریح سر رسیده
سر در گم تو کو چه ها سرگردون
کاش میشد خدا قدیمارو برگردونه
گزشته هایی که تو زمان حال مرده
جوونی که تو چشماش یه فرد سالخورده
و اون قربانی منم که حالا تقریبا باختم
از ادمای اطرافم اهریمن ساختم
از پدر مادر هیچ خیری وقتی من نبینم
انتظار داری دیگرانو اهریمن نبینم
عشقو از کجا ببینم من با دوتا چشم؟
از پدر مادری که میخوان جدابشن؟
به ما که رسید دنیا دهن باز کرد
دردو ریخت رو سرمو منو برانداز کرد
من تو دلم از شما داشتم تصویر با هم
تیکه پاره شدم از این تصمیم نا حق
وقتی دنیا اینو میخواد که مخصوصا بسوزم
چیکار کنم؟ دلمو با نخسوزن بدوزم؟
این منم که دارم شما رو نصیحت میکنم
من یه مادر دارم که دائما وصیت میکنه
یه بارم دنیا رو از نگاه من ببینی
د یه بارم شده پا رو صدای من بشینی
د بیاین به خواطر من یه راه حل بچینید
بیاین دستامونو در کنار هم بگیریریم
یه بار دنیارو از نگاه من ببینید
یه بار پا رو صدای من بشینی
د بیاین به خواطر هم یه راه حل بچینیم
بیاین دستامونو در کنار هم بگیریم
میخوام بدونم شما چه کاری برام کردید؟
به جز اینکه فردای منو خراب کردین
نمیخوام برم پی مواد و خلاف سنگین
ولی به خدا یه خط سافه نوار مغذیم
نه ناله نه داد و هوار نداره تاثیر
دوای شبای تبام تمام مستی
منو یادتون رفته خیلی حواس پرتین
امید منو شما نقش بر اب کردین
من دیوانه وار تشنه ی نوازشم
نمیخوام منو دعا کنین توی نماز شب
تو خواسته هامو همهی نیازا رو دیدی
بگو جواب این فرزند بی اذارو میدی
بابا تو بت منی
یعنی تو خود منی
حال میکنم وقتی میبینم دور همیم
بدون شما تنها و دریغ از یه دوست
به خودم میگم که تو اتیش حقیقت بسوز
یه بار دنیارو از نگاه من ببینید
یه بار پا رو صدای من بشینید
بیاین به خواطر هم یه راه حل بچینیم
بیاین دستامونو در کنار هم بگیریم
یه بار دنیارو از نگاه من ببینید
یه بار پا رو صدای من بشینید
بیاین به خواطر هم یه راه حل بچینیم
بیاین دستامونو در کنار هم بگیریم
خیلی وقته این سوال توی مغذمه از قدیدم
چرا چرا رفتین تو اون محظر لعنتی
سوال که نه کلی عقده تو مه
که توی شبای تنهایی مثل جغد شومه
من یه جوون ضعیفم دلم بی تاقت هنوز
چرا اینجام وقتی نداشتین لیاقت منو
باشه بالا سر منم یکی هست ببین
منو از خدا گرفتین میخواین به کی پس بدین؟
به این جماعت گرگ
این امانت توست مادر
این ثمره ی بیداری شبانته خوب
چقدر جلوی دیگران بخوام راز داری کنم
چقدر من توی دستای شما ها پاس کاری شدم
چقدر از ترس بد جدایی توهم بگیرم
چقدر دیگران منو به چشم ترهم ببینن
منو ببین یه بیمارم یه بیتاب یه غریب
بچه نیستم واسه گریه هام یه تیتاب بخری
مادر قصه هات بودن واسه ما دوای درد
اخرش میمردن همه ی ادمای بد
با تلاق شما منم میشم ادم بده
بیا خوبی کن و بد بودن رو یادم نده
«نه که فکر کنین تو این قصه بد شدم نه اصلا شاید نباید این حرفا رو میزدم شاید جدایی تناه راه نجات زندگیتونه شاید به جایی رسیدینکه نمیتونین با هم ادامه بدین شایدم ...........نمیدونم....................»