ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





صفحه 1 از 5 1 2 3 ... آخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 45
  1. #1
    تاریخ عضویت
    2013/09/28
    محل سکونت
    سرزمین پارس
    نوشته‌ها
    804
    امتیاز
    27,013
    شهرت
    0
    7,799
    کاربر انجمن

    اعتراف میکنم که.....

    اعتراف میکنم که

    اعتراف می کنم وقتی از خیابون رد می شم اسم تابلو مغازه ها رو می خونم

    اگه تو ماشینم باشم سعی می کنم همه رو بخونم اگه نشه یه جورایی وجدان درد می گیرم !

    این عادتو از بچگی دارم چون معلم کلاس اول دبستانمون گفته بود تابلوی مغازه ها رو بخونین تا روخونی تون قوی بشه دیگه این مونده تو سرم!


    اعتراف می کنم تو نصب بازی یا نرم افزار همش موس رو می گیرم

    جلویه اون نوار سبزه تا به اون برسه بعد که یکم می ره جلو خر کیف م یشم می گم ایول بدو بدو برس به اون سبزه دیگه چیزی نمونده !


    اعتراف می کنم رفتم مغازه سیگار بگیرم

    گفتم : آقا یه بسته وینستون بده

    مغازه دار گفت : لایت باشه ؟

    یهو یکی از پشت سرم گفت : آره لایت باشه بچم گلوش اذیت نشه

    برگشتم دیدم بابام پشت سرمه !


    اعتراف می کنم با رفیقم وایستاده بودیم سر خیابون یکی رد شد به دوستم سلام داد

    گفتم : این اسکول مشنگ کی بود ؟

    گفت : دامادومونه !!!


    اعتراف می کنم رفته بودم دیدن یکی از فامیلامون که تازه فارغ شده بود

    بچه رو بغل کردم می خواستم بگم ایشالله زنده باشه گفتم ایشاالله زنده می مونه !!!


    اعتراف می کنم تو تاکسی نشسته بودم

    نزدیکای مقصد به جای اینکه بگم ممنون پیاده می شم بلند گفتم : خسته نباشید !!!

    اینقدر تابلو بود دیگه نتونستم کاری کنم جز اینکه سریع پیاده بشم !!!


    اعتراف می کنم تو مجلس ختم شوهر عمم به عمم به جای اینکه بگم غمه آخرتون باشه

    گفتم : ایشالا آخر عمرتون باشه !!!


    اعتراف می کنم وقتی خیلی کوچیک بودم موقع دستشویی رفتن بخاطر ترس در و تا آخر باز می ذاشتم

    روز اول مدرسه طبق عادت همیشگی رفتم دستشویی مدرسه و در هم باز گذاشتم

    یه لحظه برگشتم دیدم نصف مدرسه به اضافه ناظم جمع شدن جلوی دستشویی دارن بهم می خندن



    اینجانب هیچ وقت پشت ماشین سوتی ندادم مثلا ماشین خاموش کنم تو دنده روشن کنم یا از این چیزا !

    اعتراف می کنم مدتی پیش در حال رانندگی به سمت منزل بودم و می خواستم بپیچم تو خیابون که دستم از روی فرمون سر خورد

    هل شدم می خواستم فرمون رو بگیرم دستام به هم پیچ خورد همزمان برف پاک کن خورد

    تا فرمون رو گرفتم نزدیک بود برم عقب یه ماشین که پارک بود

    زدم رو ترمز ماشین خاموش کرد

    اومدم روشن کنم به ماشین تا استارت زدم یه متر پرید جلو خورد عقب ماشین جلویی

    کلاج گرفتم روشن کردم زدم دنده عقب گفت خررررررررررررت

    کلاج رو محکم فشار دادم زدم دنده عقب افتادم تو جوب !!!

    خلاصه هرچی ذره ذره آبرو جمع کرده بودم یه لگد زدم و همش رو ریختم


    اعتراف می کنم با دوستم دعوام شد

    در اولین اقدام انتقام جویانه شماره موبایلشو دادم به عنوان فروشنده گوسفند زنده تو نیازمندی ها چاپ کنن


    اعتراف می کنم چند وقت پیش کامبیز دیرباز رو تو ماشینش دیدم

    اومدم بگم شما کامبیز دیربازی ?

    گفتم شما کامباز دیربیزی !!!

    خودش از خنده با کله رفت تو فرمون !!!


    اعتراف می کنم تا 14 سالگی فکر می کردم

    اگه مغز حیوانات رو بخورم باهوش می شم و آی کیوم می ره بالا !!!


    اعتراف می کنم بچه که بودم فکر می کردم

    این برچسب های تبلیغاتی که روی در خونه ها می چسبونن یه چیزی توی مایه مدال ژنرالهاست !!!

    هر کی بیشتر داشته باشه وضعش بهتره هی می رفتم برچسب همسایه ها رو می شمردم که یه وقت اضافه تر از ما نباشه !!!


    اعتراف می کنم بچه که بودم کلید خونمونو بر می داشتم رو یه کاغذ هم یه نقشه می کشیدم

    می بردم تو باغچمون خاک می کردم بعدا خودم می رفتم پیداشون می کردم میگ فتم نقشه گنجه اینم کلید صندوقشه !!!


    اعتراف می کنم

    همین الان مهمونا ریختن تو خونه مون

    من اومدم تو اتاقم قایم شدم دارم اینا رو می نویسم


    اعتراف می کنم در دوران کودکی و جاهلیتم فکر می کردم

    مو خوره یه جور حشره است که تو سر زندگی می کنه و مو رو می خوره !!!


    اعتراف می کنم یه بار رفتم دستشویی شروع کردم به باز کردن دکمه های پیراهنم

    دیگه داشتم می رسیدم به دکمه ی آخر پیرهنم که یادم افتاد نباید پیراهنم رو در بیارم !!!


    اعتراف می کنم بچه که بودم تا 6 سالگی وقتی سرمو می ذاشتم رو بالش که بخوابم

    نبض روی شقیقه هام صدای تیک تیک می داد و منم نمی فهمیدم که نبضم داره می زنه

    فک می کردم بالشتم کرم داره وقتی سرمو میذارم روش کرم ها اون تو رژه می رن !!!
    .
    .
    .
    .
    .
    شما هم اگر اعترافی جدید دارید بنویسید
    [CENTER][SIZE=4][FONT=arial black][B]یادش بخیر[/B][/FONT][/SIZE][/CENTER]
  2. #2
    تاریخ عضویت
    2013/08/11
    نوشته‌ها
    2
    امتیاز
    5,507
    شهرت
    0
    10
    کاربر انجمن
    اعتراف می کنم وقتی بچه بودم فکر می کردم وقتی می گن دنونتو کرم می خوره
    واقعا کرمای کوچیکی تو دندون بوجد میاد و دندونو می خوره.


    اعتراف می کنم تو بچگی فکر می کردم قرصرو باید بزارم لای لقمه و با لقمه بخورم
    چون روش نوشته بود همراه با غذا میل شود.
  3. #3
    تاریخ عضویت
    2014/07/09
    نوشته‌ها
    69
    امتیاز
    845
    شهرت
    0
    304
    مترجم
    من وقتی کلاس دوم دبستان بودم ناخن میجویدم یه روز معلممون ناخنامو دید جلو همه ضایم کرد منم کم نیاوردم گفتم ناخنام رشد نمیکنن به مامانم گفتم بره برام کرم رشد ناخن بخره
    give me attitude , expect it back ten fold
    .
    I dont need a supernatural power
    just give me the ability of "letting go " (and not thinking too much)
  4. #4
    تاریخ عضویت
    2013/08/04
    نوشته‌ها
    476
    امتیاز
    7,603
    شهرت
    0
    1,043
    کاربر انجمن
    اعتراف میکنم ک این تاپیک بیشتر به درد شیطنت سنتر میخوره تا اینجا
    لطفاً منتقل بشه! @smhmma
    [B][CENTER][SIZE=4][FONT=B Mitra]یادش بخیر اولین امضام...[/FONT][/SIZE][/CENTER][/B]
    [CENTER]
    [IMG]http://s6.uplod.ir/i/00646/1kolwdycsavn.gif[/IMG]

    [IMG]http://s6.uplod.ir/i/00506/xqd6g29tu6wp.gif[/IMG][/CENTER]
  5. #5
    تاریخ عضویت
    2014/02/05
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته‌ها
    93
    امتیاز
    12,480
    شهرت
    0
    954
    ویراستار
    اعتراف میکنم هر روز صبح که بیدار میشم با خودم تصمیم میگیرم که
    امروز خیلی خلاق و پر انرژی باشم
    ولی بعد یه صدایی تو سرم میگه: آره اینو خوب اومدی
    بعد جفتمون با هم میخندیم و تصمیم میگیریم دورِ همی یه چرتی بزنیم
    از جایی کپی کردم
    حالمان خوب است ....
    ******
    آب هست ولی کم است
    لطفا درست مصرف کنید
    ☺☻♦♣♠•◘○♥
    روش زندگی خودتون رو انتخاب کنید
    هیچ درست و غلطی وجود ندارد


  6. #6
    تاریخ عضویت
    2013/02/28
    محل سکونت
    قلعه ى هاگوارتز،برج گريفيندور
    نوشته‌ها
    965
    امتیاز
    7,473
    شهرت
    0
    5,842
    معاون سایت
    حتما شنیدید که به متولدین دهه ۸۰ میگن گودزیلا.؟؟ البته من بشخصه معتقدم اینا گودزیلارو هم رد کردن!!
    ما یدونه از این گودزیلا کوچولوها تو خونمون داریم چند وقت پیش داشتم کتلت درست میکردم اومده آشپزخونه پیش دستیو پشت سرش قایم کرده میگه خاله جون من خیلی دوست دارم تو هم منو خیلی دوس داری مگه نه؟
    منم کلی ذوق کردم و گفتم آره نفسم قربونت برم.
    پیش دستیو گرفت سمتم گفت حالا یدونه کوکو (کتلت) بهم بده!
    اعتراف میکنم تاحالا هیچکس انقدر خرم نکرده بود!!!!
    (کپی بود ولی برای منم اتفاق افتاده)
    Some girls watched Beauty and The Beast and wanted the prince
    I watched it and wanted the library
    متن مخفي!


  7. #7
    تاریخ عضویت
    2013/08/03
    محل سکونت
    قم
    نوشته‌ها
    492
    امتیاز
    33,625
    شهرت
    21
    2,308
    پليس سایت
    بچه که بودم همیشه واسم سوال بود اسکیمو ها وقتی میمیرن کجا خاکشون میکنن؟؟؟؟؟؟؟؟ تو قطب که خاک نیست خب
    ویرایش توسط sir m.h.e : 2014/07/15 در ساعت 14:26
    یه سرباز وقتی که می‌رسه به ته خط تازه تبدیل به وزیر می‌شه
    _________
    چقدر عقده نگه داشتم تو دل پیرم چقدر دویدم و فهمیدم رو تردمیلم
    __________
    من اعصاب بیست سال دیگمو الان دارم از بدن خودم مساعده می‌گیرم
    یاس
  8. #8
    تاریخ عضویت
    2013/12/12
    نوشته‌ها
    63
    امتیاز
    25,393
    شهرت
    0
    308
    مترجم
    اعتراف میکنم بچه که بودم وقتی توپ گوشتی هام رو میزدم زمین میرفتن خونه همسایه همیشه با یه جای گاز ( جای دندون ) روش میومد اینور
    منم فکر میکردم اون جا بچه شیطون دارن
    [CENTER][B][SIZE=5][FONT=arial]
    خیلی وقته که دیگه دنیا برام رنگی نیست...!
    سیاه و سفید هم نیست...!
    نمیتونی درک کنی
    .
    ..
    غمگینم
    .
    نه اشتب شد از بالا میگن نیستی خب پس نیستم دیگه
    ببخشید وقت شما رو هم گفتم
    میتونید برید با تشکر[/FONT][/SIZE][/B][B][SIZE=5][FONT=arial][/FONT][/SIZE][/B][B][SIZE=5][FONT=arial]
    [/FONT][/SIZE][/B]
    [B][SIZE=5][FONT=arial][/FONT][/SIZE][/B]
    [/CENTER]
  9. #9
    تاریخ عضویت
    2013/08/31
    محل سکونت
    تهران
    نوشته‌ها
    423
    امتیاز
    30,869
    شهرت
    0
    1,777
    کاربر انجمن
    اعتراف میکنم یکی از دغدغه(دقدقه؟) های زندگیم تو بچگی این ود که میرم دستشویی ایرانی کدوم وری بشینم

    کپی بود ولی برای منم این دقدقه بود
    [CENTER]viva la vida
    vive la vie
    long live the life
    زنده باد زندگی
    人生を生きます
    [/CENTER]
  10. #10
    تاریخ عضویت
    2014/04/24
    نوشته‌ها
    124
    امتیاز
    8,574
    شهرت
    0
    554
    Ara
    کاربر انجمن
    اعتراف میکنم که


    اعتراف می کنم وقتی از خیابون رد می شم اسم تابلو مغازه ها رو می خونم

    اگه تو ماشینم باشم سعی می کنم همه رو بخونم اگه نشه یه جورایی وجدان درد می گیرم !

    این عادتو از بچگی دارم چون معلم کلاس اول دبستانمون گفته بود تابلوی مغازه ها رو بخونین تا روخونی تون قوی بشه دیگه این مونده تو سرم!
    این اون بالا بود ولی چون خیلی جالب بود که بقیه هم این کارو به همین دلیل میکنن گفتم بذارم با عرض پوزشششششششش

    Reading Is One Form Of Escape
    Running For Life Is Another
    Lemony Snicket
صفحه 1 از 5 1 2 3 ... آخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 45

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. اعتراف در کلیسای سرخ
    توسط mikaiel در انجمن داستان کوتاه
    پاسخ: 2
    آخرین نوشته: 2018/01/25, 01:17
  2. ملخ اعتراف کرد
    توسط BOOKBL در انجمن پاتوق گپ
    پاسخ: 2
    آخرین نوشته: 2015/04/24, 16:10
  3. کشاورز و ساعتش
    توسط pmirzad در انجمن مطالب جالب و دانستنی‌ها
    پاسخ: 0
    آخرین نوشته: 2014/08/04, 16:57
  4. پاسخ: 0
    آخرین نوشته: 2014/02/02, 15:51

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •