ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    تاریخ عضویت
    2012/06/06
    محل سکونت
    somewhere out there
    نوشته‌ها
    215
    امتیاز
    10,624
    شهرت
    0
    1,005
    کاربر انجمن

    رقص بانوی شرق



    ستاره های بیابان
    بر فراز یکی از شب های سرد زمستانی
    در قعر آبی و صورتی گرگ و میش صحرا
    در بیابان آتشی برپاست
    قهقهه های مردان چه نافذ است
    تکه های گوشت کباب شده
    خنجرهای غلاف شده
    خون های خشک شده
    یکی از آن ترانه های سنتی شرق را
    می خوانند، زمزمه می کنند، نعره می زنند
    و شعله های آتش هم
    با آن طرب اصیل در آن شب سرد
    در آن برهوت به رقص افتاده بود
    و مردان با چکمه های وصله خورده ی خود
    روی تن سرد و خفته بیابان ضرب می گیرند
    تن زخمی او، تا صبح زمان چندانی برایش نمانده
    نالان از سوز شب، برانگیخته از حرارت روز
    تنها لختی اکنون می تواند بیاساید
    کنار آتش، در جوار مردان، او هم می تواند با آنها همسرایی کند
    قهقهه ی روحهای خسته چه نافذ است
    صورت هاشان ملتهب از سرخی آتش
    چشمانشان مجذوب آن رقص
    می توانستند تمام چیزهای دیگر را
    در آن لحظه به دور بریزند
    چه خوب می رقصید
    آن بانوی دلربای شرقی
    حریرهای رنگی
    سرخ، بنفش، زرد
    همه در مقابل روح های آزرده به پرواز در می آمدند
    در هاله ای از خیال و طلایی افتان و خیزان گرم آتش
    می توانستند کمی بیاسایند
    جواهراتش، همچون جرقه های بازیگوش در هوا تاب می خوردند
    و با صوتی افسون وار در نور و سایه ی حریرها و آتش
    روح های خسته را به وجد می آورد
    نیازی به فکر نبود
    نیازی به گذشته نبود
    نیازی به احساس گناه نبود
    کدام یک از مردان بود که از اوج آن آرامش و لذت سقوط کرد؟
    چطور شد که نگاهش روی جواهرات معلق در فضا منجمد شد
    و گوش هایش در جادوی نغمه ی آنها به یاد آورد
    آخرین النگو را که از دستان لرزان آن دخترک بیرون کشید
    اشک هایش را به یاد آورد که در میان خنده ی جنون آور مردی مست به ضجه می رسید
    از میان غبار و خاکستر خانه های ویران شده
    جان های ستانده شده
    مردی با تیغی آخته النگو از دست دختران یتیم بیرون می کشید
    تمام خیانت ها، دروغ ها
    مانند صاعقه ای تمام وجودش را از ترس و عذاب در خود پیچید
    رقص بانوی شرقی
    دوای روح زخمی او نبود
    با دیگر مردان می خندید و پا بر زمین می کوفت، باده در هوا تکان می داد
    اما آن حریرهای رنگی
    چرا تمامش آنی در زبانه های تاریک وجودش
    جلایش به سیاهی و نفرت آمیخت
    چرا یاد نگرفته بود با دیگر مردان
    تنها در حیرت و تحسین رقص بانوی شرقی غوطه خورد؟
    نسیم سبکی که از شرق وزیدن گرفت
    پیشاپیش طلوع را خبر داد
    آفتاب نارنجی در افق از عدم پدیدار شد
    انگار تمام شب را در گور سرد خود در تن مرده ی صحرا آرمیده بود
    رستاخیزی دیگر بود، تذکاری بود برای مرگ پس از حیات
    و حالا می آمد تا دوباره مردان بساط آتش و خوشگذرانی خود را جمع کنند
    می آمد و غبار طلایی بانوی شرق، سوار بر نسیم شن آلود
    به اعماق جایی که از آن آمده بود باز می گشت
    تمام حافظه ها و وجودی که پشت آنها نبض داشت
    به خواب خود برگشتند
    خنجرها از بسترها بیرون خزید و خنده ها
    با لحنهای سخت و الفاظ غیر قابل فهم و نفوذ پیوند خورد
    شبی گذشت و روزی دیگر
    پایان را ساعتی به پیش کشید
    روحهای خسته مسیر خود را طی می کردند
    رقص بانوی شرقی
    درست همان جایی که می توانستند اندکی در آغوشش آرام گیرند
    شاید در خلاء و خلسه اش روزی در پی پاسخ
    به تکاپو بیفتند و بپرسند
    شبی گذشت و روزی دیگر
    پایان را ساعتی به پیش کشید...









    [LEFT]time is passing by anyway...[/LEFT]
  2. #2
    تاریخ عضویت
    2013/11/08
    نوشته‌ها
    48
    امتیاز
    7,145
    شهرت
    0
    95
    کاربر انجمن
    خداییش توصیف هایی که داخل متن هات میدی بی نظیره
  3. #3
    تاریخ عضویت
    2014/07/10
    نوشته‌ها
    223
    امتیاز
    11,600
    شهرت
    0
    1,117
    مترجم
    چه قدر قشنگ بود.
    سه بار خوندم تا فهمیدم موضوع داستان چیه. بس که ادبی نوشته شده. توصیفات عالی بودن. ممنون.
  4. #4
    تاریخ عضویت
    2012/02/07
    محل سکونت
    شیراز
    نوشته‌ها
    1,534
    امتیاز
    64,504
    شهرت
    0
    7,570
    رئیس پليس سایت

    عالی
    خیلی عالی
    :Its my family's house,Its my children's house




  5. #5
    تاریخ عضویت
    2013/09/28
    محل سکونت
    سرزمین پارس
    نوشته‌ها
    804
    امتیاز
    27,013
    شهرت
    0
    7,799
    کاربر انجمن
    عالی بود
    ................
    [CENTER][SIZE=4][FONT=arial black][B]یادش بخیر[/B][/FONT][/SIZE][/CENTER]
  6. #6
    تاریخ عضویت
    2013/08/10
    محل سکونت
    در هر لحظه در همه جا!
    نوشته‌ها
    613
    امتیاز
    16,585
    شهرت
    0
    2,986
    مدیر بازنشسته
    فقط یه کلمه. عالی. و دیگر هیچ.
    [SIZE=4][COLOR=#800000][B]
    [LEFT].I don't know where I'm going, But I'm on my way [/LEFT]
    [RIGHT]Carl Sagan-[/RIGHT]
    [/B][/COLOR][/SIZE][CENTER]
    [SA][IMG]http://up.vbiran.ir/uploads/18141143526292613078_photo_2015-06-26_00-26-59.jpg[/IMG][/SA][/CENTER]
  7. #7
    تاریخ عضویت
    2014/06/22
    محل سکونت
    ویرجینیای شمالی
    نوشته‌ها
    359
    امتیاز
    4,283
    شهرت
    0
    1,060
    کاربر اخراجی
    اینو باید زودتر میگفتم ولی الان میگم: نثرات خیلی بی نقصن
    بدون هیچ ...
  8. #8
    تاریخ عضویت
    2012/08/21
    محل سکونت
    ...
    نوشته‌ها
    404
    امتیاز
    7,066
    شهرت
    0
    2,567
    مدیر ارشد
    واقعا زیبا بودخیلی
    در پس هر تاریکی نوریست ، نوید روشنایی

    آنگاه که سرنوشتم تغییر کند

    من آن را دوباره خواهم ساخت ؛ با قدرتم

    چرا که قدرت از آن من است

    آنگاه که درهای سرنوشت بسته شوند

    تنها من محرم خواهم بود

    ای دست های ناپیدای سرنوشت

    من شمارا به مبارزه میطلبم
  9. #9
    تاریخ عضویت
    2013/11/16
    نوشته‌ها
    309
    امتیاز
    31,079
    شهرت
    0
    2,649
    کاربر انجمن
    خیلی قشنگ بود!
    البت دوبار از روش خوندم تا گرفتم!
    واقعا زیبا بود!
    [CENTER][COLOR=#800080][SIZE=4]یه همچین حالی دارم!!!
    : ( :[/SIZE][/COLOR][/CENTER]
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بوی عیدی، بوی توپ
    توسط The Holy Nobody در انجمن دل‌نوشته
    پاسخ: 3
    آخرین نوشته: 2017/03/19, 01:51
  2. .:: نقاشی های این دختر روی آینه حمام ::.
    توسط **frida** در انجمن بایگانی
    پاسخ: 13
    آخرین نوشته: 2014/07/28, 12:39
  3. گوشی هوشمند جدید رودر روی هم
    توسط lionheart در انجمن بایگانی
    پاسخ: 0
    آخرین نوشته: 2014/02/25, 01:59
  4. ماجراهای جالب آقوی همساده
    توسط noX در انجمن بحث آزاد
    پاسخ: 2
    آخرین نوشته: 2014/02/02, 09:32
  5. هری پاتر به روی صحنه تئاتر می رود
    توسط khas در انجمن اخبار فیلم، سریال و انیمه
    پاسخ: 7
    آخرین نوشته: 2013/12/22, 21:53

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •