ورود به حساب ثبت نام جدید فراموشی کلمه عبور
برای ورود به حساب کاربری خود، نام کاربری و کلمه عبورتان را در زیر وارد کرده و روی «ورود به سایت» کلیک کنید.





اگر فرم ثبت نام برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.









اگر فرم بازیابی کلمه عبور برای شما نمایش داده نمی‌شود، اینجا را کلیک کنید.





نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    تاریخ عضویت
    2013/08/04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته‌ها
    54
    امتیاز
    9,532
    شهرت
    0
    288
    کاربر انجمن

    حاضر جوابی ها‎

    مریلین مونرو, حاضر جوابی , مطالب خنده دار, طنز

    می گویند: "مریلین مونرو ” یک وقتی نامه ای به ” البرت اینشتین ” نوشت:

    فکرش را بکن که اگر من و تو ازدواج کنیم بچه هایمان به زیبایی من و هوش و نبوغ تو. . . چه محشری می شوند!

    "اینشتین”در جواب نوشت:

    ممنون از این همه لطف و دست و دلبازی خانوم.

    واقعا هم که چه غوغایی می شود!

    ولی این یک روی سکه است، فکرش را بکنید که اگر قضیه بر عکس شود چه رسوایی بزرگی بر پا می شود!

    ************************

    روزی در یک میهمانی مرد خیلی چاقی سراغ برنارد شاو که بسیار لاغر بود رفت وگفت:

    آقای شاو! وقتی من شما را می بینم فکر می کنم در اروپا قحطی افتاده است

    برنارد شاو هم سریع جواب میدهد:

    بله! من هم هر وقت شما را می بینم فکر می کنم عامل این قحطی شما هستید!

    ************************

    روزی نویسنده جوانی از جرج برنارد شاو پرسید:

    «شما برای چی می نویسید استاد؟ »

    برنارد شاو جواب داد:

    «برای یک لقمه نان»

    نویسنده جوان برآشفت که:

    «متاسفم! برخلاف شما من برای فرهنگ مینویسم! »

    وبرنارد شاو گفت:

    «عیبی نداره پسرم هر کدام از ما برای چیزی مینویسیم که نداریم! »

    ************************

    یه روز چرچیل در مجلس عوام سخنرانی داشت.

    یه تاکسی می گیره، وقتی به محل می رسن، به راننده میگه

    اینجا منتظر باش تا من برگردم.

    راننده میگه

    نمیشه، چون میخوام برم خونه و سخنرانی چرچیل را گوش کنم.

    چرچیل از این حرف خوشش میاد وبه راننده 10پوند می ده.

    راننده میگه:

    گور بابای چرچیل، هر وقت خواستی برگرد!

    ************************


    نانسى آستور – (اولین زنى که در تاریخ انگلستان به مجلس عوام بریتانیاى کبیر راه یافته و این موفقیت را در پى سختکوشى و جسارتهایش بدست آورده بود) -

    روزى از فرط عصبانیت به وینستون چرچیل رو کرد و گفت:

    من اگر همسر شما بودم توى قهوه*تان زهر مى*ریختم.

    چرچیل (با خونسردى تمام و نگاهى تحقیر آمیز):

    من هم اگـر شوهر شما بودم مى*خوردمش.

    ************************

    میگن یه روز چرچیل داشته از یه کوچه باریکی که فقط امکان عبور یه نفر رو داشته… رد می شده…

    که از روبرو یکی از رقبای سیاسی زخم خورده اش می رسه…

    بعد از اینکه کمی تو چشم هم نگاه می کنن… رقیبه می گه

    من هیچوقت خودم رو کج نمی کنم تا یه آدم احمق از کنار من عبور کنه…

    چرچیل در حالیکه خودش رو کج می کرده… می گه

    ولی من این کار رو می کنم!
  2. #2
    تاریخ عضویت
    2013/08/04
    نوشته‌ها
    476
    امتیاز
    7,603
    شهرت
    0
    1,043
    کاربر انجمن
    موندیم بگیم خدا چرچیلو بیامرزه یا نه...!
  3. #3
    تاریخ عضویت
    2013/08/11
    نوشته‌ها
    18
    امتیاز
    11,957
    شهرت
    0
    48
    کاربر انجمن
    یکی پست بده حاضر جوابی های خودمون هم بنویسیم
    [SIZE=4][/SIZE]
    مادر مثل مداده هر روز تراشیده شدنشو می بینی
    پدر مثل خودکاره یه روز می بینی دیگه نمی نویسه
    قدر هر دوشون رو بدونید
  4. #4
    تاریخ عضویت
    2012/02/07
    محل سکونت
    شیراز
    نوشته‌ها
    1,534
    امتیاز
    64,504
    شهرت
    0
    7,570
    رئیس پليس سایت
    هرچی حاضر جوابی هست چه مال خودت چه مال دیگری همین جا قرار می گیره
    :Its my family's house,Its my children's house




  5. #5
    تاریخ عضویت
    2013/08/11
    نوشته‌ها
    18
    امتیاز
    11,957
    شهرت
    0
    48
    کاربر انجمن
    باشه پس یکی از حاضر جوابی ها رو مینویسم

    با افراد فامیل رفته بودیم به باغ یکی از آشنایان که یکی اومد کلاس بذاره و بگه که همه ی درخت های میوه رو از روی برگ و چوب میشناسه
    اتفاقا فصل سیب بود و مقداری سیب پای درخت ریخته بود
    اون یارو اومد از خواهر کوچولوم پرسید که بگو ببینم این درخت چیه؟
    برادرم یه نگاه سرسری کرد و گفت هلو
    طرف گفت : نه این سیبه
    بعدش پرسید خب از کجا میفهمید؟
    خواهرم کوچولوم گفت: خب معلومه از سیب هایی که زیرش ریخته
    همه ی فامیل یهو زدن زیر خنده
    [SIZE=4][/SIZE]
    مادر مثل مداده هر روز تراشیده شدنشو می بینی
    پدر مثل خودکاره یه روز می بینی دیگه نمی نویسه
    قدر هر دوشون رو بدونید
  6. #6
    تاریخ عضویت
    2015/03/29
    محل سکونت
    جایی که کانون خورشیده
    نوشته‌ها
    321
    امتیاز
    24,395
    شهرت
    0
    1,123
    نویسنده
    تاپیک باحالی بود دمت گدازه آتشفشانی جوشان درحال فوران و تخریب روستاها و شهرها

    من والا حاضر جوابی ای ک فعلا یادم نمیاد... یادم اومد میام مینویسم. بیشتر کارای من آخه با کتک کاری بودن
    پ.ن: درحال ایده پردازی برای داستان جدید
    .
    .
    .
    .
    وقتی منتشرش میکنم که یه قلم نوری درست و حسابی داشته باشم
  7. #7
    تاریخ عضویت
    2013/02/28
    محل سکونت
    قلعه ى هاگوارتز،برج گريفيندور
    نوشته‌ها
    965
    امتیاز
    7,473
    شهرت
    0
    5,842
    معاون سایت
    به نظرم حاضر جوابی برای سیاست واجبه
    Some girls watched Beauty and The Beast and wanted the prince
    I watched it and wanted the library
    متن مخفي!


  8. #8
    تاریخ عضویت
    2016/07/03
    نوشته‌ها
    33
    امتیاز
    3,484
    شهرت
    1
    100
    مترجم
    حاضرجوابی برای سیاست شرط لازمه، اما برخلاف نظر خیلی از سیاستمدارامون شرط کافی نیست.
    کی بشه درست بشیم...
    [CENTER][SIZE=4][FONT=b mitra]«پایتون»
    [/FONT][/SIZE][FONT=b mitra][SIZE=4]با
    [/SIZE][/FONT][IMG]http://s8.picofile.com/file/8298725768/sepas.jpg[/IMG][/CENTER]
  9. #9
    تاریخ عضویت
    2015/06/29
    محل سکونت
    سمنان
    نوشته‌ها
    85
    امتیاز
    5,679
    شهرت
    0
    179
    ویراستار
    هاهاها
    نمی دونستم اینا هم بلد بودن از این کارا
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •