قسمت اول-سرگذشت انبیاء(عصرنبوت)

مقدمه

یكی ازعلومی كه قرآن كریم بی اندازه بدان توجه نموده است تاریخ است ودربیش ازنیمی ازآیات خودتاریخ زندگی انبیاوسایر شخصیتهارابطوركوتاه بیان داشته است هدف قرآن ازبیان قصه هاو تاریخ گذشته هدایت انسان است تاادمی بامطالعه تاریخ گذشتگان راه درست اینده راانتخاب كندقرآن كریم دراین باره میفرماید

 لقدكان فی قصصهم عبره لاولی الالباب111یوسف

 تاریخ درقرآن كریم عین حقیقت است وهرگزقصه خیالی دران راه نداردداستان هستی است سرگذشت خداوندوهمه مخلوقات اوبویژه انسان است ازازل تابابداینك پس ازاین مقدمه كوتاه زندگی انبیاءالهی راازكتاب قرآن مرورمیكنیم.

یكم-عصرادم ع

ادم اولین انسانی است كه به آگاهی رسید و از طریق وحی به این امر مهم دست یافت او اولین پیامبر خدا بود.حضرت آدم اولین خلیفه خدا در روی زمین بود و مراد از خلیفه ا... اینست كه بتواند صفات حقتعالی را دارا شود.در قرآن كریم بیش از یكصد آیه اختصاص به خلقت حضرت آدم و زندگی او و همسر و فرزندان وی دارد كه به اختصار بدان می پردازیم.

همانطور كه قبلا اشاره  شد قرآن كریم در 30 آیه از نحوه خلقت آدم سخن گفته است خداوند انسان را ابتدا از گل خشكیده آفرید و سپس در او روح زندگی دمید و از فرشتگان خواست كه بر او سجده كننند همگی امر الهی را اطاعت كردند جز ابلیس كه از جنیان بود و سرپیچی نمود و موجب شد كه از درگاه احدیت رانده شود آنگاه از قسمت زیرین آدم همسرش حوا را آفرید و آندو در بهشت زمین با هم میزیستند.خداوند به آنان یاد آوری نمود كه از همه نعمات بهشت بخورند و بیاشامند الا اینكه از گندم استفاده نكنند.

شیطان كه از دیرباز دشمن ادم شده بود تصمیم گرفت اورا بفریبد و پس از چند بار تلاش سرانجام او را فریفت و آدم و حوا سرانجام از میوه درخت ممنوعه تناول كردند.بناگاه بر اثر این نآفرمانی خود را عریان یافتند و شرمگین از عمل خویش.بفرمان الهی آندو از بهشت رانده شدند و در زمین مستقر گردیدند و با راهنمایی جبریئل آدم و حوا توبه نمودند و بر روی زمین زندگی جدیدی را آغاز نمودند.

از آندو فرزندان بسیاری متولد گردید از جمله هابیل و قابیل كه داستان برخورد آندو در قرآن امده است مقرر شد كه میان آندو برادر امتحانی صورت پذیرد و یكی از آندو به جانشینی پدر انتخاب شود قرار شد هر یك هدیه ایی برای خداوند بیاورند.هابیل بهترین گوسفند خود را برگزید و قابیل نمونه متوسطی از محصول زراعی خود را كه هدیه هابیل مورد قبول واقع شد و قابیل كینه برادر به دل گرفت و سرانجام در یك فرصت خاص برادر خود را كشت و جسد او را در زمین دفن كرد با آگاهی ادم بر این امر و بفرمان خداوند قابیل از آن منطقه تبعید شد سرانجام آدم پس از نهصد سال زندگی جهان را بدرود گفت. عصر آدم (ع)را عصر مقدماتی نبوت دانسته اند (ضمنا ترك اولی حضرت آدم ناشی از حرص و عمل زشت قابیل ناشی از حسد بوده است)

پس از رحلت حضرت ادم تا اغاز عصر جدید پیامبرانی از جانب خداوند ماموریت یافته اند تا راه ایشان را تعقیب كنند در قرآن كریم تنها به یكی از انها اشاره شده است و در روآیات اسلامی نیز از فرزند بلا فصل ایشان یاد شده است

 آیات الهی رامرورمكنیم

  داستان خلقت ادم30 تا38بقره-15تا23اعراف-115تا123طه-71تا83ص-28تا36حجر -59ال عمران-1نسا-6زمر-61و65اسرا-50كهف    فرزندان ادم-27تا31مائده

1. شیث یاهبه ا... -    فرزند بلا فصل حضرت ادم پس ازرحلت ایشان امر هدایت خانواده را به عهده گرفت و حدود نهصد سال زیست ایشان را معلم ثانی یا اوریای دوم نامیده اند.

2. ادریس- از حضرت ادریس تنها دو بار در قرآن كریم یاد شده است و نام ایشان در تورات اخنوخ و لقب ایشان معلم سوم می باشد.ایشان 365سال عمر كردند ظاهرا ادریس زنده بوده و در بهشت زندگی می كند.

آیات الهی را مرور می كنیم

واذكرفی الكتاب ادریس انه كان صدیقا نبیا و رقعناه مكانا علیا          56و57 مریم

واسماعیل و ادریس و ذالكفل من الصابرین و ادخلنا فی رحمتنا انهم من الصالحین           85و86 انبیاء

 دوم-عصرنوح ع

(تولد 126 سال پس از آدم-شهادت0 160سال بعد از آدم)

پس از رحلت حضرت ادم و پیامبران مروج ایشان با اغاز نبوت نوح(ع)عصر ایشان اغاز گردید.نوح نبیره ادریس نبی و نسل نهم از ادم است نوح مدت 950 سال پیامبری نمود و قوم خود را به سوی حق و عدالت هدایت نمود گر چه گروه اندكی به او پیوستند.شغل ایشان نجاری بودو خداوند فرمان داد تا به ساختن كشتی بزرگی مشغول شود آن هم بر روی خشكی و دور از دریا.مردم با دیدن این امر او را مسخره می كردند از جمله كسانی كه در خانواده با او مخالفت می كردند همسر و فرزنداو كنعان بود قرآن كریم طی 120 ایه سر گذشت حضرت نوح(ع) و بر خورد او با قومش را بیان داشته است.بتان زمان حضرت نوح عبارتند از:ود,سواع,یعوق,نسر و نعوث (ایه22نوح)-سر انجام روز موعود فرا رسید و نوح با پیروان صدیقش همراه با تعداد برگزیده ای از حیوانات بر كشتی سوار شدند به فرمان خداوند از اسمان باران می اغازد و از زمین اب تنوره  می كند انقدر ادامه می یابد تا كشتی بر اب سوار می شود و تمام منطقه و یا جهان را اب فرا می گیردفرزند نوح بر بلندی میرود و از پدر گریزان اما او و دیگران در اب غرق می شوند سر انجام پس از گذشت آیامی به فرمان خدا وند باران قطع می گردد و ابها به زمین فرو می روند  كشتی حضرت نوح بر دامنه كوه جودی(ارارات فعلی)می نشیند و نوح و پیروانش از كشتی خارج و زندگی جدیدی را اغاز می كنند.

مورخین عمر حضرت نوح را میان 1000 تا 2500 سال تخمین زده اند از حضرت نوح سه فرزند با نامهای سام حام یافث متولد می شوند كه هریك بنیان گذار اقوام و نژاد های مختلف در سراسر جهان می گردند سام جد همه پیامبران بعد یست.صابئین پیروان حضرت نوح میباشند

 آیات رامرورمیكنیم 

داستان كامل25 تا49هود-59تا64اعراف -23تا31مومنون-105تا122شعرا-75تا82صافات-1تا27نوح-71تا73یونس-9تا16قمر-133ال عمران-10تحریم-9ابراهیم-42حج-37فرقان-12ص-76انبیا-5مومن-13ق-11حاقه13و14قصص-40هود(كنعان بن نوح)-    عمرنوح14و15عنكبوت

پس از رحلت حضرت نوح پیامبرانی ظهور كردند كه مروج دین ایشان بودند:

1-هود(ع): حضرت هود از نسل چهارم حضرت نوح است و مدت 450سال زیست نام عربی ایشان عابر بوده است حضرت هود در زمان پادشاهی جباربنام    شداد میزیسته است قوم ایشان بنام عاد و در سرزمین احقاف می زیسته اند.

قرآن كریم طی 50 ایه سرگذشت حضرت هود و قوم ایشان را بیان داشته است.قوم هود مردانی تنومند و اهل زراعت بودند و راه بت پرستی را پیشه كردند هود كرارا" آنها را از این امر باز داشت لیكن كمتر كسی گوش به سخنان او می نمود سرانجام عذاب الهی فرا رسید باد و طوفان شدیدی وزیدن كرد و تمام آن قوم بت پرست را ویران ساخت حضرت هود و یارانش به سرزمین حضرموت       هجرت كردند و دیار ویران شده قوم عاد برای عبرت آیندگان به یادگار ماند. قبرایشان دروادی السلام نجف است. آیات رامرورمیكنیم

 65تا72اعراف-50تا60هود-31تا41مومنون-123تا140شعرا-21تا28احقاف18تا22قمر-15و16فصلت-4تا8حاقه-6تا8فجر-38فرقان-46ذاریات-196اعراف

2-صالح(ع): حضرت صالح از نسل ششم حضرت نوح است و مدت 430 سال زیست او پیامبر قوم ثمود بود كه در حوالی شام میزیستند قوم ثمود از نه قبیله تشكیل میشدند حضرت صالح سالها قوم خود را به خداپرستی دعوت نمود.و گروهی اندك به او پیوستند قومش از او معجزه نبوت خواستند صالح به امر الهی شتری را در میان اورد و فرمود این شتر نشانه ایست در میان من و شما حرمت او را بدارید شتر ابشخور خود را میداند و به هر جا كه میل دارد میرود كسی مانع او نشود اما قوم حرمت او را پاس نداشتند و سرانجام نه نفر از جوانان قوم متحد گردیده و تصمیم به قتل شتر گرفتند و آنراپی    نموده و كشتند و ناقه اش به كوه پناه برد در پی این حادثه صالح عذاب الهی را اعلام داشت و پس از سه روز وعده الهی سر رسید و صاعقه همه جا را فرا گرفت و دمار از قوم بت پرست او براورد و صالح و پیروانش از این حادثه در امان بودند بقآیای قوم صالح و اصحاب حجر    برای عبرت آیندگان باقی ماند.

قوم ثمود مردانی قوی و تنومند بودند و خانه های خود را در میان صخره ها و كوهها میساختند    (60 آیه در قرآن).قبرایشان دروادی السلام نجف است.

 آیات رامرورمیكنیم

73تا79اعراف-61تا68هود-141تا159شعرا-23تا32قمر-31تا41مومنون-45تا53نمل-80تا84حجر-43تا45ذاریات-4تا8حاقه-9فجر-11تا15شمس-73اعراف-38فرقان-96اعراف73اعراف-17و18فصلت

سوم-عصرابراهیم ع

حضرت ابراهیم  فرزندتارح(تورخ)    دهمین نسل از نوح میباشد لقب ایشان خلیل ا... و دین ایشان به حنیف معروف است ایشان مدت 175 سال عمر كردند و درعصر ایشان پادشاهی جبار بنام نمرود می زیسته است حضرت ابراهیم به سرزمینهای بسیاری سفر كرد ایشان جد والای تمام انبیاء بعد خود از جمله سه پیامبر اولوالعزم یعنی موسی و عیسی و محمد(ص) میباشند.

از ایشان دو فرزند والا پدید امد بنامهای اسماعیل و اسحاق كه بعدها مروج دین ایشان در مناطق محل زندگی خود یعنی سرزمین عربستان و كنعان شدند.

قرآن كریم طی 165 آیه زندگی حضرت ابراهیم و قوم ایشان و مسآفرتها و محاجه هائی       كه با بزرگان داشته اند مشروحا" بیان داشته است. ابراهیم  پدرش  را در كودكی از دست داد و به سرپرستی آزر زندگی را میگذراند آزر مردی بت پرست بود در دوران نوجوانی از بت پرستی خانواده و اقوام خود بیزار شد بسوی دشت رفت و جویای كشف حقیقت گردید ماه را در آسمان دید و پنداشت او خداوند زمین است اما با غروب ماه و طلوع خورشید از او رویگردان شد و خورشید را خداوند پنداشت لیكن با غروب خورشید از آن نیز روی گرداند و با خود گفت خدای من كسی است كه غروب نمیكند سرانجام با هدایت خداوند به خالق خود پی برد و تصمیم گرفت اقوام خویش را از بت پرستی نجات دهد بسراغ عمویش رفت بسیار با اومحاجه     نمود لیكن او گوش فرا نداد از خداوند برایش دعا نمود تا او را به راه راست هدایت كند ابراهیم با سارا ازدواج نمود و سارا بدلیل نازایی نتوانست برای او فرزندی بیاورد با توصیه سارا ابراهیم كنیزش هاجر را بتزویج خود دراورد و هاجر پس از چندی پسری برایش زایید و نامش را اسماعیل نامیدند پس از اینكه ابراهیم متوجه شد سارا از این امر شدیدا" ناراحت است و چون سارا را بسیار دوست میداشت بنابر مشیت الهی تصمیم گرفت هاجر و اسماعیل را به سرزمینی دوردست برده و در آنجا ماوی دهد سپس از آنجا بازگشت و دراور   مشغول به هدایت مردم گشت.روزی كه مردم برای جشن به خارج از شهر رفته بودند ابراهیم به بتخانه رفت وبا تبر همه بتها به جز بت بزرگ را در هم كوبید و تبر را بر  دوش بت بزرگ قرار داد مردم پس از بازگشت و دیدن وضعیت  بداد و بیداد پرداختند و به دنبال عامل  این خرابكاری گشتند سرانجام پی بردند كه كار ابراهیم است. نمرود كه پادشاه آن شهر بود ابراهیم را طلبید و از او علت را جویا شد ابراهیم فرمود از بت بزرگ بپرسید آنان گفتند كه بت قادر به سخن نیست ابراهیم گفت پس چرا این اشیاء ناتوان را میپرستید با این منطق محكم انها دچار حیرت و تزلزل شدند لیكن بر عقیده باطل خود پای كوفتند و سرانجام تصمیم گرفتند او را بسوزانند آتش بزرگی بر پا شد و با منجیق ابراهیم را بدرون آتش انداختند لیكن بفرمان حقتعالی آتش بر ابراهیم سرد و سلامت شد.آن قوم چون چنین دیدند ابراهیم و خانواده اش را از آن شهر تبعید نمودند و او به سرزمین شام  سفر كرد روزی حضرت ابراهیم  به خدای خود فرمود می خواهم  بدانم چگونه مرده را زنده می كنی خداوند فرمود مرغی رابچند    پاره كن و هر قسمت را بر كوهی قرار ده و آنگاه آن مرغ را بطلب آنگاه ابراهیم چنین كرد و مشاهده نمود كه پرنده بسوی او پرواز می كند.روزی ابراهیم در خانه نشسته بود و در اندیشه مردم دو میهمان بر او وارد شدند دستور طبخ غذا داد و پس از آماده شدن غذا مشاهده كرد آنان دست به غذا نمیزنند نگران شد میهمانان گفتند نگران نباش ما رسولان خداییم اولا" برایت بشارت فرزندی از سارا را داریم ثانیا" شهر سدوم    و نابودی آنست  ابراهیم ضمن خوشحالی از بشارت فرزند آنهم در سن بالا نگران حال لوط و پیروانش شد رسولان گفتند نگران مباش خداوند آنانرا نجات خواهد داد .سرانجام سارا باردار شد و فرزندی آورد نام او را اسحاق گذاشتند.به فرمان خداوند به دیار جر هم در سرزمین حجاز سفر كرد تا از همسرو فرزندش اسماعیل خبری گیرد او رانوجوانی چابك یافت شبی در خواب به فرمان خداوند مامور ذبح اسماعیل شد از خواب بر خواست و هراسان به سوی فرزند دوید لحظه ای دچار تردید شد اسماعیل به او گفت پدر در انجام ماموریت تردید مكن ابراهیم فرزند را به قربانگاه بردو كارد را بر گلوی فرزند نهاد به فرمان الهی كارد نبرید و ندا امد ای ابراهیم تو فرمان را اجرا كردی اینك به جای آن گوسفند را ذبح كن و چنین كرد و به فرمان الهی در آن مكان خانه خدا را بنیان نهاد كه بعد ها به عنوان كعبه میعادگاه مسلمانان جهان شد .ابراهیم پدرامتها پس از انجام ماموریت خوداز عربستان به فلسطین بازگشت و تا پایان عمردر انجا زیست و رحلت فرمود كتاب حضرت ابراهیم صحیفه نامیده می شود

آیات رامرورمیكنیم

 125نسا-26تا28زخرف-15تا27و31تا32عنكبوت-65تا68ال عمران-114توبه-51تا72انبیا-161انعام-74تا90  -16و17عنكبوت-20تا123نمل-260بقره-69تا76هود-19اعلی-124تا136بقره-51تا57حجر-4ممتحنه-135تا141ابراهیم-24تا37ذاریات-258بقره-82تا113صافات-41تا50نجم-26حج-96بقره-69تا102شعرا-74تا83انعام

پس از حضرت ابراهیم پیامبرانی ظهور نمودند كه مروج دین حنبف ایشان بودند انان به ترتیب عبارتند از:

1-لوط (ع)

لوط فرزند هاروت برادر زاده حضرت ابراهیم بود و در شهر سدوم و مؤتفكات می زیست.لوط مردم را به خداپرستی   دعوت می نمود لیكن انان كمتر گوش میدادند و اعمال زشت را رویه ی خود قرارداده بودند.عمل شنیع لواط در میان انان گسترش پیدا كرد لوط انان را از این كار بر حذر می داشت بك بار كه رسولان خدا پس از دیدار با حضرت ابراهیم به سوی شهر سدوم می امدند در راه مورد طمع مردان هوسباز قرار گرفتند و انان به خانه لوط پناه بردند.لوط به انان وعده تزویج دختران خود را داد لیكن كسی گوشش بدهكار نبود و می خواستند با میهمانان لوط این عمل زشت را انجام دهند سرانجام زمان غذاب فرا رسید و لوط شبانه با دختران و پیروان خود به همراه رسولان الهی از شهر خارج شدند و همسرش كه طرفدار ادمهای فاسد وبدبود ماند ناگهان زلزله ای در گرفت و شهر را زیر و رو كرد و همه چیز را نابود ساخت و آن شهر ویران برای عبرت ایندگان باقی ماند . آیات رامرورمیكنیم

 80تا84اعراف-133تا138صافات-160تا175شعرا-34تا39قمر-54تا59نمل-9تا11حاقه-26تا35عنكبوت-71تا75انبیا-77تا83هود-32تا37ذاریات-57تا77حجر-53نجم-10تحریم-40فرقان-96اعراف

2-شعیب (ع)

شعیب پیامبر یكی ا زمروجان دین حنیف بود.اودر  شهر مدین و بر قوم ایكه نبوت نمود .مدت 142 سال زیست او نوه حضرت لوط بود و قرآن كریم طی 46 ایه از زندگی ایشان وقومش یاد كرده است او قوم خود را به خدا پرستی دعوت نمود برخی پیرو ایشان شدند و اكثریت از او دوری می نمودند شعیب انان را از مجازات الهی پرهیز می داد سر انجام زمان عذاب فرا رسید و ابری در اسمان ظاهر شد مردم به زیر آن ابرپناه بردند اما از اسمان سنگ بارید و همه آن مردم و دیارش را نابود ساخت.

 آیات رامرورمیكنیم 

  85تا93اعراف-37و36عنكبوت-84تا95هود-22تا49   -176تا191شعرا-36تا40عنكبوت-15ق-13ص-78و79حجر

3-زرتشت (ع)

زرتشت پیامبر ایرانی یكی ا زمروجان دین خنیف است كتاب او اوستا از پنج بخش تشكیل شده است و حاوی سرود ها و دعاها  مقررات مدنی و جزایی است زرتشت پیامبر موحد 1500سال قبل از میلاد مسیح می زیست او فرزند پوروشسب و اوغدویه بود و در30 سالگی مبعوث گردید و د ر77 سالگی به شهادت رسید زادگاه وی ارومیه و در زمان گشتاسب پیشدادی زمانی میان كوروش و داریوش هخامنشی می زیست سه دستور مهم او اندیشه نیك گفتارنیك و كردار نیك می باشد در قرآن كریم تنها به پیروان ایشان به نام  مجوس اشاره شده است(نام مصلح جهانی دردین زرتشت سوشیانت)است

اوستا مشتمل بر (گاهان-یسنه ها   -یشتها-خرده اوستا-وندیداد  )است.كعبه زردشت درنقش رستم درنزدیكی شیرازقراردارد.آیات رامرورمیكنیم

  17حج-(ايات مربوط به ذو القرنين يا كورش كبير)83و98و95و97كهف

4-خضر

یا ارمیای نبی یكی از پیامبران مروج دین حنیف فرزند ملكا و نوه حضرت هود است كه دارای عمری طولانی است و در عصر حضرت ابراهیم با ایشان دیدار نمود و پیش از نبوت حضرت موسی نیز دیداری با ایشان نیز داشته اند .

قرا ن كریم طی آیات 60 تا 82 كهف دیدار حضرت موسی را با ایشان بیان می كند.

موسی بهمراه یوشع     خادم خود در كنار دریای احمر قدم میزد و منتظر دیدار مردی حكیم بود سرانجام او را یافت و از او تقاضای دانش و آگاهی كرد او خضر نبی بود و فرمود تو توان همراهی مرا نداری موسی كفت انشا ا... خواهم توانست  ترا همراهی كنم آندو حركت كردند و سوار بر كشتی شدند خضر كشتی را سوراخ كرد موسی به او اعتراض نمود و خضرگفت دیدی نمیتوانی مراتحمل كنی موسی پوزش خواست دوباره حركت كردندتابجوانی برخوردكردندخضران جوان راكشت موسی بدواعتراض نمودوخضر مسئله را بار دیگر گوشزد نمود و موسی عذر خواست دوباره راهی شدند تا به قریه ای رسیدند در انجا از انان پذیرایی شد و به هنگام خروج خضر دیوارمخروبه ای را تجدید بنا كرد و این امر موجب اعتراض موسی شد خضر فر مود دیگر میان من تو جدایی است اما حكمت این امورچه بود اولا آن كشتی مورد طمع پادشاه آن زمان بود كه من با سوراخ كردنش جلوگیری از ضبط آن كردم و آن جوان كه كشته شد پدر و مادر موحدی داشت كه نگران از مرگ آن دو بودم لذا آن جوان ناباب را كشتم و بالاخره در زیر آن دیوار مخروبه گنجی پنهان بود متعلق به یتیمی صغیر دیوار را تجدید بنا كردم تا یتیم بزرگ شود و برای یافتن گنج پدر بیاید اینها تاویل اقدامات من بود .آیات رامرورمیكنیم

 60تا82كهف-259بقره

5- ایوب(ع):

حضرت ایوب یكی از مروجان دین خنیف بود او نبیره حضرت اسحاق بود و مدت 140 سال زیست ایوب در طول مدت نبوت خود تلاش های زیادی را برای هدایت مردم انجام داد او انقدرمحبوب حق بود كه شیطان تصمیم گرفت او را مورد ازمایش قرار دهد خداوند ایوب را دچار مشكلات فراوان نمود اموال او به یغما رفت فرزندانش مردند او دچار بیماری شد بسیار ناتوان و فرتوت و همسرش در كنارش تیمار دار بود.شیطان در این اوضاع و احوال بسیار سعی نمود او را بفریبد لیكن ایوب هر بار او را مایوس می نمود سر انجام ایوب از امتحانات الهی موفق و پیروز بر امد و هر انچه را كه از دست داده بود دوچندان بازیافت قرآن كریم طی 8ایه از مشكلات ایوب و دعای ایشان و استجابت دعا سخن گفته است از ایوب صحیفه ای به یادگار مانده است

.آیات رامرورمیكنیم

 41تا44ص-82و84انبیا-163نسا-84انعام

6-اسحاق(ع):

اسحاق بنا بر بشارت رسولا ن الهی كه نزد حضرت ابراهیم امده بودند در دوران پیری از او و سارا متولد شد و مدت 180سال زیست او پس از رحلت ابراهیم امر نبوت را به عهده داشت از او فرزندان بسیاری متولد شدند 24 ایه از قرآن ناظر بر زندگی این پیامبر الهی است.از جمله فرزندان ایشان عیسو      جد حضرت ایوب است

.آیات رامرورمیكنیم

132تا140بقره-84ال عمران-84انعام-71هود-39ابراهیم-49مریم-72انبیا-112و113صافات-45تا47ص

7-یعقوب(ع):

یعقوب فرزند اسحاق است و مادرش راحیل نام داشت او پس ازاسحاق ماموریت امر نبوت را داشت.یعقوب 147سال زیست لقب ایشان اسرائیل است و از وی 12 فرزند پسرمتولد شد ند كه اسباط یا اقوام دوازدهگانه بنی اسراییل را پایه گذاشتند در 41 ایه از آیات قرآن از این پیامبر سخن رفته است مخصوصا در سوره یوسف به همراه فرزندشان. یعقوب در خصوص ازدواج با دختر داییش به سر زمین عراق سفر كرد و مدتی نزد داییش لابان به چوپانی مشغول بود و پس از انجام تعهدات خود و ازدواج با راحیل به كنعان باز گشت از راحیل دو فرزند به نام یوسف و بنیامین و از كنیز راحیل به نام لیاده فرزند به نام های دان-زبولون- جاد –یهودا-اشیر-نفتالی-شمعون-لاوی-روبین –یساكار دارا شد.اودر ماجرای زندگی حضرت یوسف رنج های بسیار كشید و سرانجام به وصال دیدار فرزند نائل شد

 آیات رامرورمیكنیم

 132تا140بقره-73انبیا-84ال عمران-84انعام-71هود-49مریم-27عنكبوت-45تا47ص-وآیات موجوددرسوره یوسف

8-یوسف (ع)

یوسف فرزند یعقوب و راحیل پس از رحلت پدر امر نبوت و ترویج دین حنیف را بعهده گرفت او 110 سال زیست و از كنعان به مصر رفت و تا پایان عمر در آنجا زندگی كرد .داستان حضرت یوسف به طور كامل در سوره یوسف آمده است. بطوریكه سرگذشت ایشان احسن القصص نامیده شده است داستان یوسف طی یكصد آیه متوالیا" در سوره یوسف آمده است داستان ایشان از آنجا آغاز شد كه یوسف شبی در خواب می بیند كه خورشید و ماه و یازده ستاره بر او سجده می كنند رویا را بر پدر می گوید او وی را از بیان خواب باز می دارد.روزی برادران یوسف را به اصرار از پدر گرفته و بدشت می روند و با توطئه ای از پیش ساخته او را در چاهی قرار داده و به شهر باز میگردندو به  دروغ به پدر خود می گویند یوسف را گرگ دریده است.

یوسف در چاه می ماند تا كاروانی بدانجا آمده و او را از چاه در میاورند و همراه با كاروانی به مصر میرود و توسط زن عزیز مصر خریداری می شود او در دربار عزیز مورد مححبت همسرش زلیخا قرار میگرد .و از وی طلب وصال می كند لیكن یوسف نمی پذیرد و در زمانیكه از دست وی می گریزد عزیز آنها را می یابد و سرانجام یوسف بزندان می افتد در زندان خواب دو نفر از نزدیكان عزیز را تعبیر می كند و یكی از آندو كه از زندان رها شده و بدربار برگشت نموده بود در ماجرای خواب هولناكی كه عزیز مصر دیده بود یوسف را از زندان بیرون میاورند و حقیقت ماجرای زلیخا بر عزیز مصر آشكار می شود.

آنگاه یوسف برای رفع مشكل آینده مصر مسئولیت بزرگی بر عهده میگیرد بعلت قحطی كه در مناطق آنزمان رویداد برادران یوسف بدستورپدربسوی مصرحركت میكنندتااذوقه فراهم كنندیوسف باانجام حیله ای برادران را متعهد میسازد تا در سفر آتی برادر كوچك خود یعنی بنیامین را همراه بیاورندوهمین میشودودرسفربعدی باحیله ای دیگربن یامین نزدیوسف میماندویوسف ازبرادران میخواهدكه درسفربعدی پدرشان راهمراه بیاورند و لحظه تاریخی دیدار یوسف با پدر فرا میرسد پیراهن یوسف را برای پدر میاورند و با مالیدن آن بر روی صورت چشمان یعقوب بینا می شود یعقوب بهمراه خانواده بسوی مصر حركت میكند و با دیدار فرزند عزیز خود رویای یوسف تعبیر میشود آنان سالها در مصر اقامت گزیدند و در همان جا رحلت فرمودند لیكن بنی اسرائیل بهنگام خروج از مصر اجساد آنان را به فلسطین باز گرداندند تا در آنجا دفن شوند

 آیات رامرورمیكنیم

  84انعام-34مومن-سوره یوسف ازایه 3تا101

9 –اسماعیل:

اسماعیل ذبیح ا... فرزند ابراهیم از هاجر میباشد او 137 سال زیست و پس از تولد بفرمان الهی بهمراه مادرش از فلسطین به حجاز آورده شد.قرآن كریم در 50 آیه سرگذشت اسماعیل را بهمراه پدرش ابراهیم خلیل بیان داشته است او مروج دین حنیف بود و جد اعلای پیامبر اسلام .و نیز صاحب 12 فرزند شد كه یكی از آنان به نام قیدار      نبی جد اعلای پیامبر اسلام است و قبر وی در خدابنده   قرار دارد.

سرگذشت ایشان باختصار به شرح زیر است:

ابراهیم از هاجر فرزند دار شد و نام او را اسماعیل نهاد و او را پس از تولد بهمراه مادرش به سرزمین حجاز برد و خود بازگشت.هاجر در بیابان به دنبال آب بود بارها اطراف را درنوردید تا در یكی از بازگشتها بسوی فرزندش متوجه گردید كه از زیر پای اسماعیل چشمه ای جوشیدن گرفته است.آن چشمه همان آب زمزم است كه تا كنون جاریست.با آمدن آب آبادانی بوجود آمد و كاروانهای بسیاری بدانجا روانه شدند و سكونت گزیدند اسماعیل موحد بود و مروج دین حنیف سالها در آن مكان مردم را به ستایش خدای یگانه دعوت می فرمود در سفری كه ابراهیم به جزیره العرب نمود شبی در خواب از سوی خداوند امر به ذبح اسماعیل شد موضوع را با فرزند در میان نهاد او گفت پدر در اجرای امر خدا شتاب كن پدر فرزند را به دامنه كوهی برد و كارد بر گلویش گذارد اما كارد نبرید و فرمان حق آمد كه ابراهیم تو در امتحان پیروز شدی این گوسفند را به جای اسماعیل قربانی كن آنگاه با كمك اسماعیل پایه های خانه كعبه را بالا بردند و آنجا را محل عبادت مردم قرار دادند ابراهیم از خداوند برای ذریه خود طلب مغفرت نمود و خواست تا آندیار را محل آمدو رفت  مردمان قرار دهد كه مورد اجابت قرار گرفت و همه ساله مردم زیادی برای دیدار كعبه بدانجا میامدند تا سرانجام در زمان حضرت محمد كعبه توسط مسلمانان فتح و قبله مسلمین قرار گرفت اسماعیل پس از 137 سال زندگی را بدرود گفت و قبر او در همان مكان می باشد.

آیات رامرورمیكنیم

 125تا129و136و140بقره-54و55مریم-84ال عمران-86انبیا-35تا39ابراهیم-163نسا-101تا107صافات-48ص 

10-قیدار- قیدارفرزنداسماعیل ومروج دین ابراهیم ومدفن وی درخدابنده زنجان است

 چهارم-عصر موسی (ع):

(تولد1571 قبل از میلاد –وفات 1451 قبل از میلادمدت نبوت40سال)

حضرت موسی پیامبر بزرگ خداوند ملقب به كلیم ا... از پیامبران اولوالعزم بوده و صاحب شریعت كلیمی یا یهودی است او فرزند عمران و صفورا و نوه لاوی از فرزندان یعقوب پیامبر است زمانیكه حضرت یوسف  در مصر اقامت گزید و همانجا رحلت نمود موسی در دربار فرعون مصر متولد شد زیرا پدرش از خادمان فرعون بود و از بنی اسرائیل .موسی 120 سال زیست و سرانجام در كوه طور از دنیا رفت قرآن كریم در 420 آیه داستان زندگی حضرت موسی و حوادث دوران ایشان را مشروحا" بیان داشته است اینك شرح ماجرا:

همانطور كه بیان شد موسی فرزند عمران و صفورا است و زمانی وی متولد شد كه فرعون خوابی را دیده بود كه در آن قتل خود را بدست انسانی از بنی اسرائیل پیش بینی می كرد لذا دستور داد تا هر كودكی را متولد میشود و ذكور است وی را بكشند مادر موسی پس از تولد طفل از ترس وی را در جعبه ایی قرار داد و در آب نیل آنرا رها كرد و دخترش مریم را مامور كرد تا در خفا مسیر طفل را پیگیری كند همسر فرعون(آسیه) كه در كنار نیل نشسته بود جعبه را مشاهده كرد و دستور داد آنرا از آب برگیرند پس از گشودن درب جعبه مشاهده نمود طفلی زیباست او را در بر گرفت و به آغوش فشرد او را فرزندی نبود و بفرعون گفت بیا او را بفرزندی برگزینیم فرعون پذیرفت خواهر موسی شاهد امر بود بدنبال دایه ای گشتند

سرانجام باراهنمایی مریم مادر موسی ببالین فرزند رسید و موسی با آرامش در دربار فرعون رشد كرد او دیگر جوانی شده بود .روزی دربازار    میان دو كس درگیری شد و موسی به حمایت از طرف مظلوم به دیگری مشتی زد كه بالفور نقش بزمین شد موضوع مكتوم ماند بار دیگر در نزاعی بحمایت از مظلوم برخاست آن مرد موسی را شناخت و تصور كرد كه موسی قصد زدن او را دارد و فریاد زد موسی از ترس گریخت و از مصر خارج شد و در شهر مدین با دختران شعیب بر خورد كرد دختران او را نزد پدر بردند قرار شد موسی نزد شعیب شبانی كند و پس از هشت سال دختر شعیب را به همسری بگیرد .پس از گذراندن تعهد و انتخاب همسر تصمیم گرفت بمصر برگردد. در مسیر در بیابان سینا از دور شعله ایی دید به همسرش گفت تو منتظر باش تا بروم آتشی فراهم كنم جون به آن مكان رسید ندائی شنید كه ای موسی من خدای تو هستم این چیست در دست تو؟گفت عصا گفت آن را بیفكن او عصا را انداخت ناگهان تبدیل به ماری بزرگ شد وحشت كرد ندا آمد نترس آنرا بر گیردست برد و گرفت عصا شد آن صدا فرمود دستان خود را به گریبان ببر و چون بیرون آورد چون خورشید می درخشید  ندا آمد ای موسی تو به پیامبری مبعوث شده ای بنده من فرعون طغیان كرده است تو ماموریت داری به سوی او بروی و او را هدایت كنی موسی گفت من از او بیمناكم خداوند فرمود نگران نباش برادرت هارون را وزیر تو كردم زبانت را باز و سینه ات را گشاده ساختم اینك روانه شو موسی بسوی مصر روانه شد به پیش فرعون آمد و خود را معرفی كرد و از او خواست تا به خدای یگانه ایمان بیاورد و از ظلم و ستم بمردم و بنی اسرائیل بپرهیزد فرعون گفت چه دلیلی بر این امر داری موسی عصای خود را افكند ناگهان اژدهایی شد و فرعون ترسید و گفت این سحر است و من هم ساحرانی دارم و قرار شد در روز موعود فرعون ساحران خود را جمع كند و با موسی مقابله نمایند در آنروز همه ساحران ریسمانهای خود را افكندند كه به حركت در آمدند كه موسی عصای خود را افكند و همه آنها را بلعید .ساحران پی به حقیقت بردند و به خدای موسی ایمان آوردند فرعون در صددچاره بر امد و تصمیم گرفت كه قوم بنی اسرائیل را نابود سازد موسی بقوم فرمود شبانه آماده سفر شوند و از مصر خارج شوند در پیش رو رودخانه نیل بود كه عبور از آن میسر نبود بنی اسرائیل بموسی گفتند تو ما را به كشتن دادی الان ماموران فرعون درصدد كشتن ما بر میایند خطاب آمد با عصایت به دریا بزن دریا دو نیمه شد و راه برای عبور باز شد بنی اسرائیل از آن گذشته و بدنبال آن لشكریان فرعون و خود او نیز عبور كردندكه دو نیمه دریا بهم متصل شد و همگی را غرق نمود بنی اسرائیل پس از نجات از دست فرعون در صحرای سینا روان بودند روزی بقوم خود گفت من بفرمان الهی مدت 30 روز به میعاد با خدا میروم شما همچنان خدای خود را عبادت كنید مدت 30 روز تمام شد و ده روز دیگر ادامه یافت قوم كه از غیبت موسی نگران شده بودند به سامری پیوستند و گوساله از طلا ساختند و مشغول عبادت آن شدند از خداوند به موسی خطاب آمد كه برگرد كه برخی از قوم تو از دین برگشته اند موسی همراه یارانش بازگشت و مساله گوساله پرستی امت خود را دید ریش برادرش را گرفت و به او پرخاش كرد هارون گفت برادر من تقصیر ندارم آنها قصد داشتند من را نیز بكشند موسی سامری را از آنجا راند و بفرمان خدا دستور داد تا قوم با شمشیرهای آخته بجان هم بیفتند سرانجام با زاری مردم خداوند توبه انان را پذیرفت بنی اسرائیل به دلیل نآفرمانیهای بسیار در بیابان سینا گرفتار دربدری و سرگردانی شدند و موسی در همان دیار از جهان رفت و برای ادامه مسیر خادم و وصی خود یوشع را بسرپرستی قومش برگزید قارون پسرعموی حضرت موسی و از ثروتمندان بنام دوره ایشان بودبلعم باعور دانشمند مستجاب الدعوه ای بود كه در زمان ایشان میزیست و هامان نیز وزیر فرعون بود. در قرآن بیش از هر پیامبر و شخصی از حضرت موسی سخن به میان رفته است بیش از 400  آیه قرآن از زندگی و حوادث تاریخی زمان ایشان سخن بمیان آمده است كتاب آنحضرت تورات است تورات از 5 باب تشكیل شده است كه عبارتند از:سفر پیدایش –سفر خروج-سفرتثنیه    -سفرلاویان     -سفر اعداد.احكام مدنی و جزایی یهودیان در كتابی بنام تلمود جمع اوری شده است.

پس از حضرت موسی پیامبران بسیاری ظهور كردند كه نام برخی از آنها در قرآن مجید آمده است و بعضا" بطور مشروحتری از زندگی آنها سخن بمیان رفته است برخی دیگر در كتابهای عهد عتیق از انها یاد شده است اینك بترتیب به شرح زندگی انان می پردازیم

:آیات رامرور میكنیم

 103تا171اعراف-9تا101طه-3تا50قصص-75تا95یونس-40تا93بقره-153تا161نسا-20تا26مائده-5تا17ابراهیم-60تا82كهف-101تا104اسرا-7تا14نمل-35و36فرقان-51تا53مریم-23تا29غآفر-37تا48غآفر-45تا49مومنون-114تا122صافات-10تا68شعرا-15تا26نازعات-46تا56زخرف-17تا36دخان-37تا42ذاریات-124نحل-2تا8اسرا-163اعراف-58بقره-16تا20جاثیه-41تا46قمر-9تا12حاقه-5صف

1-هارون:

هارون برادر موسی پیامبری است كه در زمان آنحضرت زیست و وزارت و یاوری آنحضرت را بر عهده داشت او 123 سال زیست و پیش از آنحضرت وفات نمود قرآن كریم طی 73 آیه بخشی از زندگی انحضرت را كه بهمراه موسی بودنند مطرح كرده است هارون برادر بزرگتر موسی بود و موسی در كو طور بهنگام دیدار خدا از او خواست تا برادرش را همراه او سازد و خداوند تقاضای او را اجابت نمود و هارون را به وزارت او برگزید البته او در آنزمان در مصر بود و به محض امدن موسی همراه وی قرار گرفت .در كنار برادرش در خروج از مصر بود و در صحرای سینا در غیاب برادرش قوم را رهبری نمود لیكن قوم از او تبعیت ننمود سرانجام پس از عمری خدمت و پیش از موسی درگذشت.آیات رامرورمیكنیم                                                    248بقره-25مائده-84انعام-111و122و142و150و151اعراف-75یونس-29و34و42تا48طه-90تا94طه-45تا49مومنون-35و36فرقان-13تا48شعرا-114تا122صافات136بقره

2-یوشع:

یوشع فرزندنون   خادم و وصی حضرت موسی بود پس از رحلت موسی رهبری قوم بنی اسرائیل را بر عهده گرفت و آنانرا برای رسیدن به ارض موعود رهبری نمود .و سرانجام بعد از 110 سال زندگی را بدرود گفت.در قرآن كریم از ایشان نامی برده نشده است اما بطور اشاره در آیات 60 تا 82 از مشارالیه بدینگونه یاد شده است كه بهمراه حضرت موسی بدنبال مردی حكیم بودند تا از دانش او بهره گیرند ومراد حضرت خضر بوده است كه در آن دیدار موسی خضر را همراهی نمود و ضمن بهره گیری از دانش ایشان یوشع را نیز در جریان امر قرار داد.

 آیات رامرورمیكنیم

 60تا82كهف-71و79كهف

3-سموئیل(اشموئیل):

سموئیل از سبط منسی   و از نوادگان حضرت یوسف بوده اند مشارالیه پس از یوشع قوم بنی اسرائیل را رهبری كرد در قرآن از ایشان به صراحت یاد نشده است لیكن در آیات 246 تا 251 بقره گفته شده است  كه بنی اسرائیل برای ورود به فلسطین با پادشاهی ستمگر بنام جالوت برخورد كردند و ترسان شدند از پیامبر خود درخواست كردند تا خداوند پادشاهی برای آنان برگزیند تا در معیت او بجنگ با جالوت بروند سموئیل نبی درخواست را بخدا عرضه داشت پاسخ مثبت دریافت نمود و به بنی اسرائیل اعلام داشت كه خداوند قیس یا طالوت (شائول) را برای پادشاهی برگزیده است بنی اسرائیل به این انتخاب اعتراض نمودند و علت را جویا شدند سموئیل فرمود طالوت مردی قوی و دارای علم است و علامت پذیرفتن آن برگشت تابوت     به قوم است بنی اسرائیل با مشاهده تابوت      كه حاوی شریعت موسی بود بدو پیوستند و به جنگ با طالوت بر خاستند و سر انجام    بدست داود سردارطالوت     كشته شد قبر سموئیل نبی در اراك  واقع شده است.246تا252بقره

4-ذوالكفل:

بعد از درگذشت سموئیل نبی ذوالكفل (حزقیل)     رهبری قوم یهود را برعهده گرفت علت اینكه به ایشان این لقب را دادنداین بود كه نامبرده تكفل هفتاد تن از پیامبران      بنی اسرائیل را برعهده گرفت و آنانرا نجات داد در قرآن كریم دو بار نام ایشان آمده است .85انبیا-48ص-28غآفر-32كهف

5-الیاس:

یا ایلیای نبی پس از ذوالكفل رهبری قوم بنی اسرائیل را برعهده گرفت او مردم خود را به پرستش خدای یگانه دعوت می كرد اما بیشتر قوم بجای شنیدن حرفهای او به بت پرستی مشغول شدند.و بت خود را بعل نامیدند در قرآن كریم 11 آیه در خصوص دعوت از قوم خود به خدا پرستی و ترك بت پرستی سخن رفته است سرانجام بنابر روایت مذكور در تورات ایشان از میان خلق خود بیرون رفت و دیگر كسی او را نیافت و معروف است كه الیاس هم اكنون زنده است

.آیات رامرورمیكنیم

 85انعام-122تا132صاقات

6-الیسع:

پس از الیاس الیسع رهبری قوم را برعهذه گرفت و آنانرا به یگانه پرستی و ترك بت پرستی دعوت نمود وتعدادی چند به او گرویدند لیكن اكثریت به سخنان او گوش ندادند در قرآن تنها دو بار نام ایشان آمده است.86انعام-48ص

7-داود(ع):

داود از سرداران لشكر طالوت بود طالوت همان پادشاهی بود كه بوسیله سموئیل نبی از جانب خداوند به بنی اسرائیل معرفی شد تا با لشكریان جالوت بجنگد وقتی سپاهیان طالوت به جالوت برخوردند كسی جرات نكرد به مقابله با او برخیزد داود كه جوانی كم سال بود به طالوت گفت اجازه دهید من به مبارزه با جالوت بروم طالوت گفت تو هنوز جوانی بگذار مردی قویتر برود اما او اصرار كرد و سرانجام داود به مصاف جالوت رفت جالوت او را دست كم گرفت و نصیحتش كرد ولی داود او را به مبارزه طلبید آنگاه سنگی در فلاخن قرار داد و رها كرد سنگ بر پیشانی جالوت خورد و بر زمین افتاد لشكریان چون چنین دیدند پا به فرار گذاشتند و لشكریان طالوت پیروزمندانه وارد فلسطین شدند چون طالوت این دلیری را از داود دید او را به سرداری سپاه برگزید و دخترش را بدو داد و پس از وی داود پادشاه بنی اسرائیل شد .در قرآن كریم 21 آیه در خصوص این پیامبر آمده است معجزات این پیامبر عبارتند از:علم وحكمت-ساختن زره-كوهها و پرندگان همراه او تسبیح می كردند-آهن بدست او نرم شد-پرندگان در اختیار او بودند-تسلط بر اجنه و ساختن عمارت مهم توسط آنها و بالاخره تسلط حضرت داود بر امر قضاوت و داوری سرانجام داود پس از یكصد سال زندگی رحلت فرمود در قرآن كریم بدو مورد ازمحاكمات ایشان اشاره شده است.كتاب ایشان زبوركه حاوی150سروداست میباشد

 آیات رامرورمیكنیم

250و251بقره-15تا42نمل-78تا80انبیا-10تا13سبا-17تا29ص-163نسا-55اسرا-105انبیا-12تا19لقمان-178انبیا15تا19سبا

8-سلیمان(ع):

سلیمان فرزند داود است كه پس از پدر حكومت بنی اسرائیل را بر عهده گرفت.قرآن كریم طی 23 آیه بخشی از سلطنت این پیامبر و پادشاه را بیان داشته است پس از اینكه سلیمان رهبری قوم خویش را برعهده گرفت مردم را به خداپرستی دعوت نمود و با گسترش عدالت رفاه عمومی را برقرار نمود او تصمیم گرفت به خانه كعبه برود و پس از زیارت در بازگشت در جستجوی هدهد بود زیرا او را نیافت وقتی آمد علت را جویا شد هدهد گفت در اطراف میگشتم به سرزمینی رسیدم كه ملكه آن بلقیس است در آنجا مردم بت می پرستند سلیمان گفت این وظیفه ماست كه آنها را هدایت كنیم برایش نامه ای نوشت و داد كه هدهد آنرا باو برساند وقتی نامه به بلقیس رسید با سرداران خود مشورت كرد و سرانجام تصمیم گرفت به دیدار سلیمان برود و او را از نزدیك ببیند و چون آمد تخت خود را آنجا یافت و با دیدن قصر سلیمان و شوكت او دچارانفعال    گردید و سرانجام ایمان آورد و با سلیمان ازدواج نمود سلیمان در واپسین روزهای حیات ببالای قصر رفت و نظاره میكرد  لیكن عزرائیل جان او را گرفت و او همانجا تكیه بر عصا از دنیا رفت و پس از چند روز ملتفت مرگ او شدند معجزات ایشان عبارتند از:تسخیر باد-تسلط بر دیوان-چشمه مس-و منطق الطیر از ایشان كتاب امثال و حكم بجای مانده است در قرآن كریم به یك مورد از قضاوتهای ایشان اشاره شده است (قضاوت در مورد كشاورزی كه مزرعه او مورد تجاوز قرار گرفت) آیات رامرورمیكنیم

  16تا44نمل-79تا82انبیا-30تا40ص-12تا21سبا-102بقره-40نمل-178انبیا-15تا19سبا-15ق-16تا17حشر

9-اسماعیل(صادق الوعد):

اسماعیل یكی از پیامبران بنی اسرائیل و مروج دین یهودی است در قرآن كریم چهار بار نام این پیامبر آمده است او از پیامران صالح خدا بود و اهل خود را به نماز و زكات دعوت می نمود و آنچنان پایبند وعده های خود بود كه ایشان را صادق الوعد لقب دادند.55مریم-85انبیا-48ص-86انعام

10-عزیر:

عزیر نبی یكی از مروجین دین یهود است كه در زمان بخت النصر و قبل از آن میزیست.در قرآن كریم در 2 ایه از ایشان یاد نموده است در یكی از اندو امده است كه عزیر از خانه بیرون آمده است و در راه ویرانه ای را دید و در اندیشه این بود كه چگونه خداوند مردگان را زنده میكند بفرمان الهی عزیر بهمراه الاغش همانجا میمیرند و یكصدسال میگذرد و دوباره زنده می شوند و ملتفت قضآیا گردید آنگاه از خداوند طلب بخشش میكندبشهر بازمیگردد ولی همه چیز دگرگون شده بود بدرخانه میرسد دق الباب نموده صدا می كنند كیست او میگوید عزیر میگویند عزیر یكصد سال پیش رفته و برنگشته است او میگوید من عزیرم پاسخ می شنود اگر عزیری دعا كن من نیز همانند تو جوان شوم او همسرش بود دعا كرد و مستجاب شد30توبه-259بقره

11-یونس:

یونس بن متی  از مروجان دین یهود ی و از نوادگان حضرت  نوح و ملقب به ذوالنون و صاحب الحوت      است در قرآن كریم 17 آیه در خصوص زندگی و شخصیت آن بزرگوار آمده است او در شهر نینوا میزیست و مردم را به پرستش خدا دعوت می نمود و 30 سال در این زمینه تلاش كرد اما ثمری چندان نیافت سرانجام تصمیم گرفت از میان آن قوم خارج شود به كنار دریا رسید و سوار بر كشتی شد دریا طوفانی شد تصمیم گرفتند یكی را بقرعه به دریا بیندازند سه بار قرعه كشیده شد بنام یونس افتاد و سرانجام او را بدریا افكندند ماهی بزرگی بفرمان خدا او را بلعید فهمید كه اشتباه كرده است از امت خود گریخته است توبه كرد خداوند دعایش را مستجاب نمود و ماهی او را كنار ساحلی انداخت مردمیكه در غیاب یونس متوجه نزول عذاب شده بودند با توصیه مردی زاهد طلب بخشش نمودند و به دنبال یونس گشتند او را یافتند و از او دلجویی نمودند  87و88انبیا-139تا148صافات-48تا50قلم-186انعام-98یونس

12-اشعیاء:

ایشان یكی از پیامبران بنی اسرائیل است و بشهادت رسیدند در قرآن از او یاد نشده است اما برخی از مفسران مفاد آیه 5 اسراء را ناظر به حضرت ایشان می دانند.

13-حنظله بن صفوان:

یكی از پیامبران دین یهودیست كه دریمامه45حج-12ق-38فرقان-    می زیست و مسئولیت رهبری اصحاب الرس را بر عهده داشت در قرآن كریم دو بار اشاره به قوم ایشان شده است.

14-زكریا:

زكریا فرزند برخیا از آخرین پیامبران بنی اسرائیل و مروج دین یهودیت كه همزمان با ظهور مسیح (ع) بدین ایشان گرویدند و سرانجام بشهادت رسیدند در قرآن كریم در 22 آیه از زندگی ایشان مطرح شده است .

زكریا در معبد مسئولیت هدایت مردم را بر عهده داشت روزی خانواده مریم مادر عیسی را كه نذر كرده بودند نزد ایشان آوردند و او تكفل او را بر عهده گرفت .و هر زمان كه در محراب بمریم مراجعه میكرد مشاهده میكرد كه مائده آسمانی برایش آورده اند روزی زكریا بهنگام پیری آرزوی پسری نمود خداوند خواسته او را اجابت نمود و یحیی را به او بشارت داد و علامت تولد او را سه روز روزه سكوت اعلام نمود سرانجام زكریا بعد از شهادت فرزندش در درون درختی كه پنهان شده بود بشهادت رسید. 

   37تا41ال عمران-2تا12مریم-89و90انبیا-85انعام

در پایان این قسمت باید گفت  انبیاء بنی اسرائیل منحصر به آفراد یاد شده نیست بلكه در قرآن از آنان بصراحت یا به اشاره سخن رفته است درحالیكه طبق روآیات اسلامی بنی اسرائیل بیش از 4000 پیامبر داشته اند كه نام برخی از آنان در كتاب عهد عتیق آمده است ما نیز اسامی آنان را در اینجا می اوریم.

ناتان-طالوت- بیهو-ارمیا-خرقیال-دانیال-هوشع-یوییل-     -عوبدیاء-میكاه-ناحوم-حبقوق-صفنیاء-حجی-ملاكی-كالیب-جاد-میشا-شعیا.  برخی از آنان دارای كتاب بوده اند كه در عهد عتیق بانان اشاره شده است كورش كبیر یا ذوالقرنین در زمان دانیال نبی میزیسته است.

بخش پنجم:عصر عیسی(ع)

(تولد سال 4 قبل از میلاد-عروج  31     بعد از میلاد)

عیسی مسیح(ع) فرزند مریم و نوه عمران یكی از پیامبران اولوالعزم بوده و صاحب شریعت مسیحیت است كتاب ایشان انجیل است كه حاوی دستورات بسیاری در خصوص  مسائل اخلاقی و اجتماعی است حواریون ایشان كه 12 نفر بودند نسبت به جمع آوری گفتار ایشان اقدام نمودند و هم اكنون در عهد جدید چهار انجیل بنامهای متی     -مرقس- لوقا    -یوحنا موجود است حضرت مسیح كه در عبری یسوعا و عمانوئیل نامیده می شود مدت 33 سال عمر كردند و بفرمان الهی هنگامی كه قصد كشتن ایشان را داشتند خداوند او را به آسمان برد و هم اكنون ایشان زنده اند و در هنگام ظهور حضرت مهدی همراه ایشان خواهند بود پادشاه زمان حضرت عیسی هرودیس بود.

حواریون ایشان عبارتند بودند از:پطرس-آندریاس-یعقوب-یوحنا-فیلپس     -برتولی-توما-متی-یعقوب-لبئی-شمعون و یهودا    اسخریوطی.

خانواده مریم نذر كرده بودند چنانچه خداوند به آنها فرزندی ذكور عنایت فرماید او را خادم كنیسا كنند لیكن پس از تولد معلوم شد كه دختر است و ناراحت شدند لیكن خداوند نذر آنها را پذیرفت و مریم تحویل كنیسا گردید و زكریا متكفل وی شد روزی مریم در محراب مشغول عبادت بود فرشته ای بر او ظاهر میگردد و و بشارت فرزندی باو میدهد او میگوید كه مرا كسی ملاقات نكرده و من خطائی مرتكب نشده ام فرشته گفت امر خدا حتمی است مریم باردار شد و خود را از همگان مخفی داشت سرانجام درد زایمان فرا رسید و بدور دست پناه برد و بزیر درختی پناه گرفت و میگفت ای كاش مرده بودم عیسی بدنیا آمد و بمادر خویش گفت غمگین مباش زیر پایت نهری روان است شاخه درخت خرما را تكان ده و از میوه آن تناول كن و با كسی سخن مگو مریم آسوده شد و قدری از خرما و آب برگرفت و رمقی یافت كودك را در آغوش گرفت و نزد خویشان خود رفت آنها از دیدن وضع او در تعجب شدند و گفتند ای خواهر هارون پدرت مرد بدی نبود و نیز مادرت تو این فرزند را بدون شوهر از كجا اوردی او سكوت كرد و به كودك اشاره نمود كودك به امر پروردگار به سخن درامد من بنده پروردگارم او به من كتاب آسمانی داده است و مرا پیامبر نموده است شما را بنماز و زكات و نیكی به پدر و مادر سفارش می كنم موضوع به سرعت در تمام ناصره شیوع پیدا كرد روحانیون دنیا پرست یهودی در مقابل او جبهه گرفتند و او همیشه از ستمدیدگان حمایت میكرد سرانجام در سی سالگی پیامبری خود را آشكار نمود و انجیل به او عطا شد او مردمان را به توحید و عدالت و خدمت بیكدیگر فرامیخواند گروهی به او پیوستند كه بعدها حواریون خوانده شدند تبلیغ عیسی(ع) تمام منطقه را فرا گرفت و محافل یهودی بشدت بوحشت افتادند سرانجام تصمیم گرفتند عیسی را دستگیر و بكشند عیسی در بیت المقدس مشغول تبلیغ بود یكی از حواریون بنام یهودا اسخر یوطی به او خیانت كرد و جای او را به سپاهیان دشمن نشان داد و قرار شد تا وی در جمع حواریون حضور یافته و در زمان مناسب عیسی را نشان دهد یهودیان با سپاهی به سوی محل حضرت عیسی روانه شدند و شبانه به آن محل حمله ور شدند بلطف حقتعالی یهودا كه شباهت بسیار زیادی به عیسی داشت اشتباها دستگیر شد و بلافاصله به صلیب كشیده شد و عیسی مسیح نزد خداوند رفت عیسی (ع) در انجیل آمدن پیامبر اسلام را پیشگویی نمود و این امر در آیات 6 صف اشاره شده است در مسیحیت اعتقاد به تثلیث است یعنی اب ابن و روح القدس لیكن خداوند اعتقاد به تثلیث را مردود دانسته و مسیح را بنده خدا می داند معجزات آنحضرت عبارتند از:ساختن مرغ از خاك –شفای كور مادرزاد و پیس-زنده كردن مردگان.مسئله عدم تثلیث عیسی در آیات 157 تا 159 نساء آمده است.آیات رامرورمیكنیم

 35تا37و39تا62ال عمران-72تا78و46و110تا120مائده-87و253بقره-57تا65زخرف-91انبی-50مومنون-27حدید-171تا173نسا-30و31توبه-6و14صف-157تا159نسا-17و18مائده27تا13یس-

پس از بالا رفتن مسیح تا ظهور حضرت محمد(ص) تنها سه پیامبر ظهور كردند كه مروج دین ایشان بوده اند كه عبارتند از:

1-یحیی (ع):

یحیی فرزند زكریا از پیامبران بنی اسرائیل بود كه با تولد حضرت مسیح به ایشان گروید و غسل تعمید یافت و سرانجام در راه آن پیامبر بزرگ به شهادت رسید.یحیی با بشارت خداوند به زكریا اعطاء شد او جزء اولین كسانی است كه به عیسی ایمان آورد و بعلت حمایت جدی از ایشان سر او را بریده و بشهادت رسانیدندلقب یحیی سید است(39ال عمران) 39تا41ال عمران-90انبیا-7تا15مریم-85انعام

2-خالد بن ستان:

قبر خالد در شهر گنبد استان گلستان است

3-جرجیس نبی(باقیا):

كه چندین بار او را شهید نموده لیكن بامر خداوند دوباره زنده میشد.

سرانجام با ظهور پیامبر اسلام(ص) تاریخ مسیحیت پایان گرفت و عصر جدیدی آغاز شد

              ششم-عصرمحمدص (سرگذشت پیامبراسلام)

پیامبر اسلام خاتم پیامبران آورنده دین اسلام در روز جمعه 17 ربیع الاول سال 570 میلادی سال اول عام الفیل در مكه معظمه متولد شدند پدرشان عبدا... و مادرشان آمنه بنت وهب بودند ایشان 51 نسل با حضرت ادم فاصله دارند و از نسل حضرت ابراهیم می باشند سلسله شجره نامه ایشان بترتیب عبارتند از:محمد فرزند عبدا... عبدالمطلب هاشم- عبدمناف-    قصی-كلاب-مره-كعب-لوی- غالب-    -فهر-مالك-نضر-كنانه-خزیمه-مدركه-الیاس-مضر-نزار-معد-عدنان-ادد-الیسع-همیسع-سلامان-نبت-ازر-حمد-قیدار-اسماعیل-ابراهیم-تارح-ناحور-سروج-رعو-فالج-هود-شالح-ارفكشاد      -سام-نوح-لمك-متوشالح-ادریس-یارد-    -قینان-آنوش-شیث-آدم(ع).

فاصله زمانی ایشان تا حضرت آدم حدود چهارهزار سال و تا عیسای مسیح 570 سال میباشد .ایشان ساكن جزیره العرب بوده و زبانش عربی است در قرآن كریم آیات بیشماریست كه ناظر برزندگی وخصوصیات ومسائل ایشان است چراكه قرآن كتابیست خطاب باووجزپاره ای ازآیات كه ناظربه انبیاء دیگر و شخصیتهای دیگر میباشد بقیه بنحوی با رسول اكرم(ص) ارتباط دارد.

نام ایشان محمد(ص) است و چهار بار این نام در قرآن آمده است 144 آل عمران-40 احزاب-20ص-29 فتح.

القاب ایشان 35 تاست كه در آیات مختلف آمده از جمله احمد-اسوه-امین-بشیر-نذیر-رسول ا...-سراج-شاهد-صاحب-عبدا...-مزمل-مدثر-یس-طه-و كنیه ایشان ابوالقاسم است.تولد ایشان همزمان با سلطنت انوشیروان و بعثت ایشان همزمان با سلطنت خسروپرویز ساسانی است اینك داستان زندگی ایشان بر مبنای كلام وحی و برخی روآیات بیان میگردد.

محمد پیش از طلوع آفتاب روز جمعه 17 ربیع الاول سال 570 میلادی(عام الفیل) از آمنه متولد شد پیش از تولد پدر خود را از دست داد عبدالمطلب جد ایشان تكفل ایشان را برعهده گرفت و چون شیر مادر كافی نبود او را به حلیمه سعیدیه سپردند تا او را به صحرا برده و پرورش دهد محمد از پستان راست او شیر خورد و پستان چپ به فرزند دیگرش لحیه كلبی تخصیص یافت محمد در صحرا در كنار برادران و خواهران رضاعیش پرورش یافت حضور او در آن خانه مایه بركت بود و چون به پنج سالگی رسید او را بمكه آورده و تحویل مادرش نمودند محمد چون با صحرا خو گرفته بود در مكه دلش میگرفت و مدام در فكر سفر بود اولین سفر او به یثرب بود كه همراه مادرش رفتند تا نزد دایی خود بمانند محمد مدت یكماه در یثرب اقامت داشت و در آنجا شنا را آموخت و چند بار بمزار پدرش همراه مادر خود رفت سرانجام از آن سفر با خاطراتی خوب بمكه بازگشت در بازگشت در منطقه ابواء مادر بیمار شد و زمین گیر و سرانجام همانجا درگذشت و محمد را تنها گذاشت در این هنگام محمد شش ساله بود كه نزد جدش میزیست او در سن 9 سالگی جدش را از دست داد و سرپرستی اش به عهده عمویش ابوطالب قرار گرفت همسر ابوطالب فاطمه بنت اسد مادر حضرت امیر(ع) نهایت محبت را به محمد داشت ایشان 12 ساله بودند كه همراه عمویشان بسفر شام رفتند در این سفر در میانه راه به دیری رسیدند و راهب آنجا بحیرا از دیدن او بوجد آمد و به ابوطالب گفت او آینده ای تابناك داردپس از بازگشت از سفر محمد به كار چوپانی مشغول شد روزی در بازار عكاظ همراه عمویش مشغول دیدن بود كه مساله جنگ فجار پیش آمد و برخی از قبایل قریش بجنگ با یكدبگر پرداختند جنگ چهار سال طول كشید و خاطراتی در ذهن او باقی گذاشت اینك 20 ساله بود و گاهگاهی به كوه میرفت و در غار حراء به تفكر می پرداخت خاطرات كودكی را بیاد می اورد و بهنگام شب بمكه بازمیگشت اینك محمد 25 ساله است و خدیجه بازرگان قریشی باو پیشنهاد سفر به شام را داد  بار سفر بسته شد و محمد كاروان خدیجه را هدایت كرد او میل دیدار مجدد با بحیرا را داشت اما وی مرده بود سفر با موفقیت پایان یافت و محمد با دستی پر از سود مادی و خاطراتی خوش بمكه بازگشت امانت داری و وقار محمد خدیجه را شیفته او كرد و باو پیشنهاد ازدواج داد خدیجه 40 ساله بود و محمد فرصت خواست و موضوع را با عمویش مطرح ساخت و سرانجام آندو با یكدیگر ازدواج كردند اولین فرزندشان قاسم بدنیا آمد لیكن در سن دو سالگی فوت كرد در این زمان محمد زید پسر 8 ساله ای را بفرزند خواندگی پذیرفت خدیجه اینبار زینب را بدنیا آورد و اینك او چهل سال داشت و روزی در غار حراء به تفكر مشغول بودند ندایی را شنید بخوان محمد در هراس شد صدا دوباره گفت بخوان محمد گفت خواندن نمیدانم صدا گفت بخوان بنام پروردگارت كه آفرید ادمی را از لخته خونی بخوان و پروردگار تو ارجمندترین است همو كه قلم آفرید و به آدمی آنچه را كه نمیدانست آموخت.محمد آن را بازگو كرد او بسرعت محل را ترك كرد و لرزان به سراغ همسرش آمد خدیجه از او جویا شد فرمود مرا به پیامبری برگزیدند آنگاه خدیجه با او بیعت كرد سپس علی كه به آن خانه رفت و آمد میكرد باو گرویدند و بعد هم زید فرزند خوانده اش.سه سال به این منوال گذشت .

فرمان الهی آمد كه خویشان خود را آگاه ساز محمد ترتیب طعامی را داد و خویشان خود را دعوت نمود و مطلب را باانان در میان گذاشت عمویش او را پذیرفت ولیكن بقیه او را مسخره كردند ابوجهل و ابولهب او را آزار میدادند لیكن با گرویدن حمزه عموی پیامبر ایشان مورد حمایت حمزه قرار گرفتند.بعلت فشاری كه بر مسلمانان وارد میشد در سال پنجم بعثت 15 نفر از مسلمانان بسرپرستی جعفرابی طالب راهی حبشه شدند و مورد استقبال حاكم حبشه قرار گرفتند قریشیان فشار را بر محمد و یارانش افزودند و سرانجام پیامبر و یارانش به شعب ابی طالب پناه بردند و در آنجا به مدت سه سال در سخترین شرایط به سر بردند سرانجام مدت پیمان سپری شد و مسلمانان از آن محل خارج و بمكه بازگشتنددر سال نهم بعثت ابوطالب وفات نمود و یك هفته بعد همسر عزیز پیامبر رحلت فرمود و پیامبر را تنها گذاشتند.شهرت پیامبر به یثرب رسید دو قبیله اوس و خزرج كه مدتها بود با هم جدال داشتند برای حل اختلاف به پیامبر مراجعه كردند پیامبر مشكل آنها را حل كرد و آنها مسلمان شدند سرانجام زمان هجرت فرارسید و تصمیم به خروج از مكه گرفتند ابوجهل و یارانش تصمیم گرفتند او را شبانه بكشند لیكن در شب خروج علی بر بستر پیامبر آرمید و پیامبر به اتفاق ابوبكر مكه را ترك كرد و سرانجام وارد یثرب شد و مورد استقبال قرار گرفتند در ورود به یثرب زمام شتر را آزاد نموده تا مكان دلخواه را تعیین كند شتر در پیش خانه ابوایوب انصاری توقف نمود و یثرب مدینه النبی گردید نخستین كار پیامبر پیمان برادری بین انصار و مهاجرین بود سال اول هجرت را به رتق و فتق امور داخلی مسلمانان پرداخت و حكومت اسلامی را بنا نهاد.در سال دوم هجری قبله را از بیت المقدس به كعبه تغییر داد و در میان مسلمانان و كاروان ابوسفیان جنگ بدر درگرفت كه به پیروزی مسلمانان انجامید در این سال علی با فاطمه ازداوج كرد.در سال سوم هجری در احد جنگی به تلافی جنگ بدر از سوی ابوسفیان با مسلمانان روی داد و بعلت غفلت برخی از مسلمانان منجر به شكست آنان شد و حمزه عموی پیامبر شهید شد.در سالهای بعد جنگهای متعددی میان مسلمانان و مشركان یهودان مدینه و منافقان و رومیان در گرفت كه به غزوات معروفند از جمله جنگ احزاب یا خندق كه در سال پنج هجری روی داد در این جنگ عمر بن عبدود بدست علی (ع) كشته شد .در سال هشتم هجری بعلت شكسته شدن صلح حدیبیه از سوی مشركان با ده هزار سوارمسلح    بسوی مكه حركت نمود و آنجا را فتح نمود و آن منطقه را از بت پرستی رهانید در جنگ با بنی النضیر شر یهودیان مدینه را كندند(بنی قریظه) .سرانجام در جنگ خیبر یهودیان را بطور كلی از مدینه بیرون راندند.دو جنگ موته و تبوك نیز با رومیان صورت گرفت .در آخرین حج كه به حجه الوداع معروف است پیامبر در بازگشت از حج فرمان ابلاغ خلافت را از خداوند دریافت نمود و در غدیر خم این رسالت را نیز انجام داد.پیامبر در بازگشت از مكه بیمار گشت ودر بستر بیماری درخواست قلم كردند اما اجابت نشد و سرانجام ضمن سفارش خاندان خود در روز 28 صفر سال 11 هجری چشم از جهان فروبست در حالیكه سرشان در دامان علی بود آنحضرت مدت 63 سال عمر كردند و با رحلت ایشان عصر نبوت كه از دوران آدم(ع) آغاز شده بود خاتمه یافت و عصر امامت برهبری امام علی(ع) آغاز شد

 نكاتی چند درخصوص پیامبراسلام

ا-مشخصات پیامبر

سایه نداشت-بوی خوش داشت-جمادات وجانداران تسبیحش میگفتند-دوباربمعراج رفت-بمقام قاب قوسین رسید-رنگ سفیدمایل بسرخی داشت-چشمانی سیاه ودرشت داشت-ابروانی بهم پیوسته-سرشانه درشت-رشته موئی ازگلوتاناف داشت-بینی كشیده-مكی وطن بود-دارای حیاوسخاوت ومتانت وخلق خوش بود

2-اوصاف پیامبردرقرآن

احمد-اذن-اسوه الحسنه-امین-اول العابدین-اول المسلمین-برهان-بشیر-خاتم النبیین-داعی ا...-رحمه العالمین-رحیم-رسول ا...-رئوف-شاهد-شهید-صاحب-ضال-عائل-عبد ا...-عربی-مبشر-مدثر-مزمل-مذكر-منذر-نبی-امی-نذیر-نور-ولی-یتیم

3-نساء النبی-خدیجه-عایشه0ابوبكر)-ماریه قبطیه(مصری)-حفصه(عمر)-زینب(زید)-سوده-ام سلمه-ام حبیبه(ابوسفیان)-صفیه(یهودی)

  همسران پیامبرپس ازرحلت ایشان حق ازدواج نداشتند(53احزاب)

4-آیات مربوط به پیامبر

كلیه قرآن برپیامبر اسلام نازل شده است و بجز آیاتی كه مربوط به معارف احكام اخلاق و تاریخ سایر انبیاء میباشد بقیه آیات شرح زندگی ایشان را از تمام زوآیا مورد اشاره قرار داده است بنابراین آیات مربوط بایشان بسیار فراوان است وتمامی آن درصفحات334تا344فرهنگ موضوعی قرآن امده است

  ذیلاببرخی ازانهااشاره میگردد

امی بودن48عنكبوت-تحریم ازدواج همسران پیامبر53احزاب-دیدارباجنیان1تا19جن-معراج1اسرا-سوگندبجان پیامبر72حجر-دیدارباجبرائیل23تكویرو5تا18نجم-ابرهه سوره فیل-مباهله54ال عمران-افك11تا26نور-اصحاب صفه273بقره-غدیر3مائده-

واگذاری امر دین به پیامبر وامامان سوره حشر ایه7

درزمان پیامبر ده مورد قانون وضع شد(686تا695

خطبه رسول خدا در مسجد خيف(1052)

حیوانات پیامبر –استر شهبا ودلدل-شترعضباوقصوی-اسب جناح وحیزوم-الاغ عفیر(624)

ساير داستان ها

 (روضه كافي ج8)

 

درپایان عصرنبوت لازم به یاداوریست كه بابررسی تاریخ نوشته وادیان معلوم میشود كه ازاغازپیدایش انسان درروی كره زمین خداپرستی بر اساس فطرت ادمی شكل گرفته است البته درابتدابصورت بت پرستی وخدآیان متعددوسپس خدای واحدبوسیله وحی تكامل یافته است امامساله انكارخدابطورجدیدزمانی مطرح شدكه خردگرایی دراروپاپیشرفت نموده(قرن16)وسرانجام درقرن20توسط كارل ماركس رسمابصورت فلسفه ماتریالیسم اعلام گردید.لطفابجدول شماره9 ادیان درپایان كتاب مراجعه فرمائید

 

ادم(930-حوا)

شیث(912)

انوش

قینان

مهلائیل

یارد

ادریس(265)

متوشالح

لمك

نوح ع

(950-نبی الله)

 

ادم(930-حوا)

شیث(912)

انوش

قینان

مهلائیل

یارد

ادریس(265)

متوشالح

لمك

نوح ع

سام

ارفكشاد-(صالح433)

شالح

هود(464)-خضر

فالج

رعو

سروج

ناحور

تارح- لوط-شعيب

ابراهیم ع

(خليل الله۱۷۵)

ادم(930-حوا)

شیث(912)

انوش

قینان

مهلائیل

یارد

ادریس(265)

متوشالح

لمك

نوح ع

سام

ارفكشاد-(صالح433)

شالح

هود(464)-خضر

فالج

رعو

سروج

ناحور

تارح – لوط-شعيب(142)

ابراهیم ع

 اسحاق(180سارا)

      -      ايوب(140)

یعقوب(147)

لاوی                      -يوسف

قهات

عمران                 

موسی ع هارون

(120كلیم الله)

اسباطيانقبا(12)

ادم(930-حوا)

 شیث(912)

انوش

قینان

مهلائیل

یارد

ادریس(265)

متوشالح

لمك

نوح ع

سام

ارفكشا-(صالح433)

دشالح

هود(464)-خضر

فالج

رعو

سروج

ناحور

تارح- لوط-شعيب(142)

ابراهیم ع

اسحاق(180سارا)

   -     

یعقوب(147)

 یهودا          --بن يامين

فارص

حصرون

ارام

عميناداب

نخشون

شلمون

بوعز

عوبيد

يسا

داود(100)

سلیمان(53)

رحبعام

ابيا

اسا

يهوشاافاط

بورام

عزيا

يوتام

احاز

حزقيا

منسي

امون

يوشيا

يكنيا

سالتثيل

زروباب

ابيهود

ايلياقيم

عازور

صادوق

باكين

ايليهود

ايلعاذر

متان (ماثان)

عمران(يعقوب)

مریم

عیسی ع

(33روح الله)

حواريون(12)

ادم(930-حوا)

شیث(912)

انوش

قینان

مهلائیل

یارد

ادریس(265)

متوشالح

لمك

نوح ع

سام

ارفكشاد-(صالح433)

شالح

هود(464)-خضر

فالج

رعو

سروج

ناحور

تارح- لوط-شعيب(142)

ابراهیم ع

 اسماعیل(137-هاجر)

قیدار

حمد

ارز

نبت

سلافان

همیسع

الیسع

ادد

عدنان

معد

نزار

مضر

الیاس

مدركه

خزیمه

كنانه

نضر   

مالك

فهر

غالب

 

لوی

 

كعب

 

مره

 

كلاب

 

قصی

 

عبدمناف

 

هاشم- (اميه)

 

عبدالمطلب-(عباس-ابوطالب-ابولهب-حمزه)

 

عبدالله-(امنه) 

 

 محمد ص

(63رسول الله)

امامان(12)