ششمین مجموعه
قانون اول نوشته ی جو ابرکرومبی (۲۰۰۶)
لوگان نه انگشتی، بربر بدنام، سرانجام بدشانسی میآورد. او در میان تعداد زیادی از افراد دشمن گرفتار آمده و در آستانهی تبدیل شدن به یک بربر مرده است، و بدین گونه پشت سرش هیچ چیز به جز سرودهای بد، دوستان مرده و تعداد زیادی دشمن خوشحال باقی نمیگذارد. فرمانده نجیبزاده جزال دن لوتر، افسر بیپروا و نمونهی بارز یک آدم خودخواه، در ذهنش هیچ چیز خطرناکتری از سرکیسه کردن دوستانش در ورق بازی و خیالبافی دربارهی شکوه و افتخار در میدان شمشیر ندارد. اما جنگ فرا میرسد و بر روی میدان نبرد یخ زدهی شمال، آنها با قوانین خونین مبارزه، با یگدیگر میجنگند. مفتش عقاید، گلوکتا، شلی که شکنجهگر میشود، هیچ چیز را بیشتر از دیدن جزال که در یک تابوت به خانه بازگردانده میشود، دوست ندارد. اما سپس گلوکتا از همه متنفر میشود. جادوگر بایاز وارد میشود. یک پیرمرد تاس با خلق و خویی وحشتناک و دستیاری احساساتی، او توانست که به جادوگر اول تبدیل شود، او توانسته که شیادی تماشایی باشد، اما او هر چیزی که هست، در صدد است تا زندگیهای لوگان، جزال و گلوکتا را کاملا مشکلتر از قبل سازد. توطئههای قتل آشکار میشوند، حسابهای قدیمی، آمادهی تسویه شدن هستند، و خط بین قهرمان و تبهکار آنقدر تیز است که خون به پا شود.