اول از همه خیلی تشکر از نویسنده :) من((221)) دانلود کردم که بخونمش فقط توی سخنی با نویسنده یه سوال برام پیش اومد ... خانم رولینگ چه «گند بزرگی» توی کتاب شیش زدن ؟:| :|
نمایش نسخه قابل چاپ
اول از همه خیلی تشکر از نویسنده :) من((221)) دانلود کردم که بخونمش فقط توی سخنی با نویسنده یه سوال برام پیش اومد ... خانم رولینگ چه «گند بزرگی» توی کتاب شیش زدن ؟:| :|
من به نوبه ی خود تا اینجای داستان رو نقد میکنم.چون واقعا شرم میکنم تو صورت آقا محمد نگاه کنم با این همه زحمتی که دارن میکشن و دریغ از یه نقد و تشکر.
متن خوب..سنگین و نگارش پخته ای داره.یعنی واقعا روی جملاتش کارشده...بر خلاف بقیه ی فن ها به یکباره قدرتمند نشده.البته با توجه به چیزهایی که از داستان خوندم این رو حدس میزنم.فکر میکنم چیزی در سبک بی نام نشانه که برخی اوقات پرش های زمانی داره.و ممکنه افراد نا آشنا با این سبک کمی گیج بشن.پس من این رو یه ضعف تلقی میکنم.ولی برای افراد آشنا به این سبک این یک نقطه ی جذابیت به شمار میاد پس بهتره در این رابطه حرفی نزنم.((102))..ایده های بسیار جالبی توی داستان پیاده شده. و وارد شدن به بازی سیاست به نظرم اوضاع رو کمی جذاب تر میکنه.در کل تا حالا این یکی از جالب ترین فن ها بعد از فن فیکشن بی نام و نشان نوشته ی پروتی هست.و واقعا جای تشویق دارن ...این نقد رو تفدیم میکنم به محمد Dark Sider
من که خوشم اومده.نقد نگارشی بلد نیستم ولی از داستانش خوشم اومده.اگه ادامه بده عالیه
اینو تازه دیدم نسبت به 90 درصد فن بهتر بوده امیدوارم نویستده وسط کار داستانو ول نکنه
با سلام
داستان دارای ایده های خیلی خوبیه و اینکه شجاعت داشتی و قلم بدست گرفتی قابل تحسینه، اما نوع نگارش خیلی پر ایراده بخصوص که وقتی می خونم فکر می کنم دارم پیامای تلگراممو می خونم، این خخخ که میگذاری دیگه چیه؟ مردونه کتابی تا الان خوندی که ادبیات گفتاریشون این شکلی باشه؟ چه ایرانی چه خارجی... اگر سعی کنی از این پستهای تلگرامی فاصله بگیری داستان خوبی میشه اما واقعا برای خوندن سه تا فصلش کلی عذاب کشیدم... باز هم میگم داستان خوبی میتونه باشه اما فعلا با داستانهایی مثل بی نام و نشون، کف دریاچه ، فداکاری یک مار، لرد ولدمورت و بی همتا و خیلی داستانهای دیگه فاصله داره امیدوارم این فصلهای اولترو یه ویرایش بکنی و دوباره قرار بدی، البته از شخصیتهای دختر داستان میشه گفت ف ا ح ش ه ساختی و خیلی از خودشون دور هستند البته هر کسی مختار تو فنی که می نویسه هر کاری می خواد با شخصیتها بکنه اما خیلی خام و بی تجربه داری روابطرو پیش می بری... امیدوارم داستانترو یه باز نویسی بکنی چون می تونه یکی از بهترین فنهایی بشه که نوشته شده
با تشکر از نقد خوبتون..ممنونم.راستش تو شرح همچین رابطه هایی قبول دارم که مشکلات خاص خودم رو دارم. در استفاده از علائم نگارشی افتزاح هستم.اینو مطمنم.متاسفانه هیچ جوری نمیتونستم یک خنده رو وارد متن بکنم.پس ناچارا از تکیه کلام های تلگرامی مانند خخ استفاده شده.و واقعا واسه این متاسفم.همون طور که میدونید در فصل های بعد سعی شده تا جلوی این اشتباهات گرفته بشه.ولی منظورتون از شخصیت های دختر رو نمیفهمم؟میشه بیشتر توضیح بدید؟چون تا اونجایی که میدونم چیزی مبنی بر رفتار و احساسات این گونه در داستان وارد نکردم.ممنون میشم منظورتون رو خوب برسونید.اگه منظورتون روابط مثلثاتی احساسی هست ..خوب این اتفاقات زیاد میوفته و مبنی بر هر..زگی رفتار اون شخص نیست.باز هم ممنون.در فصل های آینده سعی میکنم این مشکلات رو رفع کنم.و یه راهنمایی میخوام از شما دوستان.بگید چطوری میتونم صدای یک خنده..یعنی خنده را وارد متن کنم.هر جا که خوندم چیزی بدین شکل رو وارد متن نکردن و من نتونستم از اونا الگو بگیرم.کوچیک همتون..Dark sider
جواد جان ، خود خانم رولینگ هم تو کل هفت کتاب خیلی کم نام آوای خنده رو به کار برده ...... لازم نیست حتما با نام آوا بفهمونید که طرف داره میخنده :) تو کتاب خیلی جاها دیدم که فرد و جرج یا حتی رون تیکه میندازن و خوب خود خوااننده میتونه اون موقع قیافشونو تصور کنه :) شما باید به یه همچین مرحله ای برسید ....... ولی خوب اون دو سه باری هم که خانم رولینگ اونو به کار برده ، ها ها ها بوده فک کنم ^_^ البته متن اصلیو نمیدونم ولی خانم اسلامیه اینطوری ترجمه کردن !
با تشکر :)