نوشته اصلی توسط
m.mahdi
ایول محمد حسین تاپیک خییییییییییییلی محشره و خاطره انگیزیه ! ((110)) منو یاد قدیما انداخت ....... کسایی که دیگه نیستن ........
خوب من ! با اینکه گفتنش خیلی سخته اما این یکی رو مدیون محمد علی هستم !
( محمد علی همکلاسیمه ..... اعضای جدید نمیشناسنش اما اعضای قدیمی باید بشناسنش فعلن یه مدتیه در افق محوه ! تو اون فروم یه کاری کرد که تا آخر تابستون هردومون زجر کشیدیم ! با اسم محمد مهدی تو فروم ثبت نام کرد منم به ناچار با اسم محمد علی ثبت نام کردم ! عاقا تا آخر تابستون هرکی تازه میومد منو نمیشناخت به من میگفت محمد علی ! ( چه توهینی از این بالاتر واقعا ؟؟؟ ) بعد منم یه هفت هشتا شکلک عصبانی میذاشتم و میگفتم من محمد مهدیم و خلاصه به تعداد اعضای فروم داستان اشتباه محمد علی رو توضیح دادم من ! آخه من جزو تا پسترا و تاپ تشکر شده ها بودم نمیشد از اول ثبت نام کنم ! حالا محمد علی از شنبه میاد میبینیدش ! همین اول سال تحصیلی شد تاپ پستر .... اون موقع کع سایت تازه وا شده بود ولی فک کنم نصف پستاش به علت اسپم پاک شده ! اصن برو بچ میگفتن اسپمر اعظم بهش ! )
خوب میگفتم من تا اون موقع فقط هری پاتر خونده بودم ( هرکدومشو به هفت هشت دور ) محمد علی وبلاگ خودشو بهم نشون داد و من فهمیدم که کتابخونه عظیمی هم توی اینترنت وجود داره ! خلاصه تمام وبلاگا و سایتا رو گشت میزدم ... داستان.... دراگون ایج ..... گود لایف و.... تا اینکه محمد علی بهم تلفن زد و گفت پرسی 3 تعطیل شده ! منم گفتم تو اصن بگو پرسی 3 چی هست بعد بگو تعطیل شده ! بعد که فهمید من نمیدونم چیه برام از پروژه هاش تعریف کرد و بعد از ابراز احساسات من درباره تعطیل شدنش گفت پروژه هاش توی وبلاگ گروه پایونیر ادامه داده میشه ! عاقا ما رفتیم تو وبلاگ و همون طور که عادتمه اول کامنتاشو باز کردم ! وقتی دیدم چقدر صمیمانه به کامنتا جواب میدن خیلی خوشم اومد ......... اون موقع تب کتاب گرفته بودم ! فقط کتابو دان میکردم نمیخوندمش ! تا اینکه یه روز کاراموز رنجر رو باز کردم و خوندم و لازم به گفتن نیست که 3 جلدشو تو یه هفته خوندم و اینجا بود که بود که فعالیتمو تو وبلاگ برای خوندن جلد چهارمش شروع کردم !
اون موقع امیر یا ژوپیتر تازه مدیر شده بود یادمه عملا در نقش کانورتر (convertor) بود ! یعنی فرمتای دیگه رو به پی دی اف تبدیل میکرد ! خلاصه اونجا بود که با پایونیر آشنا شدم و فصل به فصل که ترجمه میکرد تشکر میکردم و میخوندم ! توی کامنتا از همه بیشتر خوش میگذشت با ژوپیتر و کاترینا و دوقلو ها و محمد علی صحبت میکردیم و خلاصه خیلی کیف میداد .... تا اینکه توی فروم عضویدم ! فک کنم نفر 14 یا 17 همی بودم که عضو شدم .... اونجا تازه عضو بودم که کیبودر داغ پایونیر شد و منم 5 تا سوال پرسیدم خلاصه اون اولین برخورد مستقیم با پایونیر بود اونجا بود که خیلی از شخصیتش خوشم اومد ! هنوز این عادشتو یادم نمیره که کنار همه اسم ها یه « عزیز » میذاره !
خلاصه اون اولاش تعدادمون خیلی کم بود ! من بودم و محمد حسین و نپتون و محمد ( که در افق محوه الان ) و محمد هادی با کارتینا و مدیران گرامی ! کل اعضای فعال اینا بودن رو دست ما میچرخید فروم اصن ( اعتماد به نفسو ! ) تا اینکه کم کم اعضا ی جدید اومدن ! تا جایی که یادمه اعضای جدید بیشتر دختر بودن ! نه محمد حسین ؟
لیلی اومد که تو کیبورد داغش یه فاجعه ای رخ داد و یکی اومده بود چرت و پرت میگفت مدیران گرامی هم درحال خرخونی بودن تا اینکه امید ... چیزه یعنی مرتضی اومد بنش کرد همه راحت شدیم !
بهاره اومد ... تو تاپیک گفنگوی اعضا با برو بچ دیگه اسم واقعیشو کشف کردیم! سر اون قضیه بود که بهم گفتن شرلوک هلمز ! گرچه اسم اصلیشو من نفهمیدم ! خلاصه پدر ما رو در آور در بهاره تا اسمشو فهمیدیم آخر سرم گفت که این اسم واقعیش نیست ولی تو خونه به این اسم صداش میزنن ! هومم بهاره هم محو شده ولی گویا بعد امتحانات قراره بیاد!
اعظم اومد که سریع از همون اول گروه خواهران رو تشکیل داد ! واقعا اعظم به شادابی فروم کمک زیادی کرد ! دستش درد نکنه
و غزل اومد ! غزل همیشه آن بود تو همه تاپیکا شرکت میکرد و از همه پستا تشکر میکرد ! از پیشگامان سبک تشکر همگانی بود ! در واقع تو فروم با این شکلک شناخته شده بود ((55)) و یه شکلک دیگه که اینجا ندارتش ولی مضمون اونم همین بود ! همیشه انرژی مثبت میداد ! همیشه شاد بود ! و جغد شب بود ! تا اینکه چشممون رو باز کردیم دیدم غزل با اختلاف هزارتایی برترین ارسال کنندست و بیشترین تشکر شده ! که واقعا لایقش بود !
خیلیای دیگه اومدن ولی از اونجا که میدونم از خوندن چشماتون در اومده فقط نام میبرن! دلم برای همشون تنگ شده و فراموششون نمیکنم !
مجدی پلیسه - سجاد - سجاد - پنیر - احمد - نگار - آریانا ، حجت ، امیر ( ژوپیتر ) ، فاطمه ( معاون ) و............. از همشون تشکر میکنم که خاطرات اون فروم رو برام شیرین کردن !
و از تمام مدیرا هم تشکر میکنم!
____________________________________
خوب وارد عصر جدید سایت میشیم ! قرار شد دو سایت باهم ادغام بشن ! خیلیا مخالف بودن ! یکیش خود من بودم ! من و اون خیلیا میترسیدیم ! میترسیدیم که دیگه نتونیم جو صمیمی مثل اونجا درست کنم ! میترسیدی تو اون فروم از هم دور بشیم ! از اعضای جدید میترسیدیم ! مدت زیادی بود که فقط خودمون بودیم و نمیتونستیم چجوری باید با این همه عضو نا شناخته آشنا بشیم !
البته که یه ذره پیش بینیمون درست در اومد .... فقط یه ذره .... همون طور که بالا گفتم نصف بچه ها مفقود شدن ! خیلیا مدتی بود که میخواستن برن ولی دلشون نمیومد از جمع جدا شن و ادغام دو سایت بهانه ای شد که دل بکنن ! خیلیا حوصله نداشتن دوباره برای برقراری اون جو صمیمی تلاش کنن و رفتن ! آره خودمم یه مدت گم و گور بود تا اینکه محمد حسین و غزل تو یاهو به من گفتن که همه جا میشه صمیمیت به وجود آورد فقط مستلزم فعالیته ! و باید بگم که اشتباه میکردم ! هیچ وقت فک نمیکردم که با اعضای جدید اینقدر احساس راحتی بکنم ! فاطمه ، زهرا ، حانیه ( که منو خیلی یاد غزل میندازه ) ، لیلی ،علیرضا ، مجید ، وحید ، صادق ، محسن ، محمد و بقیه که شاید اسمشون یادم نیاد اینو به من نشون دادن که صمیمت ربطی به فروم نداره ربط به اعضا داره ! از همشون ممنوننم ! ((31))((31))
( چقدر رمانتیک شد ((200)) )
واوووووووووو شرمنده من چقدر حرف زدم ! (5)