سلام. البته این افسانه برای مکزیکه((77))
نمایش نسخه قابل چاپ
به هر حال خو...
جهان ما، خانهی همهی ما((72))((72))((72))
خخخخ
روشهای قربانی کردن آزتکها
روش های قربانی کردن : آن ها اسیری را به عنوان مظهر ایزد قرار برمیگزیدند، کاهنان به وی آداب و رسوم درباری و نواختن نی لبک می آموختند. خدمتکارانی به خدمت وی گمارده میشدند. جامۀ خدایان را میپوشید. از چپق زرین تنباکو دود میکرد و همچون اشراف دسته گلی به دست میگرفت و به گردش میپرداخت. در حالی که همه در برابر وی کرنش میکردند. 20 روز قبل از مراسم جشن، لباس سرداران و جنگجویان دلیر را بر تنش میپوشاندند. چهار دوشیزه که مظهر همسران ایزد تقدیر بودند، به عقد وی در میآمدند. در روز جشن به افتخار او رقص و مهمانی برپا میشد و همه مدح وی را میگفتند. وی همراه با همسرانش در یکی از زورق های سلطنتی به معبد کوچکی که در کرانۀ دریاچهای بود میرفت و در آنجا همسرانش وی را ترک میکردند. او با نیلبکها از پلکان بالا میرفت و سر هر پلهای، یکی از نیلبک ها را که نشانهای از بزرگی گذشته اش بود، میشکست. در بالای معبد، کاهنان جامه از بدن او بیرون میآوردند، وی را بر قربانگاه میخواباندند و قلب تپندهاش را بیرون می کشیدند!
روش های دیگه ای هم بوده مثلا قربانی رو به چوب بلندی می بستن و اونقدر تیر به طرفش پرت می کردن تا بمیره! سر بریدن و آتش زدن هم از روش های دیگه بوده.
آزتک ها کسانی که تو جنگ شجاعت بسیاری به نمایش می گذاشتن رو هم به روش پهلوانی قربانی می کردن! به این صورت که اونو می بستن و یه شمشیر و چهار گرز چوبی بهش می دادن تا در برابر چهار مرد جنگجو، از خودش دفاع کنه و در صورت پیروزی باید با دست چپ، با نفر پنجم مبارزه می کرد. اگه پیروز می شد، سر کرده ی سپاهی می شد اما بسیاری از اونا ترجیح می دادن قربانی بشن! چون خودشونو «برگزیدگان آفتاب» می دونستن!
تو مراسم ذیگه ای که اسیری برای «تونایتو»(خورشید) قربانی می شد، بعد از جشن های بسیار، قربانی ـ که معمولا مردی سالم و تنومند بود ـ را به وسیله ی کارد سنگی بزرگی سر می بریدند و بعد بلافاصله کارد دیگری را به شکل مثلث بلندی از ورقه ی سنگی به سینه ی مرد با یک ضربه فرو می کردند. سپس کاهن اعظم با ساییدن دو تکه چوب ویژه، آتش افروخته و یک تکه از آن چوب را به شکاف سینه قربانی فرو کرده و پیشاپیش جمعیت که در حال حرکت بودند، قربانی را به معبد مخصوص می بردند تا تقدیم خدایان شود.
اینم ی سری روایت دیگه در مورد این قوم بود.