#داستان_صوتی : یک روز
به قلم: سیده کوثر غفاری( @skghkhm )
باتشکر از فاطمه.خ ( @Fateme ) عزیز برای گویندگی عالی
قسمتی از داستان: از روی شیطنت دمپایی پدر را پوشیده بود، برای همین یک قدم درمیان از پایش بیرون میآمد. سر کوچه که رسید چهار جفت چشم کنجکاو به او زل زده بودند...