1 فایل پیوست
مقاومت دربرابر جادوی سیاه( سفید در برابر سیاه)
اول نمی خواستم این تاپیکو بذارم. یعنی این که می خواستم داستانم تموم شه و بعد خبرشو بذارم ولی دیگه چند نفر اصرار کردن و من نتونستم روشونو زمین بندازم...
خب این داستان منه. درباره ی جادو و چون اولین کار من هست خیلی عالی نیست...
ولی نهایت تلاشم رو کردم که بتونم مرموز جلوه ش بدم. یه ذره هم غمگینه البته و گریه دار.
سه جلدیه. البته می شه گفت که جلد آخرش یه جلد جدا محسوب نمی شه.
درسته که فانتزیه ولی جادو واقعیه خب.
شخصیت اولش هم خودمم. شخصیتی با نام هانیه سیزده ساله. نثرش هم محاوره ایه.
این هم کاوریه که شیرین عزیز از سایت گودلایف درست کرده:
کاور جدید هم از سایت نودهشتیا درست شد:
https://www.pioneer-life.ir/attachm...g8ilhsiv9z.jpg
خلاصه: هانیه دختری سیزده ساله است که می خواهد آرامش داشته باشد اما واقعیت او را در هم می شکند. او که پدری جادوگر دارد کم کم می فهمد که نمی تواند از سرنوشت فرار کند و...
منتظر اتفاقایی که سر هانیه می افتن باشین! معلوم نیست که این دفعه چی می شه.