خوب
وااااااااااا من عاشقشم چ خوب این طوری عالیه ایول هوووووووو (الان من خیلی شادم)
خوب ببین راجع ب خشکی نثر و این ک میگی ی چیز تکراریه دقیقا بر می گرده ب این ک موضوع کلیشه است یعنی خود کلیشه و من اینو قید کردم و حتی اینم گفتم ک نثر داستان ب فضاش میخوره نگفتم نثر فوق العاده و بی ایرادیه اما ب فضا و حال و هوای داستانش می خوره... آره قبول دارم ی جاهاییش واقعا ایراد داره اما از اونجایی ک من قول داده بودم تو یشتاز نثر رو نقد نکنم ب طور کلی نظرمو دادم و فکر می کنم کلی بخوایم درنظر بگیریم نثر خوبیه... ی جاهایی گیر داره ک اونم بت حق میدم چ خوب شد اتفاقن ک گفتی ایراداشو حالا اگه برات مقدور بود بشین طرز درستشم براش بنویس
))))))))))))
بعدش اون پاراگراف اولیه هم ی مدل بدیه ک بستگی ب این داره ک برای نقد میخونی یا همین طوری دلی... هر مدلی بخونی ی معنی خاصی داره باید خود نویسنده بیاد و درست و گیرا بگه وات د فاز
چون فعلن ک فازش نامعلومه...
عه نکته جالب؟ خوب اعترراف میکنم اینجاشو سرسری خوندم و واقعن هم نمیدونم چرا
من داشتم با دقت می خوندما :/ ولی ریحانه راس میگه این نکته جالبو ور داره حس دخالت میده تو داستان...
ی بار یکی از نویسنده های جوون توی ی سایتی ک افاقن الان اینجا هم عضوه دست ب ی کار جدید زد... اومد راوی داستان رو جوری خلق کرد ک شیطنت آمیز باشه... یعنی راوی صرفا ی سخن گوی غایب نبود ی آدمی بود ک داشت داستانو برات تعریف می کرد و زنده بود و سبک و سیاق خودشو داشت و سلیقه و نظراتشو و شیطنت هاشو وارد داستان می کرد... مثلن ی چیزی می گفت بعد یهو می گفت دروغ گفتم
خوب بابا این برا آدم ابهام ایجاد می کرد ک نکنه الان همشو داری چرت میگی یا داستانش جوری بود ک از دو سر ادامه داشت و هی از اینور می کشیدت اونور بعد ی جاهایی خط داستانی ها رو ول می کرد ک برات تعلیق ایجاد کنه و جالبیش اینجا بود ک راوی می گفت ببخشیدا ک وسط ی ماجرای ر هیجان مجبورم بکشونمتون اونور حالم از این کار بهم می خوره و اینا
بهش پیشنهاد میکنم ک بیاد و داستانشو اینجا هم بذاره برای ملت اگه ک نه امید وارم از مدیر ارشد اون سایت بگیره ک ی وختی ب فنا نره داستان...
@
Just Alone
خلاصه ک منظورم اینه ک راوی اصولا نباید این مدلی باشه برای آدم تردید ایجاد میکنه و بنظرم این ی تیکه هم سوتی بود تو داستانت و از نظر ی کسی ک دلی میخونه اصلا دیده نمیشه هاااا ولی تو برای نقد داستانو گذاشتی و باید این نکاتو در نظر بگیری...
می دونی ریحانه آب و تاب داده ولی آب و تاب درستی نیست دقیقن همون چیزی ک اول گفتم ی عالمه توصیف داره ک نصفشون چرت و ب درد نخور و پرت از موضوعن و دلیلی برای وجودشون نیست اما با این وجود فضا سازی نکرده اصلا منظورت نباید این باشه ک آب و تاب بده چون ب نظر من سعی کرده اب و تاب بده اما درست کارشو انجام نداده... عزیزم درست آب و تاب بده داستانو اوکی؟؟؟
و در ضمن داستان اونقدر کوتاهه ک جزئیاتی نداره ک بخواد روش دقت بشه مثلا منظورت از جزئیات چیه واقعن؟ در واقع نمیدونم تو نقد اول گفتم یا نه اما من اینو ی داستان تلقی نمیکنم صرفا ی متن ادبیه همین... چون نه فضا سازی داره و نه پردازش ایده ی روند آروم و پایان باحالی داره همین...
راجع ب باز نویسی هم ک باز نویسی ی چیزیه ک هرچقدر هم انجامش بدی بازم کمه جدی میگما ده بارم داستانتو بخونی بازم میتونی ی جاهاییشو تغییر بدی ک بهتر شه و من فک می کنم تو داستانتو بازنویسی و دوباره خوانی نکردی اگه ک می کردی خیلی ب قول ریحانه پخته تر می شد نثرت.. و شاید یکم از حجم این توصیفات بی خودت کاسته می شد...
نظرت چیه ریحان؟ (این طوری بت بگم ناراحت نمیشی ک ؟؟ )