خب با سلامی به گرمای همون خورشیده که داشت از آسمان می رفت
( سه دفعه خوندمش تا بالاخره فهمیدم چی شده
)
خب امروز با توجه به قولی که دادم ( البته قولم پریروز بود، شد دیروز، شد امروز، شد این عصر و همینک خوندمش
) دو فصلو خودنم ( خداییش خیلی لذت بردم )
اولش بعد ازینکه فصل دومو خوندم گفتم یا خدا چه زود این ماجرا تموم شد
خدا کنه ریحانه بدونه چیکار داره می کنه
ولی بعد از خوندن فصل سوم گفتم ایول معلومه ریحانه کارشو خوب بلده.
نمی دونم چرا ولی درک 20 تن هروئین برام سخته
اخه کی 20 تن هروئین رو تو فاضلاب مخفی می کنه ؟ ترسی از موش و چیزای کثیف دیگه نداره ؟ ( البته خب شاید دقیقاً بخاطر اینکه اخرین جاییه که به ذهن می رسه تو فاضلاب مخفیش کردن
)
راستی چرا وقتی من این داستانو خوندم یاد یه سریال بلادکفری
افتادم ؟ نمی دونم چرا ولی با تمام قشنگیش به نظر سبک مورد علاقم نیس -__-
البته از سبک جنایی پلیسی بدم نمیادا ولی اونطور که از فصل سوم پیداس قراره شاهد یه داستان عاشقانه هم باشیم ( البته اگه درست فک کنم ازون عشقا که اخرش خوب تموم نمی شه و وسطشم کلی جریانات هستش
)
ولی خب، با وجود اینکه امیدوارم اونطوری که فکر میکنم نباشه، کارت واقعاً عالی بود. تو فصل دوم تقریباً دوبرابر بهتر از فصل اول ظاهر شدی ( البته خیلی فصل دوم کم بود
یکم ماجرای پیدا کردن و توصیف فاضلابو بیشتر می کردی، به نظرم خیلی بیشتر کیف می کردم
)
تو فصل سوم هم دوبرابر بهتر از فصل دوم بودی ( یعنی چهاربرابر بهتر از فصل اول و این خودش یعنی پیشرفت
)
خب از مشکلاتم بخوایم بگیم، بجز مشکلات نگراشی که واقعاً بعضی جاها کیفیت کارو پایین اوردن، هیچ مشکل دیگه ای نداشت.
و اینکه گفتم ژانرش رو دوس ندارم روت تاثیر نزاره ها
صرفا به عنوان یه خواننده تازه کار گفتم ( شخصا بیشتر از سی نفر می شناسم که عاشق این سبک کتابان )
اهان راستی در مورد توصیفات خیلی خوب عمل نکردی ( تو کل فصل سوم کشتم خودمو بفهمم ماشین دیوید چی بود
)
یه مشکل دیگه هم به نظر من این بود که لباس عوض کردن دیوید تو ماشینو درست توصیف نکردی، یهویی گفتی کت مخمل پوشید
( خب شلوارش چی ؟ خیلی ضایع نمی شه رو همون پیرهن قبلیش با اون شلواره ست یونیفرمش کت مخمل بپوشه ؟
)
خب با این همه توصیفاتت نسبتا خوب بودن ( در حد 6.5 از ده
)
بجز توصیفاتت، به نظرم ( زیاد کارشناسی نگاه نکردم
) ولی مشکل قاطی کردن تو تا نثر کتابی و عامیانت هم تو فصل سه حل شده بود. ( اینم خودش 9 از ده میگیره
)
اینکه سریع از وقایع نگذری رو تو فصل دوم اصلا رعایت نکردی ( یا من حسش نکردم ) ولی تو فصل سوم تا حد زیادی خوب بود. ( که بهش 8 از ده می دم
)
توصیف محیطت بد نبود، هنوز یه سری چیزای گنگی راجب اون استیجی که مدال رو به دیوید دادن تو ذهنم هس ( بیشتر یاد سالن اپرا افتادم
) ولی نسبت به فصل اول بهتر شده بودی. ( بهش 7 میدم
)
و اینکه یه سری جاها یه سری جملات سنگینی میوردی تو کتاب که فک کنم یهویی به ذهنت میومد ( دو سه جا حتی قافیه هم داشتن
) شخصا ازشون لذت بردم ( خودش نیم نمره اضافیه
)
و در آخر هم جمع بندی :
قلمت خیلی خیلی پیشرفت کرده، داستان رو با دید بهتری نوشتی. البته هنوز صد در صد خوب نشدی ولی اگه قبلاً بیست درصد خوب بودی الان شصت در صد خوب شدی ( صب کن اینکه شد سه برابر
یه جا گفتم چهاربرابر بهتر شدی
در اصل شاید چهاربرابر بهتر شدی ولی خب هنوز 80 درصد یه کار خوبو نداره داستانت
)
از نظر نمره هم من بهش از ده ( جمع نمرات شده 7.75 ولی خب این یکم زیاده
بنابر صلاح دید خودم یه یک و هفتاد و پنج صدم ازش کم می کنم
) بهت شیش می دم.
البته خب در مقایسه با فصل اول باید 12 میگرفتی از ده ولی قبلاً گفتم الانم میگم، هنوز به اون حد لازمی نرسیده داستان که بخواد بیشتر از شیش بگیره.